معنی : شکنجه، عذاب، قفسه، طاقچه، چرخ دندهدار، چنگک جا لباسی، بار بند، جا کلاهی، سخت بازپرسی کردن از، روی چنگک گذاردن، بشدت کشیدن، دندانه دار کردن
معانی دیگر : جا ...، (با چرخ یا غلتک) شکنجه کردن، عذاب دادن، زجر دادن، (مثلا در اثر توفان) زیر و رویی، ویران سازی، شدت، حدت، ستهمی، شکنجه ی روحی، الم، رنج، (سخت) درد کردن، آزردن، متالم کردن، رنج دادن، (سقف اتوبوس و ماشین سواری و غیره) باربند، رف، رفه، آخور، (آلت شکنجه برای کشیدن بدن و پاره کردن مفصل ها) چرخ شکنجه، غلتک شکنجه، (در بیلیارد و غیره) رک، آسانسور اتومبیل ها، (چاپخانه) جعبه ی حروف، سینی حروف، (مکانیک) میله ی دنده دار، میل دنده، صفحه دنده، چرخ دنده با شعاع بی نهایت، چرخ دنده ی شانه ای (رجوع شود به: تصویر: gear)، (جانور) دو شاخ، یک جفت شاخ، ( به ویژه در مورد کرایه ی منزل) اجحاف کردن، (شرایط) تحمیل کردن، (غیر منصفانه اجاره را) بالا بردن، رجوع شود به: single-foot، ویرانی، خرابی، نابودی، توده ی ابر باد آورده، (ابر) بادآورد، (شراب یا آب میوه و غیره را) از درده جدا کردن، (گوسفند) گوشت دنده، (به ویژه گوسفند یا خوک) گوشت گردن، پشت مازو، نوعی الت شکنجه مرکب از چند سی یا میله نوک تیز، چر دنده دار، رنج بردن، روی چنگک گذاردن لباس و غیره