کلمه جو
صفحه اصلی

abdominal


معنی : شکمی، بطنی، ماهیان بطنی
معانی دیگر : مربوط به شکم، وریدهای شکمی

انگلیسی به فارسی

شکمی، بطنی، وریدهای شکمی، ماهیان بطنی


شکم، شکمی، بطنی، ماهیان بطنی


انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to the abdomen, of the belly, of the stomach area
abdominal means relating to or affecting the abdomen; a medical term.

مترادف و متضاد

شکمی (صفت)
abdominal, ventral, gastric, stomachic, uterine

بطنی (صفت)
abdominal, uterine, ventricular, umbilical

ماهیان بطنی (صفت)
abdominal

concerning the stomach and the area below it


Synonyms: belly, duodenal, gastric, intestinal, stomachic, ventral, visceral


جملات نمونه

1. abdominal pain
درد شکم

2. abdominal pouch
(کانگورو و غیره) کیسه ی شکمی (marsupium هم می گویند)

3. abdominal region
(کالبدشناسی) ناحیه ی شکمی (هریک از نه بخشی که شکم به آن تقسیم می شود)

4. the abdominal region
ناحیه ی شکم

5. Through this incision, the abdominal cavity is distended with carbon dioxide gas.
[ترجمه ترگمان]از طریق این برش، حفره شکمی با گاز کربن دی اکسید تکه تکه می شود
[ترجمه گوگل]از طریق این برش، حفره شکمی با گاز دی اکسید کربن طراحی شده است

6. She was advised to have an abdominal X-ray.
[ترجمه ترگمان]اون توصیه کرد که اشعه ایکس شکمی داشته باشه
[ترجمه گوگل]او توصیه شده بود که یک اشعه ایکس شکم داشته باشد

7. Her symptoms included abdominal pain and vomiting.
[ترجمه ترگمان]علائم او شامل درد شکمی و استفراغ است
[ترجمه گوگل]علائم او شامل درد شکم و استفراغ است

8. Abdominal tissues sometimes adhere after an operation.
[ترجمه ترگمان]برخی اوقات پس از یک عملیات، بافت Abdominal به هم متصل می شوند
[ترجمه گوگل]بافت های شکمی گاهی اوقات پس از یک عمل جفت می شوند

9. He was taken to hospital suffering from severe abdominal pain.
[ترجمه ترگمان]اون از درد شدید شکمی گرفته بیمارستان
[ترجمه گوگل]او به بیمارستان مبتلا به درد شدید شکم منتقل شد

10. He complained of increasing abdominal discomfort.
[ترجمه ترگمان]او از افزایش ناراحتی شکمی شکایت داشت
[ترجمه گوگل]او از افزایش ناراحتی شکمی شکایت کرد

11. Through a midline abdominal incision, a cholecystectomy was performed and the lesser pancreatic duct was ligated.
[ترجمه ترگمان]از طریق برش میانی قلب، یک cholecystectomy انجام شد و مجرای اصلی لوزالمعده از بین رفت
[ترجمه گوگل]از طریق یک برش عرضی midline، یک کولسیستکتومی انجام شد و مجرای لوزالمعده کمتر لگد زده شد

12. The stomach was then returned to the abdominal cavity and the wound covered with a moistened cotton wool pad.
[ترجمه ترگمان]سپس شکم به حفره شکمی بازگشت و زخم با یک پد مرطوب کننده پنبه پوشانده شد
[ترجمه گوگل]سپس معده به حفره شکمی بازگشت و زخم با پد پنبه مرطوب پوشیده شده بود

13. Three days after the last lithotripsy, the plain abdominal x ray showed no calcifications in the right upper abdomen.
[ترجمه ترگمان]سه روز پس از آخرین lithotripsy، اشعه ایکس در قسمت راست شکم هیچ کلسیم نشان نمی داد
[ترجمه گوگل]سه روز پس از آخرین لیتوتریپسی، اشعه X اشعه ایکس شکم در شکم فوقانی راست قرار نداشت

14. Later, bassist Mike Mills recovered from abdominal surgery and Michael Stipe recovered from a hernia operation.
[ترجمه ترگمان]بعدا مایک میلز از جراحی شکمی بهبود یافت و مایکل Stipe از یک جراحی فتق نجات یافت
[ترجمه گوگل]بعدها، مایک میلز ناپدید شد از جراحی شکم و مایکل استیپ از عملیات فتق یک عمل جراحی بهبود یافت

15. Small bowel biopsy and abdominal computed tomography are essential but often unhelpful in early diagnosis.
[ترجمه ترگمان]بیوپسی روده کوچک و پرتونگاری محاسبه شده شکمی ضروری هستند اما در تشخیص زودهنگام بی فایده هستند
[ترجمه گوگل]بیوپسی روده کوچک و توموگرافی کامپیوتری شکم ضروری هستند، اما اغلب در تشخیص زودرس بی فایده اند

abdominal pain

درد شکم


اصطلاحات

abdominal pouch

(کانگورو و غیره) کیسه‌ی شکمی (marsupium هم می‌گویند)


abdominal region

(کالبدشناسی) ناحیه‌ی شکمی (هر یک از نه بخشی که شکم به آن تقسیم می‌شود)


پیشنهاد کاربران

شکم , معده , belly

شکم
دل


کلمات دیگر: