کلمه جو
صفحه اصلی

napoleon


معنی : ناپلئون، ناپلئونی، چکمه پاشنه بلند
معانی دیگر : (پیشترها) سکه ی طلای فرانسوی (برابر با 20 فرانک)، نوعی بازی با ورق، رجوع شود به: (bonaparte (napoleon

انگلیسی به فارسی

ناپلئون، چکمه پاشنه بلند، ناپلئونی


ناپلئون، ناپلئوني، چکمه پاشنه بلند


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a layered puff pastry with a custard filling.

(2) تعریف: a gold coin with the portrait of Napoleon I or Napoleon III, formerly minted in France and worth twenty francs.

(3) تعریف: a card game similar to euchre.

• napoleon bonaparte i (1769-1821), renowned french general and emperor; napoleon bonaparte ii (1811-1832), son of napoleon i; louis napoleon bonaparte iii (1808-1873), french president and emperor (1848-1870)
former gold coin with the face of napoleon i or iii equal to 20 francs (french); card game; top boot of the mid-nineteenth century; square or rectangular shaped pastry with flaky layers of dough and a cream filling

مترادف و متضاد

ناپلئون (اسم)
napoleon

ناپلئونی (اسم)
napoleon

چکمه پاشنه بلند (اسم)
napoleon

جملات نمونه

1. Napoleon arrayed his troops for battle.
[ترجمه ترگمان]ناپلئون قشون خود را برای پیکار آماده ساخت
[ترجمه گوگل]ناپلئون سربازان خود را برای جنگ گذاشت

2. Napoleon was defeated by the Duke of Wellington at the battle of Waterloo.
[ترجمه ترگمان]ناپلئون در نبرد واترلو با دوک ولینگتون شکست خورد
[ترجمه گوگل]ناپلئون توسط دوک ولینگتون در نبرد واترلو شکست خورد

3. Napoleon threatened to starve the country into submission.
[ترجمه ترگمان]ناپلئون تهدید کرد که کشور را به گرسنگی وامی دارد
[ترجمه گوگل]ناپلئون تهدید کرد که کشور را به زور گرسنه کند

4. Napoleon was vanquished at the battle of Waterloo in 18
[ترجمه ترگمان]ناپلئون در نبرد واترلو در سال ۱۸ مغلوب شد،
[ترجمه گوگل]ناپلئون در 18 سالگی در نبرد واترلو شکست خورد

5. He is under the delusion that he is Napoleon.
[ترجمه ترگمان]او در اشتباه است که ناپلئون است
[ترجمه گوگل]او تحت تاسف است که او ناپلئون است

6. Napoleon III authorized Haussmann to rebuild Paris.
[ترجمه ترگمان]ناپلئون سوم به Haussmann اجازه داد که پاریس را بازسازی کند
[ترجمه گوگل]ناپلئون III مجاز به بازسازی پاریس بود

7. Instead of confronting the enemy directly, Napoleon simply outflanked them.
[ترجمه ترگمان]به جای رویارویی مستقیم با دشمن، ناپلئون به سادگی آن ها را از بین می برد
[ترجمه گوگل]به جای مقابله با دشمن به طور مستقیم، ناپلئون به سادگی آنها را فراموش کرد

8. He was a direct descendant of Napoleon Bonaparte.
[ترجمه ترگمان]او از نوادگان ناپلئون بناپارت بود
[ترجمه گوگل]او یک نسل مستقیم ناپلئون بناپارت بود

9. Historical analogies, as between Napoleon and Hitler, ought not to be carried too far.
[ترجمه ترگمان]قیاس تاریخی، مانند بین ناپلئون و هیتلر نباید زیاد انجام شود
[ترجمه گوگل]تقابل های تاریخی، مانند بین ناپلئون و هیتلر، نباید بیش از حد انجام شود

10. My boss is a little Napoleon.
[ترجمه ترگمان]رئیسم یک ناپلئون کوچک است
[ترجمه گوگل]رئیس من یک ناپلئون کوچک است

11. Napoleon was defeated at the Battle of Waterloo.
[ترجمه ترگمان]ناپلئون در نبرد واترلو شکست خورده بود
[ترجمه گوگل]ناپلئون در نبرد واترلو شکست خورد

12. The Prosecutor looked toward Napoleon, waiting for him to thunder an objection.
[ترجمه ترگمان]دادستان به ناپلئون نگریست و منتظر بود که او اعتراض نماید
[ترجمه گوگل]دادستان به سمت ناپلئون نگاه کرد و منتظر شد تا او را به اعتراض ریشخند بزند

13. Do you know who Napoleon was?
[ترجمه ترگمان]شما می دانید که ناپلئون کیست؟
[ترجمه گوگل]آیا می دانید که ناپلئون چیست؟

14. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

15. The professor wrote a lengthy book on Napoleon.
[ترجمه ترگمان]استاد کتاب مفصلی درباره ناپلئون نوشت
[ترجمه گوگل]پروفسور یک کتاب طولانی درباره ناپلئون نوشت

پیشنهاد کاربران

شیرینی ناپلئونی


کلمات دیگر: