کلمه جو
صفحه اصلی

face value


معنی : ارزش اسمی
معانی دیگر : ظاهر امر، صورت ظاهر، ارزش ظاهری، (بازرگانی و اوراق بهادار) ارزش اسمی، (بیمه ی عمر ـ مبلغ مزایای متعلقه در صورت فوت بیمه دار) مزایای فوت

انگلیسی به فارسی

ارزش اسمی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the actual value printed or stamped on the front of money, bonds, stock, or the like.

(2) تعریف: the apparent worth of something.

- He foolishly accepted my promise at its face value.
[ترجمه ترگمان] او به حماقت من، قول من را قبول کرد
[ترجمه گوگل] او با احتیاط قول من را در ارزش اسمی خود پذیرفت

• value printed on something; apparent worth or significance

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] ارزش اسمی
[صنعت] ارزش رسمی
[حقوق] ارزش اسمی، مبلغ اسمی
[ریاضیات] مبلغ ایمنی، مبلغ صوری، ارزش ظاهری، قیمت سیاهه، ارزش رسمی

مترادف و متضاد

ارزش اسمی (اسم)
face value, nominal value

apparent worth of something


Synonyms: face, maturity value, nominal value, par value, stated value


جملات نمونه

1. Tickets were selling at twice their face value.
[ترجمه ترگمان]بلیط ها به دو برابر قیمت فروش آن ها فروخته می شد
[ترجمه گوگل]بلیط ها دو برابر ارزش اسمی خود را فروختند

2. You shouldn't always take his remarks at face value.
[ترجمه ترگمان]تو همیشه نباید با ارزش او حرف بزنی
[ترجمه گوگل]شما همیشه نباید اظهار نظر خود را به ارزش اسمی بدهید

3. Don't stop at the face value of the word.
[ترجمه پریس] به ارزش ظاهری این کلمه نگاه نکن
[ترجمه ترگمان]به ارزش این کلمه نگاه نکن
[ترجمه گوگل]در ارزش چهره این کلمه متوقف نشوید

4. I took the offer at face value. I didn't think they might be trying to trick me.
[ترجمه ترگمان]من پیشنهاد رو با ارزش تری قبول کردم فکر نمی کردم که آن ها سعی کنند مرا فریب دهند
[ترجمه گوگل]من پیشنهاد را به ارزش اسمی گرفتم فکر نمی کردم آنها ممکن است سعی کنند من را فریب دهند

5. Taken at face value, the figures look very encouraging.
[ترجمه ترگمان]با در نظر گرفتن ارزش چهره، ارقام بسیار دلگرم کننده به نظر می رسند
[ترجمه گوگل]با توجه به ارزش اسمی، این ارقام بسیار دلگرم کننده است

6. Tickets were changing hands at three times their face value.
[ترجمه ترگمان]بلیط ها به سه برابر ارزش صورتشان در حال تغییر بود
[ترجمه گوگل]بلیط ها سه برابر ارزش اسمی خود را تغییر دادند

7. You shouldn't take anything she says at face value.
[ترجمه ترگمان]تو نباید هر چیزی رو که بهش می گه رو قبول کنی
[ترجمه گوگل]شما نباید چیزهایی را که او میپسندد را با ارزش اسمی بیان کنید

8. Taking these cases at face value, does the apparent ability to make and use maps provide convincing evidence of active intelligence?
[ترجمه ترگمان]با در نظر گرفتن این موارد با ارزش چهره، توانایی آشکار ساختن و استفاده از نقشه، شواهد قانع کننده ای برای اطلاعات فعال فراهم می کند؟
[ترجمه گوگل]با توجه به این موارد در برابر ارزش اسمی، آیا توانایی ظاهری نقشه ها و استفاده از نقشه ها، شواهد قانع کننده ای در مورد هوش فعالانه ارائه می دهد؟

9. Super Bowl tickets with a face value of $300 are being sold for $000.
[ترجمه ترگمان]بلیط های سوپر بول با قیمت بالای ۳۰۰ دلار فروخته می شود
[ترجمه گوگل]بلیط های Super Bowl با ارزش اسمی 300 دلار برای $ 000 فروخته می شود

10. And he no longer took things at face value.
[ترجمه ترگمان]و دیگر هیچ چیز را به ارزش چهره نمی گرفت
[ترجمه گوگل]و او دیگر چیزها را با ارزش اسمی نگرفت

11. Increase face value of life insurance.
[ترجمه ترگمان]ارزش چهره بیمه عمر را افزایش دهید
[ترجمه گوگل]افزایش ارزش اسمی بیمه عمر

12. The trick was to buy them below face value just before the homeowners repaid their loans.
[ترجمه ترگمان]ترفند این کار این بود که آن ها را درست قبل از اینکه صاحبخانه loans را بازپرداخت کند، کم تر از مقدار صورت خریداری کند
[ترجمه گوگل]ترفند این بود که آنها را قبل از اینکه صاحب خانه ها وام خود را بازپرداخت کنند، زیر ارزش اسمی آنها خریداری می کنند

13. This type of bonus is not payable a face value until the policy become a claim.
[ترجمه ترگمان]این نوع پاداش تا زمانی که سیاست تبدیل به یک ادعا شود، قابل پرداخت است
[ترجمه گوگل]این نوع پاداش ارزش اسمی را پرداخت نمی کند تا زمانی که سیاست به یک ادعا تبدیل شود

14. At yesterday's auction an old coin sold for many times more than its face value of 20 pence.
[ترجمه ترگمان]در حراجی دیروز یک سکه قدیمی به مدت چندین بار به ارزش ۲۰ پنس فروخته شد
[ترجمه گوگل]در حراج دیروز یک سکه قدیمی برای چندین بار بیش از ارزش اسمی آن 20 پوند فروخته شد

I took his promise at face value.

صورت ظاهر قول او را قبول کردم.


پیشنهاد کاربران

ارزش ظاهری

ظاهر امر، صورت ظاهر، ارزش ظاهری ( تنها بر اساس حرف یا نظر مردم خیلی را ازیابی کردن و امکان فریب خوردن هم در این شرایط هست )

at face value
عقلشون در چشمشونه

توضیح درباره اصطلاح face value
این اصطلاح به ارزشی که بر روی اسکناس، سکه یا دیگر اوراق بهادار درج شده است اطلاق می شود.

منبع: سایت بیاموز


کلمات دیگر: