کلمه جو
صفحه اصلی

fabulous


معنی : شگفت اور، افسانهای، افسانهوار
معانی دیگر : (عامیانه) خیلی خوب، عالی، محشر، معرکه، افسانه مانند، داستانگونه، داستانی، دستان، شگفت انگیز، باور نکردنی، اعجاب آور، محیرالعقول، مجهول

انگلیسی به فارسی

شگفت آور، افسانهای، شگفت اور، افسانهوار


افسانه‌ای، افسانه‌وار، مجهول، شگفت‌آور


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: fabulously (adv.), fabulousness (n.)
(1) تعریف: almost beyond belief; astounding.
مترادف: astounding, incredible, stupendous, unbelievable
مشابه: inconceivable, marvelous, phenomenal, prodigious, tall

- Harry Houdini was famous for his fabulous escapes.
[ترجمه ترگمان] هری هودینی برای فرار افسانه ای او مشهور بود
[ترجمه گوگل] هری هودینی برای فرار افسانه خود مشهور بود
- She wasn't planning to take the job, but the company made her a fabulous offer.
[ترجمه سعید پارساپور ] او تصمیمی برای پذیرفتن آن شغل نداشت ، با وجود این شرکت پیشنهادی باور نکردنی به او داد.
[ترجمه ترگمان] او قصد نداشت شغل را بگیرد، اما شرکت پیشنهاد خوبی به او داد
[ترجمه گوگل] او قصد ندارد کار را انجام دهد، اما این شرکت او را پیشنهاد شگفت انگیزی ارائه داد

(2) تعریف: like or from a fable; legendary.
مترادف: legendary
مشابه: epic, fabled, mythical, storied

- They had been told of a fabulous kingdom whose streets were paved with gold.
[ترجمه ترگمان] به یک پادشاهی افسانه ای گفته بودند که خیابان ها با طلا فرش شده بود
[ترجمه گوگل] آنها از یک پادشاهی افسانه ای که خیابان های آنها با طلا پیچیده شده بود گفته شده بود

(3) تعریف: (informal) exceptionally pleasing; excellent.
مترادف: excellent, marvelous, tremendous, wonderful
مشابه: bad, great, incredible, super, superb

- Wasn't that a fabulous party?
[ترجمه ترگمان] آیا این یک جشن عالی نبود؟
[ترجمه گوگل] این یک مهمانی افسانه نبود؟
- This restaurant has fabulous desserts!
[ترجمه ترگمان] این رستوران دسرهای بی نظیر خود را دارد
[ترجمه گوگل] این رستوران دارای دسر های افسانه است!

• wonderful, marvelous; unbelievable; legendary, imaginary; from a legend
you use fabulous to say how wonderful or impressive something is; an informal use.
fabulous creatures, places, or things occur in stories or legends, but are not real or true; a literary use.

مترادف و متضاد

شگفت اور (صفت)
extraordinary, wonderful, exclamatory, fabulous

افسانهای (صفت)
fictional, incredible, fabulous, legendary, fictive

افسانه وار (صفت)
fabulous

amazing, wonderful


Synonyms: 10, A-1, aces, A-OK, astonishing, astounding, awesome, best, breathtaking, cool, doozie, extravagant, fab, fantastic, fictitious, first-class, greatest, groovy, immense, inconceivable, incredible, legendary, marvelous, mind-blowing, out-of-sight, out-of-this-world, outrageous, peachy, phenomenal, primo, prodigious, rad, remarkable, spectacular, striking, stupendous, super, superb, terrific, top drawer, tops, turn-on, unbelievable, unreal, wicked


Antonyms: common, normal, ordinary, simple


جملات نمونه

1. a fabulous trip to hamadan
یک سفر عالی به همدان

2. A girl should be two things: classy and fabulous.
[ترجمه ترگمان] یه دختر باید دو چیز باشه عالی و افسانه ای
[ترجمه گوگل]دختر باید دو چیز باشد: درجه یک و افسانه

3. A fabulous breakfast matters more than anything else.
[ترجمه سعید پارساپور ] یک صبحانه بیاد ماندنی ( ناب ) به هر چیز دیگری می ارزد.
[ترجمه ترگمان]یک صبحانه عالی بیش از هر چیز دیگر اهمیت دارد
[ترجمه گوگل]صبحانه افسانه بیشتر از هر چیز دیگری مهم است

4. This is a fabulous sum of money.
[ترجمه ترگمان]این مبلغ بسیار جالبی است
[ترجمه گوگل]این مبلغ افسانه ای است

5. This is a fabulous album. It's fresh, varied, fun.
[ترجمه ترگمان]این یک آلبوم عالی است تازه، متنوع و سرگرم کننده است
[ترجمه گوگل]این یک آلبوم افسانه ای است تازه، متنوع و سرگرم کننده است

6. She looked absolutely fabulous in her dress.
[ترجمه ترگمان] اون کاملا تو لباسش عالی بود
[ترجمه گوگل]او در لباس او کاملا افسانه دید

7. We had a fabulous time at the party.
[ترجمه ترگمان] ما تو مهمونی خیلی خوش گذروندیم
[ترجمه گوگل]ما زمان عجیب در حزب داشتیم

8. The unicorn is a fabulous creature/beast.
[ترجمه ترگمان]تک شاخ یک حیوان افسانه ای است
[ترجمه گوگل]تک شاخ موجودات افسانه / جانور است

9. She bagged a fabulous fortune according to the will.
[ترجمه ترگمان]اون براساس وصیت نامه یه شانس فوق العاده رو به دست گرفت
[ترجمه گوگل]او با توجه به اراده، ثروت شگفت انگیز را بگشاید

10. The room has fabulous views across the lake.
[ترجمه ترگمان]این اتاق نمای شگفت انگیزی از دریاچه دارد
[ترجمه گوگل]اتاق دارای منظره افسانه ای در کنار دریاچه است

11. We're offering a fabulous free gift with each copy you buy.
[ترجمه ترگمان]ما با هر کپی که می خرید یک هدیه مجانی ارائه می کنیم
[ترجمه گوگل]ما یک هدیه رایگان افسانه ای را با هر کپی که خرید می کنید ارائه می دهیم

12. The house had a fabulous view out to the Strait of Georgia and the Rockies beyond.
[ترجمه ترگمان]این خانه نمای شگفت انگیزی از تنگه جورجیا و کوه های راکی فراتر از آن داشت
[ترجمه گوگل]این خانه دارای منظره افسانه ای به تنگه جورجیا و اسکی که فراتر از آن بود

13. During each war the monopoly capitalists amassed fabulous wealth.
[ترجمه ترگمان]در طی هر جنگ، سرمایه داران انحصاری ثروت عالی گرد آوردند
[ترجمه گوگل]در طول هر جنگ سرمایه داری انحصاری ثروت افسانه ای را جمع کرد

14. During each show we will be raffling a fabulous prize.
[ترجمه ترگمان]در طی هر نمایش یک جایزه فوق العاده دریافت خواهیم کرد
[ترجمه گوگل]در طی هر نمایش، ما یک جایزه افسانه ای می نویسیم

15. The scenery and weather were fabulous.
[ترجمه ترگمان]منظره و هوا شگفت انگیز بود
[ترجمه گوگل]مناظر و آب و هوا شگفت انگیز بود

a fabulous trip to Hamadan

سفری عالی به همدان


پیشنهاد کاربران

هیجان اور

شگفت انگیز


افسانه ای

wondeful=incredible

معرکه

● محشر
● افسانه ای
● بسیار زیاد

I want you to look fabulous.
من میخوام که تو خارق العاده به نظر برسی.

Fabulous:fantastic

extremely good or impressive😀

۱. بسیار خوب - عالی
۲. عظیم - بزرگ
۳. غیر واقعی - تخیلی - افسانه ای

adjective
1 [more fabulous; most fabulous] a : very good
◀️I had a fabulous time.
◀️The weather has been fabulous.
🔴b : very large in amount or size
◀️fabulous wealth/riches
◀️He is making fabulous amounts of money.
2 literary : not real
◀️fabulous beasts
: told about in a story
◀️a fabulous [=mythical] creature

⬛ FABULOUSLY ⬛
adverb
◀️fabulously rich
◀️a fabulously successful executive


کلمات دیگر: