1. Kay hesitated for a moment and then said 'yes'.
[ترجمه ترگمان]کی برای لحظه ای مکث کرد و بعد گفت بله
[ترجمه گوگل]کی برای یک لحظه تردید کرد و سپس گفت: 'بله'
2. Kay grasped him by the wrist.
[ترجمه ترگمان] خب مچ دستش گرفته بود
[ترجمه گوگل]کی او را مچ دست گرفت
3. Kay has no affectation at all.
[ترجمه ترگمان] خب، اصلا نظر خاصی نداره
[ترجمه گوگل]کی هیچ تاثیری ندارد
4. Winner: Kay Hall. Runner-up: Chris Platts.
[ترجمه ترگمان] \"برنده شد،\" ک - - - - - - - - - - - \"نفر دوم:\" کریس Platts
[ترجمه گوگل]برنده: کای هال دونده: کریس پلاتس
5. Her name's Katherine, generally shortened to Kay.
[ترجمه ترگمان]اسمش \"کاترین\" - ه، معمولا کوتاه میشه
[ترجمه گوگل]نام او کاترین است، به طور کلی به کای کوتاه شده است
6. Kay answered right off the bat.
[ترجمه ترگمان]باشه جواب درست رو از چوب بیسبال جواب داد
[ترجمه گوگل]کی از سمت خفاش جواب داد
7. Kay was taught by her mother till she was nine .
[ترجمه ترگمان]خب، مادرش تا ۹ سالش بود به مادرش یاد داده بود
[ترجمه گوگل]کای توسط مادرش تدریس می شد تا او نه ساله بود
8. Kay wasn't sure who had dobbed her in to the teachers.
[ترجمه ترگمان]هری مطمئن نبود که چه کسی او را به سمت اساتید راهنمایی کرده بود
[ترجمه گوگل]کی مطمئن نبود که او را به معلمان سوار کرده بود
9. Kay grabbed hold of my arm to stop herself falling.
[ترجمه ترگمان] خیلی خب، بازوی منو گرفت تا جلوی خودش رو بگیره
[ترجمه گوگل]کی دستش را از دستم برداشت تا خودم را سقوط کند
10. You can always be sure of Kay.
[ترجمه ترگمان] همیشه میتونی مطمئن باشی
[ترجمه گوگل]شما همیشه می توانید مطمئن باشید از کی
11. It seems very peculiar that no one noticed Kay had gone.
[ترجمه ترگمان]خیلی عجیب به نظر می رسد که کسی متوجه اش نشده باشد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد بسیار عجیب است که هیچ کس متوجه کای رفته است
12. Kay shook her head and stifled a yawn .
[ترجمه ترگمان]کی زی سرش را تکان داد و خمیازه کشید
[ترجمه گوگل]کی سرش را تکان داد و صدای خمیازه را خم کرد
13. I'll say this much for Kay, she always agrees to help whenever we ask her.
[ترجمه ترگمان]من این را برای همیشه خواهم گفت، او همیشه قبول می کند که هر وقت از او خواستیم کمک کند
[ترجمه گوگل]من این را برای کی می گویم، او همیشه موافق کمک هر زمان که از او درخواست می کنیم
14. Somehow, he'd managed to persuade Kay to buy one for him.
[ترجمه ترگمان]به هر حال، او موفق شده بود که او را متقاعد کند که یکی برایش بخرد
[ترجمه گوگل]به هر حال او موفق شد کای را متقاعد کند که یکی را برای او خریداری کند