1. postprandial nap
چرت پس از خوراک
2. he used to nap in front of the t. v.
او جلو تلویزیون پینکی می رفت.
3. hills with a nap of green grass
تپه ها با پوشش پرز مانندی از علف سبز
4. to take a nap
به خواب کوتاه فرو رفتن
5. i took a short nap during the lunch break
هنگام تعطیل برای نهار،چرت کوتاهی زدم.
6. to feel fresh after a nap
پس از خوابی کوتاه احساس نیرو کردن
7. he flopped over on his left side for a last nap
برای آنکه یک چرت دیگر هم بزند روی طرف چپ خود غلتید.
8. the train is going to be late; in the meantime, let us take a nap
ترن تاخیر دارد،بیایید در این مدت قدری چرت بزنیم.
9. Grandpa usually has/takes a nap after lunch.
[ترجمه فاطمه] پدربزرگ معمولا بعد از ناهارخواب کوتاهی دارد.
[ترجمه ایران] پدر بزرگ معمولا بعد از ناهار چرت می زند
[ترجمه ترگمان]پدربزرگ معمولا بعد از ناهار چرت می زند
[ترجمه گوگل]معمولا پدربزرگ پس از ناهار چرت زدن دارد
10. Mr. Green usually has a nap after lunch.
[ترجمه ترگمان]آقای گرین معمولا بعد از ناهار چرت می زند
[ترجمه گوگل]آقای سبز معمولا پس از ناهار چرت زده است
11. Why don't you take a nap?
[ترجمه فاطمه] چرا چرت نمی زنید
[ترجمه معلم زبانکده ایران زمین در کازرون] چرا چرت نمی زنید?
[ترجمه ترگمان]چرا چرت نمی زنی؟
[ترجمه گوگل]چرا چرت نزنید؟
12. An elderly person may nap during the day and then sleep only five hours a night.
[ترجمه ترگمان]یک فرد مسن ممکن است در طول روز چرت بزند و سپس فقط پنج ساعت در شب بخوابد
[ترجمه گوگل]یک فرد سالخورده ممکن است در طول روز بخوابد و سپس تنها پنج ساعت در شب بخوابد
13. Why don't you take a nap to rest up for the party?
[ترجمه ترگمان]چرا برای مهمونی استراحت نمی کنی؟
[ترجمه گوگل]چرا نپ می کنید تا برای حزب بمانید؟
14. A ten-minute power nap can boost your productivity.
[ترجمه ترگمان]یک چرت ده دقیقه ای می تواند بهره وری شما را افزایش دهد
[ترجمه گوگل]فشار ده دقیقه ای می تواند باعث افزایش بهره وری شما شود
15. The baby always has an afternoon nap.
[ترجمه مهدی] کودک در بعد از ظهر یک چرت میزند
[ترجمه ترگمان]نوزاد همیشه یک چرت بعد از ظهر دارد
[ترجمه گوگل]کودک همیشه یک بعد از ظهر است
16. Mother put her daughter down for her nap.
[ترجمه ترگمان]مادر دخترش را برای چرت زدن به زمین گذاشت
[ترجمه گوگل]مادر دخترش را برای چرت زدن گذاشت