1. a sunny radiance
درخشش آفتابسان
2. She has the vigour and radiance of someone young enough to be her grand-daughter.
[ترجمه ترگمان]او قدرت و درخشندگی یک فرد جوان را دارد که دختر بزرگ او باشد
[ترجمه گوگل]او دارای قدرت و شفافیت فردی است که به اندازه کافی جوان است تا دختر بزرگش باشد
3. His study is perfused with radiance.
[ترجمه ترگمان]اتاق مطالعه اش در پرتو نور است
[ترجمه گوگل]مطالعه او با نور خورشید پر شده است
4. He was struck by the radiance of her smile.
[ترجمه ترگمان]از پرتو لبخند او یکه خورد
[ترجمه گوگل]او از شدت لبخند او زده شد
5. She seemed to shine with an inner radiance.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که با نوری درونی می درخشد
[ترجمه گوگل]او به نظر می رسید با درخشش درونی می درخشید
6. Every leaf was picked out in golden radiance.
[ترجمه ترگمان]هر برگی در پرتو طلایی انتخاب می شد
[ترجمه گوگل]هر برگ در تابش طلایی برداشته شد
7. It was true that her early radiance was gone.
[ترجمه ترگمان]حقیقت داشت که درخشندگی اولیه او از بین رفته بود
[ترجمه گوگل]درست بود که زودرس زودرسش رفته بود
8. Grapefruit, marjoram, peach and camomile for radiance and freshness.
[ترجمه ترگمان]Grapefruit، marjoram، هلو و camomile برای روشنایی و طراوت
[ترجمه گوگل]گریپ فروت، میرجان، هلو و بابونه برای نور و طراوت
9. But the radiance and exuberance have never abandoned her.
[ترجمه ترگمان]اما آن درخشندگی و exuberance هرگز او را ترک نکرده است
[ترجمه گوگل]اما تابش و انعطاف پذیری هرگز او را رها نکرده است
10. A sudden radiance from on high fell on the two and made them look up.
[ترجمه ترگمان]درخششی ناگهانی از بالا بر روی آن دو افتاد و به بالا نگاه کرد
[ترجمه گوگل]درخشش ناگهانی از بالا به دو سقوط کرد و آنها را نگاه کرد
11. When she returned, she had a kind of radiance about her.
[ترجمه ترگمان]وقتی برگشت، او نوعی درخشندگی در او دیده بود
[ترجمه گوگل]هنگامی که او بازگشت، او نوعی تابش در مورد او بود
12. He gazed at an ineffable, agonizing radiance which only he could perceive, banishing whatever throwback emotions the brew had triggered.
[ترجمه ترگمان]او به نوری وصف ناپذیر و دردناک می نگریست که فقط از آن می توانست درک کند، و هر احساسی را که the فعال کرده بود، دفع کند
[ترجمه گوگل]او در یک تابش غیر قابل توصیف و تلخ، که فقط او می تواند درک کند، از بین بردن هر گونه احساسات پرتاب که brew منجر شده است
13. There is a warmth and a radiance about her; her movements are measured, self-assured.
[ترجمه ترگمان]گرما و تشعشع در او وجود دارد؛ حرکاتش سنجیده و متکی به نفس است
[ترجمه گوگل]گرما و تابش در مورد او وجود دارد؛ جنبش های او اندازه گیری می شود، خود اطمینان
14. The radiance of power hangs around him.
[ترجمه ترگمان]نور قدرت در اطراف او اویزان است
[ترجمه گوگل]تابش قدرت در اطرافش آویزان است