کلمه جو
صفحه اصلی

quaff


معنی : جرعه، زیاد نوشیدن، سر کشیدن
معانی دیگر : لاجرعه نوشیدن، سر کشیدن (به ویژه مشروب الکلی)، قلپ قلپ نوشیدن، آشامک، گساره

انگلیسی به فارسی

زیاد نوشیدن، سر کشیدن، جرعه


quaff، جرعه، سر کشیدن، زیاد نوشیدن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to drink, esp. deeply and with obvious enjoyment.
مشابه: belt, drink, gulp, guzzle, imbibe, swallow, swig, swill, tipple

- He quaffed his beer and happily wiped away the foam from his upper lip.
[ترجمه ترگمان] او آبجو خود را بو جود آورد و با خوشحالی کف دهانش را پاک کرد
[ترجمه گوگل] او آبجو خود را مسحور کرد و با خوشحالی فوم را از بالای لبش پاک کرد
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: quaffs, quaffing, quaffed
• : تعریف: to take a drink, esp. a large one, with obvious enjoyment.
مشابه: drink, guzzle, imbibe, swallow, swig, swill, tipple
اسم ( noun )
• : تعریف: a drink that is quaffed.

• alcoholic drink that is consumed quickly; instance of drinking a beverage quickly
drink with large gulps, drink quickly; drink an alcoholic beverage quickly and cheerfully
if you quaff a drink, you drink it quickly; an old-fashioned word.

مترادف و متضاد

Antonyms: eject


جرعه (اسم)
shot, sip, swig, quaff, gulp, potion, godown, potation

زیاد نوشیدن (فعل)
quaff

سر کشیدن (فعل)
guzzle, drift in, drop in, crane the neck, quaff, stretch one's neck

drink down


Synonyms: down, gulp, guzzle, imbibe, ingurgitate, partake, sip, sup, swallow, swig, swill, toss


جملات نمونه

1. They spent the evening quaffing champagne.
[ترجمه ترگمان]شب را صرف شام پانی کردند
[ترجمه گوگل]آنها شامپاین فرانسوی را صرف کردند

2. He's quaffed many a glass of champagne in his time.
[ترجمه ترگمان]در زمان او یک گیلاس شامپاین اضافه کرده بود
[ترجمه گوگل]او در زمان خود چندین لیوان شامپاین را در اختیار دارد

3. The young man quaffed himself into tipsiness.
[ترجمه ترگمان]مرد جوان خود را در tipsiness فرو ریخت
[ترجمه گوگل]مرد جوان خودش را به سمت تندباد سوق داد

4. quaffed from the spring.
[ترجمه ترگمان]quaffed از بهار
[ترجمه گوگل]quaffed از بهار

5. The bridegroom quaffed down a glass of brandy.
[ترجمه ترگمان]The یک گیلاس براندی ریخت
[ترجمه گوگل]عروسک یک لیوان براندی را خرد کرد

6. Wedding guests quaffed champagne.
[ترجمه ترگمان]میهمانان عروسی، champagne را با هم پر کردند
[ترجمه گوگل]مهمانان عروسی quaffed شامپاین

7. They quaffed him carouse.
[ترجمه ترگمان]They را quaffed
[ترجمه گوگل]آنها او را طعمه انداختند

8. The chauffeurs don hats and quaff their drinks in one.
[ترجمه ترگمان]راننده ها هم کلاه ندارند و drinks را در یکی از آن ها quaff
[ترجمه گوگل]شاهزاده خانم ها را می پوشند و نوشیدنی های خود را در آن می گذارند

9. quaffed the ale with gusto.
[ترجمه ترگمان]با اشتها آبجو را با هم quaffed
[ترجمه گوگل]با عصبانیت خندیدم

10. Might there not be an irresistible desire to quaff a last, long, breathless draught of the cup of wormwood and aloes, with which nearly all her years of womanhood had been perpetually flavoured?
[ترجمه ترگمان]شاید آرزوی مقاومت ناپذیری در آن بود که یک جرعه طولانی از شراب افسنطین و aloes را که تقریبا تمامی سال های زنانگی در آن بو جود آمده بود، quaff؟
[ترجمه گوگل]شاید یک تمایلی نداشته باشد که پیش نویس فصلی از کرم چوب و آلفا، که تقریبا تمام اوقات سالخورده بودنش به طور مداوم طعم دار شده بود، تهیه شده بود

11. His quaff, did a cup again then.
[ترجمه ترگمان]آن وقت دوباره یک فنجان چای نوشید
[ترجمه گوگل]او فابرگاس، دوباره یک فنجان را به او داد

12. We crave new knowledge like some people quaff coffee after a hangover.
[ترجمه ترگمان]ما به دانش جدیدی نیاز داریم، مثل بعضی از مردم قهوه را بعد از خماری می کشند
[ترجمه گوگل]ما از دانش جدیدی مثل برخی از مردم قهوه پس از یک خم شدن استفاده می کنیم

13. Let me quaff this kind Nepenthe and forget this lost Lenore!
[ترجمه ترگمان]بگذارید این kind را quaff و this را از دست بدهم!
[ترجمه گوگل]اجازه بدهید من این نوع Nepenthe را فراموش کنم و این Lenore از دست رفته را فراموش کرده ام!

14. I went down to the bar to quaff a brew.
[ترجمه ترگمان]به بار رفتم تا کافه را quaff
[ترجمه گوگل]من برای باریدن به دم به بار رفتم

Akbar quaffed the (contents of the) glass and started laughing.

اکبر لیوان را سر کشید و شروع کرد به خندیدن.


He quaffed the cocktail without flinching.

بدون اینکه خم به ابرو بیاورد کوکتل را قلپ‌قلپ نوشید.


پیشنهاد کاربران

لاجرعه سرکشیدن

نوشیدنی الکلی


کلمات دیگر: