1. They spent the evening quaffing champagne.
[ترجمه ترگمان]شب را صرف شام پانی کردند
[ترجمه گوگل]آنها شامپاین فرانسوی را صرف کردند
2. He's quaffed many a glass of champagne in his time.
[ترجمه ترگمان]در زمان او یک گیلاس شامپاین اضافه کرده بود
[ترجمه گوگل]او در زمان خود چندین لیوان شامپاین را در اختیار دارد
3. The young man quaffed himself into tipsiness.
[ترجمه ترگمان]مرد جوان خود را در tipsiness فرو ریخت
[ترجمه گوگل]مرد جوان خودش را به سمت تندباد سوق داد
4. quaffed from the spring.
[ترجمه ترگمان]quaffed از بهار
[ترجمه گوگل]quaffed از بهار
5. The bridegroom quaffed down a glass of brandy.
[ترجمه ترگمان]The یک گیلاس براندی ریخت
[ترجمه گوگل]عروسک یک لیوان براندی را خرد کرد
6. Wedding guests quaffed champagne.
[ترجمه ترگمان]میهمانان عروسی، champagne را با هم پر کردند
[ترجمه گوگل]مهمانان عروسی quaffed شامپاین
7. They quaffed him carouse.
[ترجمه ترگمان]They را quaffed
[ترجمه گوگل]آنها او را طعمه انداختند
8. The chauffeurs don hats and quaff their drinks in one.
[ترجمه ترگمان]راننده ها هم کلاه ندارند و drinks را در یکی از آن ها quaff
[ترجمه گوگل]شاهزاده خانم ها را می پوشند و نوشیدنی های خود را در آن می گذارند
9. quaffed the ale with gusto.
[ترجمه ترگمان]با اشتها آبجو را با هم quaffed
[ترجمه گوگل]با عصبانیت خندیدم
10. Might there not be an irresistible desire to quaff a last, long, breathless draught of the cup of wormwood and aloes, with which nearly all her years of womanhood had been perpetually flavoured?
[ترجمه ترگمان]شاید آرزوی مقاومت ناپذیری در آن بود که یک جرعه طولانی از شراب افسنطین و aloes را که تقریبا تمامی سال های زنانگی در آن بو جود آمده بود، quaff؟
[ترجمه گوگل]شاید یک تمایلی نداشته باشد که پیش نویس فصلی از کرم چوب و آلفا، که تقریبا تمام اوقات سالخورده بودنش به طور مداوم طعم دار شده بود، تهیه شده بود
11. His quaff, did a cup again then.
[ترجمه ترگمان]آن وقت دوباره یک فنجان چای نوشید
[ترجمه گوگل]او فابرگاس، دوباره یک فنجان را به او داد
12. We crave new knowledge like some people quaff coffee after a hangover.
[ترجمه ترگمان]ما به دانش جدیدی نیاز داریم، مثل بعضی از مردم قهوه را بعد از خماری می کشند
[ترجمه گوگل]ما از دانش جدیدی مثل برخی از مردم قهوه پس از یک خم شدن استفاده می کنیم
13. Let me quaff this kind Nepenthe and forget this lost Lenore!
[ترجمه ترگمان]بگذارید این kind را quaff و this را از دست بدهم!
[ترجمه گوگل]اجازه بدهید من این نوع Nepenthe را فراموش کنم و این Lenore از دست رفته را فراموش کرده ام!
14. I went down to the bar to quaff a brew.
[ترجمه ترگمان]به بار رفتم تا کافه را quaff
[ترجمه گوگل]من برای باریدن به دم به بار رفتم