کلمه جو
صفحه اصلی

machinery


معنی : دستگاه، ماشین الات، ماشین ها، تشکیلات و سازمان
معانی دیگر : ماشین آلات، ساختار، سازواره، اندامگان، سازمان، دم و دستگاه، بساط، (تئاتر) ابزار صحنه آرایی و تاثیرافزایی

انگلیسی به فارسی

ماشین الات


ماشین ها، دستگاه، تشکیلات و سازمان


دستگاه، ماشین الات، ماشین ها، تشکیلات و سازمان


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: machineries
(1) تعریف: machines, collectively.
مترادف: apparatus
مشابه: equipment, gadgetry, paraphernalia, tools

(2) تعریف: the functioning parts of a machine.
مشابه: mechanism, workings

(3) تعریف: any process or system for bringing about an ordered result.
مترادف: apparatus, process, system, workings
مشابه: agency, equipment, instrument, machine, means, mechanism, organization, setup, tool, tools

- the machinery of the law
[ترجمه ترگمان] دستگاه قانون
[ترجمه گوگل] ماشین آلات قانون

• machines collectively; parts which make up a machine; system of organization
machinery is machines in general, or machines that are used in a factory.
the machinery of a government or organization is the system that it uses to deal with things.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] ماشین آلات
[مهندسی گاز] ماشین آلات
[نساجی] ماشین آلات - ماشین ها - اسلبابها - سازمان

مترادف و متضاد

دستگاه (اسم)
apparatus, set, appurtenance, device, machine, system, machinery, plant, mechanism

ماشین الات (اسم)
machinery

ماشین ها (اسم)
machinery

تشکیلات و سازمان (اسم)
machinery

devices performing work


Synonyms: accouterment, agency, agent, apparatus, appliance, channel, contraption, contrivance, engine, equipment, gadget, gear, habiliments, implement, instrument, materiel, means, mechanism, medium, method, motor, organ, outfit, paraphernalia, shifts, structure, system, tackle, tool, utensil, vehicle, works


جملات نمونه

1. machinery lying idle
ماشین آلاتی که بی استفاده افتاده بودند

2. automatic machinery
ماشین آلات خودکار

3. broken-down machinery
ماشین آلات خراب

4. modern machinery
ماشین آلات نوین

5. scrap machinery
ماشین آلات دور انداخته شده

6. the machinery of government came to an abrupt halt
دستگاه دولت با ایستایی ناگهانی مواجه شد.

7. the machinery of the human body
ماشین بدن انسان

8. modern textile machinery
ماشین آلات نوین پارچه بافی

9. the delicate machinery of a wrist watch
دستگاه دقیق و حساس یک ساعت مچی

10. the factory's machinery has not yet been completely installed
ماشین آلات کارخانه هنوز کاملا سوار نشده است.

11. very sophisticated machinery
ماشین آلات بسیار پیشرفته

12. the factory's new machinery started working
ماشین آلات جدید کارخانه به کار افتاد.

13. the installation of machinery
نصب ماشین آلات

14. to retire old machinery
ماشین آلات کهنه را کنار گذاشتن

15. various kinds of machinery
انواع مختلف ماشین آلات

16. the replacement of obsolescent machinery
تعویض ماشین آلات قدیمی

17. to barter oil for machinery
نفت را با ماشین آلات مبادله کردن

18. the plans of the new machinery
نقشه های ماشین آلات جدید

19. friction erodes the moving parts of machinery
اصطکاک بخش های متحرک ماشین آلات را می ساید (ساییده می کند).

20. the joker is the cost of machinery amortization
مشکل پیش بینی نشده،هزینه ی استهلاک ماشین آلات است.

21. a firm that reclaims metal from old machinery
موسسه ای که کارش بازیافت فلزات از ماشین آلات قراضه است

22. the united nations did not have the necessary machinery for military intervention
سازمان ملل سازمان کافی برای دخالت نظامی را نداشت.

23. the amount of $ 5000 has been entered for machinery depreciation
مبلغ پنج هزار دلار بابت استهلاک ماشین آلات منظور شده است.

24. what the company lacks is sufficient money to invest in modern machinery
آنچه که شرکت کم دارد عبارتست از پول کافی برای سرمایه گذاری در ماشین آلات نوین

25. Machinery is one of our import.
[ترجمه ترگمان]ماشین آلات یکی از واردات ماست
[ترجمه گوگل]ماشین آلات یکی از واردات ما است

26. The use of heavy machinery has damaged the site.
[ترجمه ترگمان]استفاده از ماشین آلات سنگین به این سایت خسارت زده است
[ترجمه گوگل]استفاده از ماشین آلات سنگین سایت آسیب دیده است

27. The truck conveyed machinery across the country.
[ترجمه ترگمان]کامیون ماشین آلات را به سراسر کشور انتقال داد
[ترجمه گوگل]کامیون ماشین را در سراسر کشور حمل می کرد

28. It has been rather costly to install the machinery, but it should pay off in the long run.
[ترجمه ترگمان]نصب ماشین آلات بسیار هزینه بر است، اما باید در دراز مدت پرداخت شود
[ترجمه گوگل]هزینه ماشین آلات نصب شده است، اما در بلند مدت باید پرداخت شود

29. They invested in new machinery and equipment, but even then the business was still losing money.
[ترجمه ترگمان]آن ها در ماشین آلات و تجهیزات جدید سرمایه گذاری کردند، اما حتی پس از آن تجارت هنوز هم در حال از دست دادن پول بود
[ترجمه گوگل]آنها در ماشین آلات و تجهیزات جدید سرمایه گذاری کردند، اما حتی پس از آن، کسب و کار هنوز هم پول را از دست داد

30. We need to discuss ways of improving the machinery of government.
[ترجمه ترگمان]ما باید راه های بهبود ماشین آلات دولت را مورد بحث و بررسی قرار دهیم
[ترجمه گوگل]ما باید در مورد راه های بهبود دستگاه های دولتی بحث کنیم

The factory's new machinery started working.

ماشین‌آلات جدید کارخانه به کار افتاد.


the delicate machinery of a wrist watch

دستگاه دقیق و حساس یک ساعت مچی


modern textile machinery

ماشین‌آلات نوین پارچه‌بافی


the machinery of the human body

ماشین بدن انسان


The United Nations did not have the necessary machinery for military intervention.

سازمان ملل سازمان کافی برای دخالت نظامی را نداشت.


The machinery of government came to an abrupt halt.

دستگاه دولت با ایستایی ناگهانی مواجه شد.


پیشنهاد کاربران

سازوبرگ

ابزار و آلات، ادوات، تجهیزات

ساز و کار

دستگاه


کلمات دیگر: