کلمه جو
صفحه اصلی

eager


معنی : مشتاق، پر هوس، حریص، ترد و شکننده، پر از اشتیاق، پر اشتیاق
معانی دیگر : شایق، خواهان، خواستار، راغب، بی قرار، چشم انتظار، بی تاب، (قدیمی) تندوتیز، رجوع شود به: eagre، ذیعلاقه

انگلیسی به فارسی

مشتاق، علاقه‌مند، ترد و شکننده


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: eagerly (adv.), eagerness (n.)
• : تعریف: having or showing an impatient desire; anticipating enthusiastically.
مترادف: agog, anxious, athirst, avid, greedy, solicitous, thirsty
متضاد: apathetic, grudging, listless, loath, reluctant, uneager, unenthusiastic, uninterested
مشابه: ambitious, craving, desirous, impatient, on edge, voracious, wishful, zealous

- We were eager for the game to start.
[ترجمه شکوهی] ما برای آغاز بازی مشتاق بودیم
[ترجمه علی] ما برای شروع مسابقه مشتاق بودیم
[ترجمه ترگمان] ما برای شروع بازی مشتاق بودیم
[ترجمه گوگل] ما برای شروع بازی مشتاق بودیم

• strongly desiring, keen, fervently interested
if you are eager to do or have something, you very much want to do it or have it.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] اشترک - موج جزر و مد

مترادف و متضاد

anxious, enthusiastic


مشتاق (صفت)
anxious, impatient, willing, longing, strenuous, earnest, studious, keen, agog, solicitous, eager, enthusiastic, aspiring, avid, wistful, desirous, appetent, fond, thirsty, lickerish, athirst, hungry, breathless, fervid, full of desire, perfervid, raring, wishful

پر هوس (صفت)
eager, all absorbing

حریص (صفت)
avaricious, eager, avid, fierce, greedy, voracious, hungry, esurient, sharp-set, perfervid, self-covetous

ترد و شکننده (صفت)
eager

پر از اشتیاق (صفت)
eager

پر اشتیاق (صفت)
eager

Synonyms: acquisitive, agog, ambitious, antsy, appetent, ardent, athirst, avid, breathless, champing at the bit, covetous, craving, desiring, desirous, dying to, earnest, fervent, fervid, greedy, gung ho, hankering, heated, hot, hot to trot, hungry, impatient, intent, keen, longing, pining, rarin’ to go, ready and willing, restive, restless, self-starting, solicitous, thirsty, vehement, voracious, warmblooded, wild, wishful, yearning, zealous


Antonyms: apathetic, disinterested, dispassionate, unconcerned, uneager, unenthusiastic


جملات نمونه

They were all eager to meet the new neighbor.

همه‌ی آنها مشتاق ملاقات همسایه‌ی جدید بودند.


1. eager beaver
پر کار،سخت کوش،مشتاق و ساعی

2. eighty eager disciples sat around their master
هشتاد مرید مشتاق،دور مرشد خود نشستند.

3. he was eager to escape from the noise and traffic of the city
مشتاق بود که از سروصدا و آمد و شد شهر رهایی یابد.

4. they were all eager to meet the new neighbor
همه ی آنها مشتاق ملاقات همسایه ی جدید بودند.

5. we are ready, yes, eager to help
ما نه تنها آماده،بلکه مشتاق کمک کردن هستیم.

6. it is hard to deny an eager child
جواب رد دادن به کودک مشتاق کار مشکلی است.

7. He was eager to get out of the ruck and distinguish himself in some way.
[ترجمه ترگمان]او مشتاق بود که از میان گله بیرون بجهد و به نحوی از خودش متمایز شود
[ترجمه گوگل]او مشتاق بود که از رنج خارج شود و به نوعی خود را تشخیص دهد

8. We look forward to your lecture with eager anticipation.
[ترجمه ترگمان]با اشتیاق به سخنرانی شما نگاه می کنیم
[ترجمه گوگل]ما منتظر سخنرانی خود با پیش بینی مشتاق هستیم

9. Haig was desperately eager for an affirmative answer.
[ترجمه ترگمان]Haig به شدت مشتاق جواب مثبت بود
[ترجمه گوگل]Haig به شدت مشتاق پاسخ مثبت بود

10. The boy was eager for success.
[ترجمه ترگمان]پسر به خاطر موفقیت مشتاق بود
[ترجمه گوگل]این پسر مشتاق موفقیت بود

11. The girl in the shop is always eager to please every customer.
[ترجمه ترگمان]دختر مغازه همیشه مشتاق است هر مشتری را راضی کند
[ترجمه گوگل]دختر در مغازه همیشه مشتاق درخواست هر مشتری است

12. Marion spoke, eager to break the tense silence.
[ترجمه سارا کاووسی] ماریان در حالی که مشتاقِ شکستن سکوت بود، بالاخره صحبت کرد.
[ترجمه ترگمان]ماریان در حالی که مشتاق بود سکوت را بشکند، شروع به صحبت کرد
[ترجمه گوگل]ماریون صحبت کرد، مشتاق سکوت سکوت

13. Everyone in the class seemed eager to learn.
[ترجمه ترگمان]همه دانش آموزان در کلاس به نظر مشتاق بودند که یاد بگیرند
[ترجمه گوگل]هر کس در کلاس به نظر می رسید مشتاق یادگیری است

14. He was eager to get into politics.
[ترجمه ترگمان]مشتاق بود وارد سیاست شود
[ترجمه گوگل]او مشتاق بود که به سیاست برود

15. I was eager to get back to work as soon as possible.
[ترجمه ترگمان]مشتاق بودم هرچه زودتر برگردم سر کارم
[ترجمه گوگل]من مشتاق بودم که در اسرع وقت به کار بازگردم

16. The other banks are going to be very eager to help, provided that they see that he has a specific plan.
[ترجمه ترگمان]بانک های دیگر مشتاق کمک هستند، مشروط بر اینکه آن ها ببینند که او یک برنامه خاص دارد
[ترجمه گوگل]بانک های دیگر بسیار مشتاق کمک هستند، به شرطی که ببینند که او یک برنامه خاص دارد

17. She sounded very eager to meet you.
[ترجمه ترگمان]اون خیلی مشتاق بود که تو رو ببینه
[ترجمه گوگل]او بسیار مشتاق دیدار با شما بود

18. They were only too eager to help us.
[ترجمه ترگمان]آن ها بیش از آن مشتاق بودند که به ما کمک کنند
[ترجمه گوگل]آنها فقط مشتاق کمک به ما بودند

پیشنهاد کاربران

خوشوقت

علاقه مند به

شایق، خواستار

. All of my classmates were so eager to learn better in our English class
همه همکلاسی هایِ من در کلاس زبان ( انگلیسی ) ، بسیار خواهانِ یاد گرفتنِ بهتر بودند.

هیجان زده، علاقمند

He is very eager to please
کسی که میخواد همه رو راضی کنه

مشتاق

پراز اشتیاق ، مشتاق

شائق
مشتاق
enthusiastic

اگه بخواهیم که از لحاظ پترن بگیم میشه علاقه داشتن به انجام کاری یا:
Pattern : to be eager to do s. th
این میشه پترنش 👆
توی اینجا به معنی علاقه داشتن به انجام دادن کاری هست.

به معنای ( مضطرب ) هم هست


کلمات دیگر: