کلمه جو
صفحه اصلی

tabular


معنی : جدولی، تختهای، لوحی، کوهمیزی
معانی دیگر : مسطح، هموار، تخت، میزوار، فهرستی

انگلیسی به فارسی

جدولی، فهرستی، تخته ای، لوحی


جدولی


جدولی، تختهای، لوحی، کوهمیزی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: tabularly (adv.)
(1) تعریف: of, arranged as, or calculated from a table or other systematic arrangement.

(2) تعریف: having a tablelike or planar surface; flat.

- tabular rock
[ترجمه ترگمان] جدولی
[ترجمه گوگل] سنگ جدول

• arranged in rows and columns, arranged in the form of a chart; computed by means of a table; flat and broad
tabular is used to describe an arrangement of information in lists and columns; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] پولکی - صفحه ای شکل
[ریاضیات] جدولی، جدول، ردیفی

مترادف و متضاد

جدولی (صفت)
tabular

تختهای (صفت)
tabular

لوحی (صفت)
tabular

کوهمیزی (صفت)
tabular

جملات نمونه

1. a tabular rock
یک صخره ی تخت

2. The results are presented in tabular form .
[ترجمه ترگمان]نتایج به صورت جدولی ارائه می شوند
[ترجمه گوگل]نتایج به صورت جدولی ارائه می شود

3. A final check balance on the tabular ledger should be made.
[ترجمه ترگمان]یک حساب چک نهایی در دفتر جدولی باید ساخته شود
[ترجمه گوگل]یک توازن چک نهایی در سربرگ جدولی باید ساخته شود

4. The tabular ledger is then balanced and closed, and a daily summary sheet completed.
[ترجمه ترگمان]سپس دفتر جدولی متعادل و بسته می شود و یک برگه خلاصه روزانه تکمیل می شود
[ترجمه گوگل]سپس جدول حسابداری متوازن و بسته می شود و یک صفحه خلاصه روزانه تکمیل می شود

5. Contact info is listed in tabular form; one click displays an individual entry, with another click to edit that info.
[ترجمه ترگمان]اطلاعات تماس به صورت جدولی فهرست می شوند؛ یک کلیک یک مدخل منفرد را نشان می دهد، و یک کلیک دیگر برای ویرایش آن اطلاعات کلیک می کند
[ترجمه گوگل]اطلاعات تماس در فرم جدولی ذکر شده است یک کلیک یک ورودی را نمایش می دهد، با یک کلیک دیگر برای ویرایش این اطلاعات

6. Flotillas of tabular icebergs and ice islands sail among the pack ice.
[ترجمه ترگمان]این کوهه ای یخی به صورت جدولی و جزایر یخی در میان یخ بسته می شوند
[ترجمه گوگل]یخچال های یخ زده و جزایر یخ در میان یخ بسته یاری می کنند

7. Table 2 represents the characteristics and demands of tabular data tasks of increasing complexity.
[ترجمه ترگمان]جدول ۲ نشان دهنده ویژگی ها و خواسته های مفصل داده های جدولی از افزایش پیچیدگی است
[ترجمه گوگل]جدول 2 نشان دهنده ویژگی ها و خواسته های داده های جدولی برای افزایش پیچیدگی است

8. To balance the tabular ledger the columns should be added across and down and the total debits should equal the total credits.
[ترجمه ترگمان]برای متعادل کردن دفتر جدولی این ستون ها باید در کل و پایین افزوده شوند و کل بدهی باید برابر با کل اعتبارات باشد
[ترجمه گوگل]برای تعادل دفترچه جدول، ستون ها باید به پایین و پایین اضافه شوند و کل بدهی ها باید برابر کل اعتبارات باشد

9. A direct reading from graphical or tabular data is usually carried out successfully by a high proportion of low attainers.
[ترجمه ترگمان]یک مطالعه مستقیم از داده های گرافیکی یا جدولی معمولا با میزان بالای of کم انجام می شود
[ترجمه گوگل]خواندن مستقیم از داده های گرافیکی و یا جدولی معمولا با موفقیت به میزان قابل توجهی از افراد کم انجام می شود

10. Tabular setting text set in columns such as timetables.
[ترجمه ترگمان]جدولی در حال تنظیم جدولی در ستون هایی از جداول زمانی جدول ۱
[ترجمه گوگل]متن تنظیمات جدول در ستون هایی مانند جدول زمانی

11. Several different types of tabular ledger are in use, but always the basic principle is the same.
[ترجمه ترگمان]انواع مختلفی از ledger tabular استفاده می شوند، اما همیشه اصل اساسی یک سان است
[ترجمه گوگل]چندین نوع مختلف از سرفصل های جدولی در حال استفاده هستند، اما همیشه اصل اساسی یکسان است

12. In another written test on tabular data one set of questions was about a calendar which was provided.
[ترجمه ترگمان]در یک آزمون کتبی دیگر بر روی داده جدولی، یک سری سوالات در مورد تقویمی که ارایه شده است می باشد
[ترجمه گوگل]در یک آزمایش دیگر کتبی در مورد داده های جدولی، مجموعه ای از پرسش ها مربوط به یک تقویم بود که ارائه شد

13. The layout is tabular in format but the abbreviations are complex and time-consuming to understand.
[ترجمه ترگمان]این چیدمان در قالب جدولی می باشد اما اختصارات پیچیده و زمان بر است
[ترجمه گوگل]طرح بندی در فرمول جدولی است اما اختصارات پیچیده و وقت گیر برای درک است

14. It is useful to present these in tabular form simply adding on an extra column each year.
[ترجمه ترگمان]مفید است که این موارد را به صورت جدولی به صورت جدولی اضافه نمایید و هر سال یک ستون اضافی اضافه کنید
[ترجمه گوگل]مفید است که آنها را در فرم های جدولی به سادگی با اضافه کردن یک ستون اضافی در هر سال مفید بنویسید

15. In most cases this is set out in tabular form.
[ترجمه ترگمان]در اغلب موارد این به صورت جدولی انجام می شود
[ترجمه گوگل]در اکثر موارد این فرم در جدول قرار داده شده است

a tabular rock

یک صخره‌ی تخت


پیشنهاد کاربران

تخت صفحه ای در معدن

توده های معدنی تخت

خطیِ چند خطی

جدول گونه


کلمات دیگر: