1. defeated soldiers with bare feet and haggard faces
سربازان شکست خورده با پاهای برهنه و چهره های نزار
2. He was pale and a bit haggard.
[ترجمه ترگمان]رنگش پریده بود و کمی خسته بود
[ترجمه گوگل]او کم رنگ و کمی تیز بود
3. She was looking very haggard and worn.
[ترجمه ترگمان]خیلی خسته و خسته به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]او به شدت لجوج و فرسوده بود
4. She looked haggard after a sleepless night.
[ترجمه ترگمان]پس از یک شب بی خوابی چشمانش گود افتاده بود
[ترجمه گوگل]بعد از یک شب بی خوابی، او را به سمت چپ نگاه کرد
5. I recognized those haggard lineaments, those eroded temples.
[ترجمه ترگمان]خطوط چهره اش را شناختم و آن خطوط فرسوده را که ساییده شده بود شناختم
[ترجمه گوگل]من آنها را تشخیص دادم که معابد را فرسوده کرده اند
6. Quaid plays Frank as an obsessed man, haggard with the burden of his job and with personal worries.
[ترجمه ترگمان]قائد اعظم، فرانک را به عنوان یک مرد شیفته بازی می کند، با بار کار و نگرانی های شخصی خود را خسته می کند
[ترجمه گوگل]Quaid فرانک را به عنوان یک مرد وسواس فکری، با بار مسئولیت خود و با نگرانی های شخصی مواجه می کند
7. He barely recognized her wizened face and haggard features.
[ترجمه ترگمان]به زحمت صورت و چهره پرچین و چروک او را تشخیص داد
[ترجمه گوگل]او به سختی چهره عجیب و غریب و ویژگی های تیز خود را به رسمیت می شناسد
8. He looked pale and haggard.
[ترجمه ترگمان]رنگ پریده و خسته به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]او زشت و بی رحم بود
9. He looked haggard and could no longer go through a full day of work without showing fatigue.
[ترجمه ترگمان]خسته به نظر می رسید و دیگر نمی توانست یک روز کامل کار کند بدون اینکه خستگی خود را نشان دهد
[ترجمه گوگل]او بی رحمانه نگاه کرد و دیگر نمی توانست بدون خستگی، یک روز کامل کار کند
10. Thelma, haggard and overly lipsticked, gave me a refill.
[ترجمه ترگمان]سلما، خسته و بیش از حد مست کردن یه لیوان دیگه بهم داد
[ترجمه گوگل]تلما، مبهوت و بیش از حد رژ لب، به من یک پر کردن مجدد داد
11. He looked haggard, he'd lost weight.
[ترجمه ترگمان]به نظر خسته می امد، وزن کم کرده بود
[ترجمه گوگل]او نگاه کرد و وزنش را از دست داد
12. The face he saw was tired and haggard.
[ترجمه ترگمان]چهره ای که دیده بود خسته و فرسوده بود
[ترجمه گوگل]چهره ای که او دید، خسته و خسته بود
13. The jurors looked haggard on their tenth day of deliberations.
[ترجمه ترگمان]هیات منصفه در دهمین روز مشورت های خود خسته به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]جلسات هیئت منصفه در روز دهم دسامبر هیجان زده شدند
14. A night without sleep found him red-eyed and haggard.
[ترجمه ترگمان]یک شب بدون خواب او را با چشمانی قرمز و گود رفته اش پیدا کرد
[ترجمه گوگل]یک شب بدون خواب او را قرمز و چشمهایش دید