کلمه جو
صفحه اصلی

quack


معنی : شارلاتان، زبان باز، ادم شارلاتان، طبیب، دروغی، صدای اردک، قلابی، چاخان، قات قات کردن، صدای اردک کردن، دوای قلابی دادن
معانی دیگر : (صدای مرغابی) قات قات، کواک کواک، پزشک قلابی، پزشک شیاد، شیاد، وانمودگر، ریاکار، دغل کار، دروغین، وانمودین، تقلبی، غیرواقعی، ساختگی، خود را به عنوان پزشک جا زدن، قات قات

انگلیسی به فارسی

( quacksalver ) ( charlatan =) شارلاتان، زبان باز


صدای اردک، قات قات، آدم شارلاتان، چاخان، دروغی،ساختگی، قلابی، قات قات کردن، صدای اردک کردن، دوایقلابی دادن


گول زدن، صدای اردک، شارلاتان، قلابی، زبان باز، ادم شارلاتان، چاخان، دروغی، طبیب، قات قات کردن، صدای اردک کردن، دوای قلابی دادن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the sound made by a duck, or a similar sound.
مشابه: gabble

- I heard a few quacks coming from the pond.
[ترجمه ترگمان] چند تا quacks که از استخر اومدن شنیدم
[ترجمه گوگل] چند شبیه سازی از حوضچه شنیده ام
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: quacks, quacking, quacked
• : تعریف: to utter a quack.
مشابه: cackle, cluck, gabble, honk

- I love to hear the ducks quack.
[ترجمه ترگمان] دوست دارم بشنوم که اردک شارلاتان - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه گوگل] من عاشق شنیدن گاو نر
اسم ( noun )
(1) تعریف: someone who practices medicine incompetently and often without proper training.
مترادف: charlatan

- The quack's medicines consisted mainly of alcohol and odd flavorings.
[ترجمه ترگمان] داروهای quack شامل بیش از حد الکل و flavorings است
[ترجمه گوگل] داروهای تقلبی عمدتا شامل طعم های الکل و عطر است
- He was arrested as a quack.
[ترجمه ترگمان] به عنوان یه شارلاتان دستگیر شد
[ترجمه گوگل] او به عنوان یک حقه بازی دستگیر شد

(2) تعریف: anyone who fraudulently claims a particular skill or knowledge.
مترادف: charlatan, fake, fraud, pretender
مشابه: mountebank

- Their so-called lawyer was a quack, who got them into trouble.
[ترجمه ترگمان] وکیل Their یه شارلاتان بود که اونا رو به دردسر انداخت
[ترجمه گوگل] آنها به اصطلاح وکیل، جادوگری بودند که آنها را به دردسر انداخت
صفت ( adjective )
• : تعریف: of, concerning, being, or characteristic of a quack.
مترادف: fake
مشابه: counterfeit, false, fraudulent, phony, pretended, pseudo, put-on, sham

- That quack doctor put your life in danger.
[ترجمه ترگمان] اون دکتر quack زندگی تو رو به خطر انداخت
[ترجمه گوگل] این دکتر متشکل از زندگی شما در خطر است
- Many people became seriously ill after taking quack remedies.
[ترجمه ترگمان] بسیاری از مردم پس از درمان های پزشکی به طور جدی بیمار شدند
[ترجمه گوگل] بسیاری از افراد پس از مصرف داروهای مضر به شدت بیمار می شوند
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: quacks, quacking, quacked
مشتقات: quackish (adj.), quackishly (adv.), quackishness (n.)
• : تعریف: to act as a quack.
مشابه: cheat, deceive, fake, pretend

• one who practices medicine without having the proper qualifications; impostor, charlatan; sound made by a duck
produce a quacking sound like that of a duck; impersonate, pose as a professional (esp. a doctor); deceive, mislead
impersonating, posing; involved in deceit
when a duck quacks, it makes the noise that ducks typically make.
a quack is a person who pretends to be a doctor and makes money by selling medicine, but who has no medical qualifications; used showing disapproval.

مترادف و متضاد

شارلاتان (اسم)
quack, charlatan, mountebank, quacksalver, sciolist

زبان باز (اسم)
quack, charlatan, quacksalver, sophist

ادم شارلاتان (اسم)
quack, charlatan

طبیب (اسم)
quack, doctor, medico, physician, medic

دروغی (اسم)
quack

صدای اردک (اسم)
quack

قلابی (اسم)
quack, pasteboard

چاخان (اسم)
bootlicker, bluff, buncombe, bunkum, gasconade, quack, whiffler, sycophant, toadeater, whifflet

قات قات کردن (فعل)
quack, cackle

صدای اردک کردن (فعل)
quack

دوای قلابی دادن (فعل)
quack

counterfeit


Synonyms: bum, dishonest, dissembling, fake, false, fraudulent, phony, pretended, pretentious, pseudo, sham, simulated, unprincipled


Antonyms: genuine, original, real


person who pretends to be an expert


Synonyms: actor, bum, bunco artist, charlatan, cheat, con artist, counterfeit, counterfeiter, fake, faker, flimflammer, four-flusher, fraud, hoser, humbug, impostor, mountebank, phony, playactor, pretender, pseudo, put-on, quacksalver, sham, shammer, shark, sharp, simulator, slicker, whip


جملات نمونه

1. quack claims
ادعاهای دروغی

2. a quack doctor
دکتر قلابی

3. a quack medicine
داروی قلابی

4. a quack who uses the titles of "doctor" and "professor"
آدم شیادی که به خود عنوان ((دکتر)) و ((پروفسور)) می بندد

5. the most notorious cancer-cure quack in recent years
رسواترین پزشک مدعی درمان سرطان در سال های اخیر

6. Don't be taken in he's just a quack.
[ترجمه ترگمان]- دستگیر نشو، اون فقط یه شارلاتان است
[ترجمه گوگل]او را فقط یک لقمه گرفته اید

7. You'd better go and see the quack with that burn.
[ترجمه ترگمان]بهتر است بروی و the را با این آتش ببینی
[ترجمه گوگل]شما بهتر می توانید بروید و ببینید که کدو تنبل با آن سوختگی

8. I've got a check-up with the quack next week.
[ترجمه ترگمان] هفته دیگه یه چک جدید دارم
[ترجمه گوگل]من هفته بعد در مورد چرت زدن بررسی می کنم

9. That doctor's a quack!
[ترجمه ترگمان]دکتر گفت: این طبیب شارلاتان است!
[ترجمه گوگل]این دکتر یک لقمه است!

10. Have you seen a quack about that cough?
[ترجمه ترگمان]این سرفه را در مورد این سرفه دیده اید؟
[ترجمه گوگل]آیا شما یک سر و صدا در مورد سرفه دیده اید؟

11. Many of those quack doctors were busy selling their own, often more dangerous diet cures.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از این پزشکان قلابی، مشغول فروش داروهای خود هستند و اغلب درمان های دارویی خطرناک تری را درمان می کنند
[ترجمه گوگل]بسیاری از این پزشکان مجبور به فروش داروهای خود، اغلب خطرناک تر رژیم غذایی بودند

12. Clearly, enough investors think that Donald Duck will quack on into the twenty-second century!
[ترجمه ترگمان]واضح است که سرمایه گذاران به اندازه کافی فکر می کنند که اردک (اردک)در قرن بیست و دوم ظاهر خواهد شد!
[ترجمه گوگل]واضح است که سرمایه گذاران به اندازه کافی فکر می کنند که دونالد داک در قرن بیست و یکم فرو می ریزد!

13. Larry paid some quack over a thousand dollars to cure his insomnia.
[ترجمه ترگمان]لری به هزار دلار پول داد تا insomnia درمان کنه
[ترجمه گوگل]لری بیش از یک هزار دلار برای درمان بی خوابی پرداخت کرد

14. Drake has low croon, duck a harsh wigeon-like quack: both make whistling sound in flight like Goldeneye.
[ترجمه ترگمان]دریک آواز زیر لب زمزمه می کند، اردک خشن مانند quack: هر دو سوت زنان در پرواز مانند goldeneye به صدا در می آیند
[ترجمه گوگل]دریک کریستال کم، اردک شبیه گوزن خشن مانند شبیه صدای سوت در پرواز مانند Goldeneye

15. That quack doesn't know anything about treating heart disease.
[ترجمه ترگمان]این شارلاتان چیزی درباره درمان بیماری های قلبی نمی داند
[ترجمه گوگل]این تقلید چیزی درباره درمان بیماری قلبی نمی داند

16. It was predicated on a quack cure called powder of sympathy.
[ترجمه ترگمان]روی یه داروی مصنوعی بهش میگن پودر همدردی
[ترجمه گوگل]این بر اساس یک فرایند تقلبی به نام پودر همدردی پیش بینی شده بود

the most notorious cancer-cure quack in recent years

رسواترین پزشک مدعی درمان سرطان در سال‌های اخیر


a quack who uses the titles of "doctor" and "professor"

آدم شیادی که به خود عنوان «دکتر» و «پروفسور» می‌بندد


a quack doctor

دکتر قلابی


a quack medicine

داروی قلابی


quack claims

ادعاهای دروغی


پیشنهاد کاربران

جعلی - قلابی

شارلاتان

۱. صدای اردک - کو اَک ( n )
۲. صدای اردک مانند درآوردن - کو اَک کردن ( v )
۳. شارلاتان - دغل باز ( n )
۴. دکتر شارلاتان - یعنی کسی که مدرک دکتری و معتبری نداره ولی از مردم پول میچاپه و خودشو دکتر جا میزنه/کسی که نسخه مینویسه برای مریض ها ولی دکتر نیست ( n )

صدای اودک مثا
کواک کواک ما

کواَککواَکیدن .

کواک کواک ( کردن ) [اردک] ؛ دکتر قلابی

– I love to hear the ducks quack
– The ducks started quacking loudly
– He was arrested as a quack
– Many people became seriously ill after taking quack remedies


کلمات دیگر: