کلمه جو
صفحه اصلی

labyrinthine


معنی : پیچ وخم دار، پر شکنج
معانی دیگر : وابسته به ماز (یا پیچراه)، پیچراهی، تودرتو و پیچیده، مازمانند، پیچراهسان، مازی شکل، مارپیچی، حلزونی، وابسته به گوش درونی، پیچالی (labyrinthic و labyrinthian هم می گویند)، پر پیچ و خم

انگلیسی به فارسی

labyrinthine، پیچ وخم دار، پر شکنج


پر پیچ و خم، پر شکنج


انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to a maze; like a maze; convoluted, complicated, winding
something that is labyrinthine is like a labyrinth; a literary word.
labyrinthine also means very complicated and difficult to understand; a literary word.

صفت ( adjective )
مشتقات: labyrinthian (adj.)
(1) تعریف: of, resembling, or forming a labyrinth.

- We followed our guide through the labyrinthine catacombs.
[ترجمه ترگمان] ما راهنمای خود را در the پر پیچ وخم دنبال کردیم
[ترجمه گوگل] ما از طریق حوادث تیراندازی دنبال راهنمای ما بودیم

(2) تعریف: complex and intricate like a labyrinth; puzzling.

- It was a struggle to follow the thriller's labyrinthine plot.
[ترجمه ترگمان] این یک تلاش برای دنبال کردن نقشه labyrinthine ترسناک بود
[ترجمه گوگل] این تلاش برای پیروی از قطعه زمین لرزه هیجان انگیز بود
- It's a wonder that anything gets accomplished through the workings of this labyrinthine bureaucracy.
[ترجمه ترگمان] تعجبی نداره که هر چیزی از طریق این کاره ای پر پیچ وخم انجام بشه
[ترجمه گوگل] جای تعجب است که هر کاری را از طریق کار این بوروکراسی آزمایشگاهی انجام می دهد

مترادف و متضاد

Antonyms: simple, straight, straightforward


mazelike


Synonyms: complex, convoluted, elaborate, intricate, mazy, meandering, serpentine, sinuous, tangled, tortuous, twisting, wandering, winding, zigzag


پیچ و خم دار (صفت)
tortuous, flexuous, labyrinthine

پر شکنج (صفت)
labyrinthine

جملات نمونه

the government's labyrinthine bureaucracy

دستگاه پیچ و خم‌دار دیوان سالاری دولتی


his vague and labyrinthine sentences

جمله‌های پیچیده و مبهم او


labyrinthine deafness

کری گوش درونی


1. labyrinthine deafness
کری گوش درونی

2. the government's labyrinthine bureaucracy
دستگاه مازمانند دیوان سالاری دولتی

3. his vague and labyrinthine sentences
جمله های پیچراهسان و مبهم او

4. Beneath the city lies a labyrinthine network of tunnels.
[ترجمه ترگمان]زیر شهر، شبکه پر پیچ وخم تونل قرار دارد
[ترجمه گوگل]در زیر شهر، شبکه ای از تونل های پیچیده وجود دارد

5. This labyrinthine venue is good for new bands and has sporadic club nights.
[ترجمه ترگمان]این محل labyrinthine برای گروه های جدید خوب است و شب ها نیز گاه و بیگاه به باشگاه گاه و بیگاه باشگاه گاه و بیگاه به سر می برد
[ترجمه گوگل]این محل برگزاری مراسم تشییع جنازه برای باند های جدید مناسب است و شب های باشگاهی پراکنده دارد

6. So was a labyrinthine knowledge of pop music, remnants of which have survived the years.
[ترجمه ترگمان]پس از آن، دانش labyrinthine از موسیقی پاپ شنیده شد، که بقایای آن از سال ها پیش جان سالم به در برده بودند
[ترجمه گوگل]بنابراین یک دانش موسیقی پیچیده موسیقی پاپ بود، بقایای آن سالها زنده ماند

7. The wadis and labyrinthine Afghan compounds, with their metre - thick walls, provide excellent cover.
[ترجمه ترگمان]wadis و labyrinthine پیچیده افغان با دیواره ای پوشیده از متر خود پوشش عالی دارند
[ترجمه گوگل]ترکیبی از وادی ها و لگد زدن افغانی ها با دیوارهای ضخیم آن، پوشش عالی ارائه می دهد

8. Conclusions:The labyrinthine facial nerve, GG and the first part of horizontal facial nerve present a reverse V-shape in the layer of lateral semicircular canal.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: عصب صورت labyrinthine، GG و بخش اول عصب صورت افقی، شکل V شکل معکوس را در لایه کانال نیم دایره تشکیل می دهند
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: عصب چشمی Labyrinth، GG و قسمت اول عصب صورت افقی، V شکل معکوس در لایه کانال نیمه جانبی جانبی را نشان می دهد

9. Nevertheless, the tinnitus may not disappear even the labyrinthine is totally removed because the spontaneous spark of the neurons in the central auditory system after the operation.
[ترجمه ترگمان]با این حال، tinnitus ممکن است از بین نرود، حتی the به طور کامل حذف نمی شود چون جرقه خود به خودی نورون ها در سیستم شنوایی مرکزی بعد از عملیات
[ترجمه گوگل]با این وجود، وزوز گوش ممکن است ناپدید شود حتی حباب به طور کامل حذف می شود، زیرا جرقه خود به خود نورون در سیستم شنوایی مرکزی پس از عمل

10. Aside from its labyrinthine medical mysteries punctuated with infectious diseases and nephrology, House is mostly about one man's deep love for his own peerless brain.
[ترجمه ترگمان]گذشته از رمز و رازهای پزشکی labyrinthine که با بیماری های عفونی و nephrology نشانه گذاری می شوند، خانه بیشتر در مورد عشق عمیق یک انسان به مغز بی نظیر خودش است
[ترجمه گوگل]به غیر از اسرار پزشکی های آزمایشگاهی که با بیماری های عفونی و نفرولوژی مرتبط می شوند، خانه بیشتر درباره ی یک عشق عمیق مردانه به مغز بدون عادت خود است

11. He wandered helplessly through the labyrinthine byways of modern literature.
[ترجمه ترگمان]با درماندگی از میان byways پر پیچ وخم ادبیات معاصر به راه افتاد
[ترجمه گوگل]او به طرز ناخوشایندی از طریق خیابان های آزمایشگاهی ادبیات مدرن سرگردان شد

12. A young worshipper navigates the labyrinthine corridors of a Buddhist temple at Bagan, Burma.
[ترجمه ترگمان]یک نمازگزار جوان در راهروهای تاریک یک معبد بودایی در Bagan، برمه قدم می زند
[ترجمه گوگل]پرستنده جوان، به دنبال راهروهای پیچیده ای از یک معبد بودایی در Bagan، برمه می باشد

13. The streets of the Old City are narrow and labyrinthine.
[ترجمه ترگمان]خیابان های شهر قدیمی باریک و labyrinthine
[ترجمه گوگل]خیابان های قدیمی شهر تنگ و لرزان هستند

14. It takes a fair amount of concentration to follow the film's labyrinthine plot.
[ترجمه ترگمان]به اندازه کافی تمرکز دارد تا طرح تار عنکبوتی این فیلم را دنبال کند
[ترجمه گوگل]این مقدار غلط منصفانه ای را دنبال می کند که به پیروی از قطعه زمین لرزه ای فیلم بپردازد

15. Judges have a hard time trying to thread their way through the labyrinthine case law.
[ترجمه ترگمان]داوران به سختی تلاش می کنند که راهشان را از طریق قانون labyrinthine پر کنند
[ترجمه گوگل]قضات سخت تلاش می کنند تا راه خود را از طریق پرونده های آزمایشگاهی لایحه بیان کنند


کلمات دیگر: