کلمه جو
صفحه اصلی

babyish


معنی : کودک مانند، طفل مانند
معانی دیگر : طفل مانند، کودک مانند

انگلیسی به فارسی

طفل‌مانند، کودک‌مانند


عزیزم، کودک مانند، طفل مانند


انگلیسی به انگلیسی

• infantile; childish, juvenile
babyish things are suitable for a baby, or typical of a baby.

مترادف و متضاد

کودک مانند (صفت)
babyish, childlike

طفل مانند (صفت)
babyish

acting like an infant


Synonyms: baby, childish, foolish, immature, infantile, juvenile, kid stuff, puerile, silly, sissy, spoiled


Antonyms: grown-up, mature


جملات نمونه

1. They told him it was babyish to cry.
[ترجمه ترگمان]به او گفتند که گریه بچه گونه است
[ترجمه گوگل]آنها به او گفتند که بچه گریه می کند

2. I'm ashamed of the babyish nonsense I write.
[ترجمه ترگمان]از این مهملات کوچک که می نویسم خجالت می کشم
[ترجمه گوگل]من از بی معرفت کودکانه ای که می نویسم خجالت می کشم

3. The older children found the toys too babyish.
[ترجمه ترگمان]بچه های بزرگ تر اسباب بازی ها را خیلی بچه گانه دیدند
[ترجمه گوگل]بچه های بزرگتر این اسباب بازی ها را خیلی عزیزم یافتند

4. The games were a little babyish for nine-year-olds.
[ترجمه ترگمان]این بازی ها برای بچه های نه ساله بچه گانه بود
[ترجمه گوگل]این بازی ها برای بچه های 9 ساله کوچکی بود

5. Now she's nine, she thinks toys are babyish and wants a computer.
[ترجمه ترگمان]حالا ۹ سالشه، فکر می کنه اسباب بازی are و یه کامپیوتر می خواد
[ترجمه گوگل]در حال حاضر او نه، او فکر می کند اسباب بازی ها کودک هستند و می خواهند یک کامپیوتر

6. The boy has outgrown babyish habits.
[ترجمه ترگمان]این پسر به عادات بچه گانه تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]این پسر عادت های کودکانه را از دست داده است

7. Suddenly It'struck me that Jellybean sounded babyish.
[ترجمه ترگمان]ناگهان به نظرم رسید که صدای jellybean به گوش رسید
[ترجمه گوگل]ناگهان متوجه شدم که Jellybean عزیزم

8. It's babyish to cry about having a tooth out at your age!
[ترجمه ترگمان]گریه کردن درباره داشتن یک دندان در سن و سال تو بچگانه است!
[ترجمه گوگل]این کودک عزیز است که در مورد داشتن دندان در سن شما گریه کند!

9. Her old Barbie bicycle was just too babyish, and besides, it needed a new tire.
[ترجمه ترگمان]دوچرخه باربی قدیمی او خیلی بچه بود و تازه، به یک تایر جدید احتیاج داشت
[ترجمه گوگل]دوچرخه قدیمی باربی او فقط بسیار کودکانه بود و علاوه بر آن، یک تایر جدید نیاز داشت

10. Now that Ned can read he finds his early picture books too babyish.
[ترجمه ترگمان]حالا که ند می تواند کتاب را بخواند، کتاب ها را خیلی کوچک می بیند
[ترجمه گوگل]حالا که ند می تواند بخواند، کتاب های ابتدایی اش را می یابد که خیلی بچه است

11. They were all turning 4 and they saw drooling as a babyish behavior, something they were proud to be leaving behind.
[ترجمه ترگمان]آن ها همگی ۴ ساله بودند و آب دهانش را به عنوان یک رفتار بچه گانه دیدند، چیزی که به آن افتخار می کردند
[ترجمه گوگل]آنها همه 4 را می زدند و آنها را به عنوان یک رفتار کودکانه نگاه می کردند، چیزی که افتخار می کرد به عقب برگرداند

12. I didn't notice it myself but looking at the people at school you think how babyish.
[ترجمه ترگمان]من خودم متوجه این موضوع نشدم، اما به مردمی که در مدرسه فکر می کنند فکر می کنند که چه babyish
[ترجمه گوگل]من خودم آن را متوجه نشدم، اما به افراد در مدرسه نگاه می کنم که فکر می کنید چقدر عزیز است

13. These lent a world-weary cast to a face that might otherwise have been babyish.
[ترجمه ترگمان]این کار به صورت دنیایی خسته از دنیایی که در غیر این صورت صورت بچگانه ای داشت، به عاریت می گرفت
[ترجمه گوگل]اینها یک بازیگر سرسخت جهان را به چهره ای که در غیر این صورت ممکن است کودک باشد، بپایانید

14. They are accompanied possibly still have spermary growth undesirable, lack deputy sex character, show babyish model the penis, erect faint or cannot erect etc.
[ترجمه ترگمان]آن ها احتمالا هنوز هم دارای رشد spermary نامطلوب هستند، فاقد ویژگی سکس هستند، model را نمایش می دهند، penis را نشان می دهند، یا بلند می شوند یا نمی توانند قد راست کنند
[ترجمه گوگل]آنها همراه هستند احتمالا هنوز هم رشد اسپرمی نامطلوب، فقدان معیار جنسیتی وجود دارد، مدل آلرژی آلت تناسلی مرد را نشان می دهد، نازک شدن یا ناتوانی ندارد

پیشنهاد کاربران

بچه گونه



کلمات دیگر: