1. icy weather
آب و هوای بسیار سرد (یخبندان)
2. an icy room
اتاق بسیار سرد
3. an icy tone
لحن غیردوستانه
4. to salt an icy sidewalk
روی پیاده رو یخ زده نمک پاشیدن
5. they were lost in icy polar wastes
آنان در بیابان های یخزده ی قطبی گم شدند.
6. the car fishtailed on the icy road
اتومبیل روی جاده ی پوشیده از یخ به چپ وراست لیز می خورد.
7. the car skidded on the icy street
اتومبیل روی خیابان پوشیده از یخ لیز خورد.
8. the stranger gave us an icy look
آن غریبه نگاه سردی به ما کرد.
9. nothing daunted, they jumped into the icy water
بدون هیچگونه ترس پریدند توی آب یخ آلود.
10. he gasped as he stepped into that icy water
تا وارد آن آب سرد شد نفسش بند آمد.
11. the hardy boys swam in the lake's icy water
پسران پرطاقت در آب بسیار سرد دریاچه شنا کردند.
12. the immersion of his hand in the icy water made him shudder
فرو بردن دستش در آب یخ،او را به لرزه انداخت.
13. He braced himself for the icy plunge into the black water.
[ترجمه ترگمان]خود را در آب سرد فرو برد و خود را در آب تیره فرو برد
[ترجمه گوگل]او خود را برای غوطه ور شدن یخ به آب سیاه تبدیل کرد
14. The car slewed round on the icy road.
[ترجمه ترگمان]اتومبیل به سوی جاده یخی چرخید
[ترجمه گوگل]ماشین بر روی جاده یخی دور زد
15. She tried to get a grip on the icy rock.
[ترجمه ترگمان]سعی کرد سنگ یخ را بگیرد
[ترجمه گوگل]او سعی کرد تا بر روی سنگ یخی دست یابد
16. The icy coldness of the water revived her.
[ترجمه ترگمان]سرمای سردی آب او را زنده کرد
[ترجمه گوگل]سرماخوردگی یخی آب او را زنده کرد
17. They were spreading grit and salt on the icy roads.
[ترجمه ترگمان]آن ها هم سنگ و نمک را روی جاده های یخ زده پخش می کردند
[ترجمه گوگل]آنها شیار و نمک را در جاده های یخی پخش می کردند
18. An icy chill slid up my spine.
[ترجمه ترگمان]سرمای سردی به ستون فقراتم فرو رفت
[ترجمه گوگل]سرد شدن یخ زده ستون فقراتم
19. She fixed her questioner with an icy glare.
[ترجمه ترگمان]چهره سوال کننده را با نگاهی سرد برانداز کرد
[ترجمه گوگل]او پرسشگر خود را با تابش یخ زده ثابت کرد
20. An icy wind bit our faces.
[ترجمه ترگمان]باد سردی چهره ما را گاز گرفت
[ترجمه گوگل]چهره های چهره یخی یخ زده
21. She fell headlong into the icy pool.
[ترجمه ترگمان]او با سربه آبگیر یخ زده شیرجه زد
[ترجمه گوگل]او سقوط کرد به طور مداوم به استخر یخ زده