کلمه جو
صفحه اصلی

tabloid


معنی : چکیده، روزنامه نیم قطع و مصور، خلاصه شده، تلخیص شده
معانی دیگر : خلاصه، کوته وار، تخلیص شده

انگلیسی به فارسی

خلاصه شده، تلخیص شده، چکیده، روزنامه نیم قطع و مصور


تابلوئید، چکیده، روزنامه نیم قطع و مصور، تلخیص شده، خلاصه شده


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a newspaper with pages approximately half the standard size, often containing sensational material or gossip.
صفت ( adjective )
• : تعریف: sensational and lurid.

- tabloid journalism
[ترجمه ترگمان] روزنامه مصور
[ترجمه گوگل] روزنامه نگاری تابلوئید

• small format newspaper providing news in a condensed form and containing sensational material or gossip
a tabloid is a newspaper that is printed on small paper measuring approximately 30 cm. by 40 cm. tabloids have short articles, lots of photographs, and are generally considered to be less serious than other newspapers. see also broadsheet.

مترادف و متضاد

Synonyms: paper, rag, scandal sheet, sheet


چکیده (اسم)
abstract, tabloid, ooze

روزنامه نیم قطع و مصور (اسم)
tabloid

خلاصه شده (صفت)
tabloid, resumed, summarized

تلخیص شده (صفت)
tabloid

newspaper


جملات نمونه

1. 'Carnage at Airport ', screamed the tabloid headline.
[ترجمه ترگمان]کشتار در فرودگاه، تی تر روزنامه ها را فریاد زد
[ترجمه گوگل]'قتل عام در فرودگاه'، سر و صدا عنوان سرمقاله

2. The tabloid papers labelled him "an evil sex monster".
[ترجمه ترگمان]روزنامه های مصور به او لقب \"یک هیولای شیطانی بد\" داده بودند
[ترجمه گوگل]مقالات تابلویی او را 'یک هیولا جنس شر' نامیدند

3. The tabloid newspapers have fastened on popular psychology.
[ترجمه ترگمان]روزنامه های مصور در روانشناسی محبوب بسته شده اند
[ترجمه گوگل]روزنامه های تابلوئی در روانشناسی مردمی قرار دارند

4. He believes that the tabloid press has behaved disgracefully.
[ترجمه ترگمان]او بر این باور است که مطبوعات تابلوئید به طور ناشایستی رفتار کرده اند
[ترجمه گوگل]او معتقد است که مطبوعات تبلوئیدی رفتار ناپذیری دارند

5. Some of those photos they show in tabloid newspapers are nothing but porn.
[ترجمه ترگمان]بعضی از عکس هایی که در روزنامه های مصور دیده می شوند، چیزی جز فیلم های مستهجن نیستند
[ترجمه گوگل]برخی از این عکس هایی که در روزنامه های تابلوئیدی نشان می دهند، جز عکس های پورنو نیستند

6. Tabloid hysteria about the murders has increased public fears.
[ترجمه ترگمان]ناآرامی این روزنامه در مورد این قتل ها نگرانی های عمومی را افزایش داده است
[ترجمه گوگل]هیستری Tabloid در مورد قتل ها باعث افزایش ترس های عمومی شده است

7. She is an object of ridicule in the tabloid newspapers.
[ترجمه ترگمان]او در روزنامه های مصور پر از تمسخر است
[ترجمه گوگل]او در روزنامه های تبلوئی موضوع جنجالی است

8. Tabloid newspapers pander to the lowest common denominator.
[ترجمه ترگمان]روزنامه های این روزنامه دارای پایین ترین مخرج مشترک هستند
[ترجمه گوگل]روزنامه های تابلوئید به کمترین مخرج مشترک می رسند

9. Royal gossip is a staple of the tabloid press.
[ترجمه ترگمان]شایعات سلطنتی یکی از عمده مطبوعات این تابلوئید است
[ترجمه گوگل]شایعه سلطنتی یک عنصر از مطبوعات tabloid است

10. The Finance Minister's fall from grace gave the tabloid press great satisfaction.
[ترجمه ترگمان]سقوط وزیر دارایی از لطف و برکت به مطبوعات این تابلوئید مایه خشنودی فراوان داد
[ترجمه گوگل]سقوط وزیر دارایی از فضل به مطبوعات تبیلد بسیار رضایت بخش بود

11. The tabloid press kicked up a stink about his seven-day visit.
[ترجمه ترگمان]روزنامه tabloid در مورد هفت روز ورودش به روزنامه گند زده بود
[ترجمه گوگل]مطبوعات تبلیغاتی در مورد سفر هفت روزه خود دچار اشتباه شدند

12. The tabloid press had a field day with the latest government scandal.
[ترجمه ترگمان]مطبوعات تابلوئید روز کاری با آخرین رسوایی دولت داشتند
[ترجمه گوگل]مطبوعات تبلیغات روز گذشته با آخرین رسوایی حکومت، روز به روز بیشتر شد

13. The story was seized on by the tabloid press, who printed it under huge headlines.
[ترجمه ترگمان]این داستان توسط مطبوعات تابلوئید که تحت تی تر درشت چاپ می شد، گرفته شد
[ترجمه گوگل]این داستان توسط مطبوعات تابلوئیدی گرفته شد، که آن را تحت عنوان عناوین بزرگ چاپ کرد

14. He launched into a verbal assault on tabloid journalism.
[ترجمه ترگمان]او وارد یک حمله کلامی به روزنامه tabloid شد
[ترجمه گوگل]او به یک حمله شفاهی به روزنامه نگاری تابلوئی راه یافت

پیشنهاد کاربران

روزنامه کوچک که به جای پرداختن به مسائل جدی به مسائل زرد می پردازد.

روزنامه ای نیم قطع و مصور که به اطلاعات زندگی افراد مشهور میپردازد.

روزنامه ای که بیشترشو عکس و تصاویر تشکیل میده و به جنجال میپردازه تا به اخبار

روزنامه زرد

روزنامه مبتذل [با قطع کوچک، عکس زیاد و گزارشهای سطحی و عوام پسند]

Noun - countable :

newspaper that has small pages, a lot of photographs, and stories mainly about sex, famous people etc rather than serious news

Broadsheet

روزنامه
پر از عکس و مطالب اغراق آمیز

منبع: سایت بیاموز


کلمات دیگر: