1. The girl was abashed by the laughter of her classmates.
[ترجمه ترگمان]دختر از خنده همکلاسی خود شرمنده شد
[ترجمه گوگل]این دختر با خنده یکی از همکلاسی هایش خشمگین شد
2. He said nothing but looked abashed.
[ترجمه ترگمان]او چیزی نگفت، اما شرمنده به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]او گفت: چیزی جز خستگی ندید
3. His boss's criticism left him feeling rather abashed.
[ترجمه ترگمان]انتقاد رئیسش او را کمی شرمنده کرد
[ترجمه گوگل]انتقاد رئیس او باعث شد که او احساس ناراحتی کند
4. If so, I am not abashed.
[ترجمه ترگمان]اگر این طور باشد، من خجالت نمی کشم
[ترجمه گوگل]اگر چنین است، من خسته نمی شوم
5. Amazed and abashed she stole back to her chamber.
[ترجمه ترگمان]مات و مبهوت به اتاق خود برگشت
[ترجمه گوگل]شگفت زده و خجالت زده به اتاقش برگشت
6. Let us not, however, stand abashed in wonderment at what the estate agents achieved.
[ترجمه ترگمان]با این حال، بگذارید تعجب کنیم که عوامل املاک چگونه به دست آورده اند
[ترجمه گوگل]با این حال، ما نباید در شگفتی در آنچه که عوامل املاک بدست آورده اند، خسته شده باشند
7. He looked abashed, uncomfortable.
[ترجمه ترگمان]ناراحت و ناراحت به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]او ناراحت شد، ناراحت شد
8. They sat around and listened with abashed smiles as Carlo Marx read them his apocalyptic, mad poetry.
[ترجمه ترگمان]آن ها نشسته بودند و با لبخنده ای کم و apocalyptic گوش می دادند
[ترجمه گوگل]آنها در اطراف نشسته و با لبخند های خفیف به گوش می رسند، زیرا کارلو مارکس اشعار آخرالزمانی و دیوانه اش را خوانده است
9. Your kindness quite abashed me.
[ترجمه ترگمان]مهربانی تو مرا خیلی ناراحت کرد
[ترجمه گوگل]مهربانی شما به من لطمه زد
10. She looked rather abashed.
[ترجمه ترگمان]او کمی خجالت زده به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]او نگاه کرد و خجالت کشید
11. Both girls fixed their eyes on the ground, abashed.
[ترجمه ترگمان]هر دو دختر خود را به زمین دوخته بودند
[ترجمه گوگل]هر دو دختر چشمان خود را بر روی زمین چسبانده بودند
12. Her kindness quite abashed me.
[ترجمه ترگمان]مهربانی او مرا شرمنده کرد
[ترجمه گوگل]مهربانی او به من خم شد
13. The young men were happy, but a little abashed by all the magnificence.
[ترجمه ترگمان]جوان ها شاد بودند، اما از همه شکوه و جلال بیشتر شرمنده بود
[ترجمه گوگل]مردان جوان خوشحال بودند، اما با کمال شگفتی کوچک شدند
14. Nothing can abash him.
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز نمی تواند او را شرمنده کند
[ترجمه گوگل]هیچ چیز نمی تواند او را خراب کند
15. He mumbled unintelligibly and looked abashed.
[ترجمه ترگمان]او زیر لب من من کرد و شرمنده به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]او غیر قابل تشخیص و خجالت زده نگاه کرد