کلمه جو
صفحه اصلی

backlog


معنی : پس افت، کار نا تمام یا انباشته، جمع شدن، انبار شدن
معانی دیگر : (سفارشات و کارها و غیره) انجام نشده، پس افت شده، تراکم (سفارشات یا کارها)، (بخاری هیزم سوز) کنده ی بزرگ در عقب آتش، چیز انبار شده یا ذخیره شده، کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود، موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست

انگلیسی به فارسی

جمع شدن، پس افت، کار نا تمام یا انباشته، انبار شدن


پس‌افت


کنده‌ی بزرگی که پشت آتش بخاری گذارده می‌شود، موجودی جنسی که بابت سفارشات در انبار موجود است، جمع شدن، انبارشدن، کار ناتمام یا انباشته


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a quantity, as of work or objects, that has accumulated.
مترادف: excess, stockpile
مشابه: abundance, accumulation, hoard, inventory, pile, stock, supply

- a backlog of orders
[ترجمه محسن کمپانی سعید] لیست سفارشات باقی مانده
[ترجمه ترگمان] یه عالمه دستور
[ترجمه گوگل] یک عقب افتادن سفارشات

(2) تعریف: a big log placed at the rear of a fireplace.
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to hold back for future processing or completion.
مشابه: accumulate, amass, hoard, hold, save, stock, stockpile

• log in the back of a fireplace; reserve; accumulation
accumulate, collect; make a request for delivery
a backlog of vehicles or people is a queue that has developed somewhere such as a port or an airport because of a delay that prevents them from travelling any further.
a backlog is a build-up of work which has not yet been done, but which needs to be done.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] پس مانده
[صنعت] انباشت، پس افت
[ریاضیات] سفارشات انجام نشده، عقب افتادگی، تراکم، عقب افتاده، معوق

مترادف و متضاد

Synonyms: excess, hoard, inventory, quantity, reserve(s), reservoir, resources, stock, stockpile, store, supply


پس افت (اسم)
backlog, arrear, lag, back rent

کار ناتمام یا انباشته (اسم)
backlog

جمع شدن (فعل)
shrink, assemble, aggregate, muster, gather, constringe, flock, backlog, snuggle, retract, congregate, beehive, group, twitch, drift, herd, gang up, nucleate, twitch grass

انبار شدن (فعل)
backlog

uncompleted work; accumulation


جملات نمونه

The court is facing a backlog of cases.

دادگاه با دعاوی عقب‌افتاده‌ی زیادی مواجه است.


the backlog of demand for housing

تراکم تقاضا برای خانه


1. the backlog of demand for housing
تراکم تقاضا برای خانه

2. the court is facing a backlog of cases
دادگاه با دعاوی عقب افتاده ی زیادی مواجه است.

3. A huge backlog of work had built up.
[ترجمه ترگمان]تعداد زیادی کار انباشته شده بود
[ترجمه گوگل]عقب افتادگی زیادی از کار ایجاد شده بود

4. We are faced with a backlog of orders we can't deal with.
[ترجمه ترگمان]ما با یه عالمه دستور روبرو هستیم که نمی تونیم باهاشون روبرو بشیم
[ترجمه گوگل]ما با عقب ماندگی سفارشات مواجه هستیم که نمیتوانیم با آن برخورد کنیم

5. After the postal strike there was a huge backlog of undelivered mail.
[ترجمه ترگمان]بعد از اعتصاب پستی تعداد زیادی از نامه های پستی موجود بود
[ترجمه گوگل]پس از اعتصاب پستی، شمار زیادی از ایمیل های ارسال نشده به وجود آمد

6. Orders are starting to backlog faster than we can process them.
[ترجمه ترگمان]سفارشات سریع تر از آنچه که ما می توانیم آن ها را پردازش کنیم، آغاز می شوند
[ترجمه گوگل]سفارشات شروع به عقب نشینی سریع تر از ما می توانیم آنها را پردازش کنیم

7. There is a large backlog of cases to hear.
[ترجمه ترگمان]تعداد زیادی از موارد برای شنیدن وجود دارد
[ترجمه گوگل]تعداد زیادی پرونده برای شنیدن وجود دارد

8. There is a backlog of repairs and maintenance in schools.
[ترجمه ترگمان]در مدارس تعمیرات و تعمیرات زیادی وجود دارد
[ترجمه گوگل]تعمیر و نگهداری در مدارس وجود دارد

9. It will take a month to clear the backlog of work.
[ترجمه ترگمان]یک ماه طول می کشد تا کار انباشته شده شما را از بین ببرد
[ترجمه گوگل]یک ماه طول می کشد تا عقب مانده کار را پاک کنیم

10. Order backlog also increased 56% to £ 6m.
[ترجمه ترگمان]تعداد backlog سفارش نیز ۵۶ درصد افزایش یافت و به ۶ میلیون پوند رسید
[ترجمه گوگل]سفارش غیرقانونی نیز افزایش 56٪ به 6 میلیون پوند می باشد

11. Compaq says Prolinea backlog is two months.
[ترجمه ترگمان]شرکت \"Compaq\" می گوید که این کار، دو ماه طول می کشد
[ترجمه گوگل]Compaq می گوید Prolinea backlog دو ماه است

12. The workers merely wish to clear a backlog of clients before the afternoon session begins.
[ترجمه ترگمان]کارگران تنها می خواهند قبل از اینکه جلسه بعد از ظهر آغاز شود، تعداد مشتریان را پاک سازی کنند
[ترجمه گوگل]کارگران صرفا مایل به پاکسازی مشتریان قبل از جلسه بعد از ظهر هستند

13. A huge backlog of work had built up during my absence.
[ترجمه ترگمان]تعداد زیادی کار در غیاب من ایجاد شده بود
[ترجمه گوگل]پس از غیبت من، کارهای زیادی انجام شد

14. Firm backlog rose to $ 1 64 million on Dec. 31 from $ 1 5 billion a year earlier.
[ترجمه ترگمان]بیش از یک میلیون دلار در روز ۳۱ دسامبر از ۱ میلیارد دلار در سال گذشته افزایش یافت
[ترجمه گوگل]در 31 دسامبر 315 میلیارد دلار در سال گذشته به میزان 1 64 میلیون دلار افزایش یافت

15. A number of people have been employed to deal with the backlog of work.
[ترجمه ترگمان]تعدادی از مردم برای پرداختن به کاره ای انباشته شده کار به کار گرفته شده اند
[ترجمه گوگل]تعدادی از افراد برای حل معضلات کار به کار گرفته شده اند

پیشنهاد کاربران

کارهای انجام نشده
کارهای عقب افتاده

مجموعه ای از وظایف انباشته شده برای انجام
پشته ای از کارهای انجام نشده

حجم کار زیاد. افراد زیاد منتظر
I’ve got a backlog of paperwork to get through before
I can turn my mind to these other issues.

There’s a backlog o f people to see, but, off the record,
if you turn up before nine, we should be able to fit you in.

تلمبار شدن رو هم

عقده
انباشت احساسات ناخوشایند.
انباشت احساسات فروخورده.

The firm has a healthy backlog of orders rolling in
. . . سفارشات انجام نشده ای که تعدادشان داره زیاد میشه

عقب افتاده انجام نشده تلنبار شده

انباره


کلمات دیگر: