کلمه جو
صفحه اصلی

narration


معنی : خبر، داستان، سرگذشت، توصیف، داستانسرایی، گویندگی
معانی دیگر : داستان گویی، حکایت، دستان، قصه، (سبک نگارش) توصیف، شرح، نقل، روایت

انگلیسی به فارسی

گویندگی، داستان، داستان سرایی، توصیف


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: narrational (adj.)
(1) تعریف: the act or process of narrating.
مترادف: narrative, recounting, relation, storytelling, telling
مشابه: description, recital, recitation, report

(2) تعریف: a story, account, or the like that is narrated.
مترادف: account, narrative, recitation, story, tale
مشابه: anecdote, description, recital, record, relation, report, version, yarn

• telling of a story; account of; recounting of events; description of an experience; process of storytelling

دیکشنری تخصصی

[سینما] گفتار متن - نوار گفتار - گفتار یا شرح (در فیلمهای خبری ناطق ) - گفتار - شرح - روایت - تفسیر

مترادف و متضاد

خبر (اسم)
account, report, news, announcement, information, word, narration, notification, advice, notice, advertisement, manifest, predicate

داستان (اسم)
account, story, narrative, tale, fiction, narration, apologue, fable, novella

سرگذشت (اسم)
event, adventure, narrative, narration, venture, destiny

توصیف (اسم)
qualification, description, narration, shading, delineation

داستانسرایی (اسم)
narration

گویندگی (اسم)
narration

description, reading


Synonyms: account, anecdote, explanation, narrative, recital, recountal, recounting, rehearsal, relation, report, story, storytelling, tale, telling, voice-over, yarn


Antonyms: concealment, suppression


جملات نمونه

1. He has recorded the narration for the production.
[ترجمه ترگمان]او روایت خود را برای تولید ثبت کرده است
[ترجمه گوگل]او روایت را برای تولید ثبت کرده است

2. The novel constantly switches between first-person and third-person narration.
[ترجمه ترگمان]این رمان به طور مداوم بین روایت سوم شخص و سوم شخص نقل می شود
[ترجمه گوگل]رمان به طور دائم روایت شخص اول و شخص ثالث را تغییر می دهد

3. Its story-within-a-story method of narration is confusing.
[ترجمه ترگمان]داستان آن - یک روش داستانی روایت گیج کننده است
[ترجمه گوگل]داستان داستان درون یک داستان روایت گیج کننده است

4. Dame Judi Dench did the narration for the documentary.
[ترجمه ترگمان]جودی Dench می گوید که این فیلم مستند را برای این فیلم مستند کرده است
[ترجمه گوگل]دائم جودی دنچ روایت را برای مستند انجام داد

5. The richness of his novel comes from his narration of it.
[ترجمه ترگمان]غنای رمان او حکایت از روایت او از آن دارد
[ترجمه گوگل]غنای رمان او از روایت او از آن است

6. Shakespeare's narration has an excess of artifice and circumlocution.
[ترجمه ترگمان]روایت شکسپیر بیش از حد تزویر و تزویر است
[ترجمه گوگل]روایت شکسپیر، بیش از حد عرفانی و عرفی است

7. The author combines narration, journal entries, and letters in the novel.
[ترجمه ترگمان]نویسنده داستان، یادداشت های روزانه، و نامه ها را در رمان با هم ترکیب می کند
[ترجمه گوگل]این نویسنده ترکیبی از روایت، نوشته های مجله و حروف در رمان است

8. Words that grow out of a personal narration are not always angry, but they almost always carry possibilities of danger.
[ترجمه ترگمان]کلماتی که از روایت های شخصی رشد می کنند همیشه عصبانی نیستند، اما تقریبا همیشه احتمال خطر را دارند
[ترجمه گوگل]واژه هایی که از روایت شخصی رشد می کنند، همیشه عصبانی نیستند، اما آنها تقریبا همیشه امکان خطر را حمل می کنند

9. His narration is intelligent and affected, and as he relates her story, his own past and present become appallingly clear.
[ترجمه ترگمان]روایت او باهوش است و تحت تاثیر قرار می گیرد، و همانطور که داستان خود را حکایت می کند، گذشته خودش و حال خودش وحشتناک شده است
[ترجمه گوگل]روایت او هوشمندانه و تحت تاثیر قرار گرفته است، و همانطور که او داستان خود را مربوط می کند، گذشته و حال خود را به شدت آشکار می کند

10. The concentrated pathos of her narration, and the clarity with which she conveys its crippling effects on Blanche, is breathtaking.
[ترجمه ترگمان]جذابیت متمرکز روایت و روشنی که او با آن اثرات فلج کننده آن را بر بل انش منتقل می کند، breathtaking است
[ترجمه گوگل]پوسیدگی متمرکز روایت او و وضوح که با آن اثرات فلج کننده خود را بر Blanche تحمیل می کند، نفس گیر است

11. As this application has video with narration, however, you do need to specify the sound card you will be using.
[ترجمه ترگمان]با این حال، همانطور که این برنامه ویدئویی با روایت دارد، باید کارت صدا را مشخص کنید که از آن استفاده می کنید
[ترجمه گوگل]با این حال، به عنوان این برنامه دارای ویدئو با روایت است، لازم است که کارت صدا مورد استفاده قرار گیرد

12. Your method of narration is likely to be different in a short story.
[ترجمه ترگمان]روش شما برای داستان سرایی احتمالا در یک داستان کوتاه متفاوت خواهد بود
[ترجمه گوگل]روش خود روایت احتمالا در یک داستان کوتاه متفاوت است

13. The process of narration involves an interpretation of these past events in light of other events that have been experienced since.
[ترجمه ترگمان]فرآیند روایت، شامل تفسیر این رویداده ای گذشته در پرتو رویداده ای دیگری است که از آن زمان تجربه شده اند
[ترجمه گوگل]روند روایت شامل تفسیر این رویدادهای گذشته به سبب رویدادهای دیگری است که از آن گذشته تجربه شده است

14. The narration alternates personal observation and historical facts to cynical effect.
[ترجمه ترگمان]روایت، ملاحظات شخصی و واقعیت های تاریخی را به اثر بدبینانه جبران می کند
[ترجمه گوگل]روایت جایگزین مشاهدات شخصی و حقایق تاریخی به اثر غریزی می شود

15. The inner-focusing narration with the first person is the most prevalent writing mode in Lu xun's novels, also, the recollection mode is.
[ترجمه ترگمان]روایت درونی با تمرکز درونی با فرد اول رایج ترین حالت نوشتاری در رمان های لو xun، همچنین حالت حافظه است
[ترجمه گوگل]روایت متمرکز درونی با شخص اول، حالت نوشتاری شایع در رمان های Lu xun است، همچنین حالت یادآوری است

پیشنهاد کاربران

گفتار ، روایت ، روایت گری

واقع گرایانه

narration ( noun ) = روایت، گویندگی، توصیف، نقل، حکایت، روایت
معانی دیگر>>> شرح جزئیات

Definition = عمل قصه گفتن/شرح گفتاری از وقایع ارائه شده در طول یک فیلم یا برنامه تلویزیونی/روایت یک داستان یا کار یک راوی/یادداشتی در مجموعه ای از حسابها که جزئیات مربوط به پرداختی را که انجام شده یا دریافت شده است ، بیان می کند/

examples:
1 - Dame Judi Dench did the narration for the documentary.
Dame Judi Dench روایت این مستند را بر عهده داشت.
2 - The authors provide thought - provoking accounts of these changes, citing scholarly and personal narrations and court cases.
نویسندگان با استناد به روایات علمی و شخصی و پرونده های قضایی ، گزارش های قابل تأملی درباره این تغییرات ارائه می دهند.

narration ( سینما و تلویزیون )
واژه مصوب: روایتگری
تعریف: خلق روایت و ایجاد کنش و واکنش میان سبک و پِی رنگ فیلم برای خلق داستان در ذهن مخاطب


کلمات دیگر: