کلمه جو
صفحه اصلی

radiation


معنی : تابش، جلا، تشعشع
معانی دیگر : (برون فرستی نور یا گرما به صورت دانه یا موج) تابش، رخش، رخشش، ساطع شدگی، بارش، (اشعه یا نور یا حرارت فرستاده شده از طریق تابش) نوررخش، پرتو، گرمارخش، انرژی تابشی، (فیزیک هسته ای) تابشگری، برتابش، (طرح یا شکل یا ترتیب) شعاعی، پرتوی، منشعب از مرکز (مانند شعاع های دایره)، پرافکن، (زیست شناسی - پراکندگی و تطابق با محیط های مختلف توسط گیاه یا جانور) پرتوش، فراسازش، radiational تابش، پرتو افشانی، برق

انگلیسی به فارسی

( radiational ) تابش، پرتو افشانی، تشعشع، برق، جلا


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: radiational (adj.)
(1) تعریف: the emission of particles or waves of energy, as by radioactive material or by electrical circuits or devices.

- Many are concerned about toxic radiation from nuclear waste.
[ترجمه ترگمان] بسیاری نگران تشعشع سمی زباله های هسته ای هستند
[ترجمه گوگل] بسیاری از آنها در مورد پرتوهای سمی از ضایعات هسته ای نگران هستند
- A hat gives some protection from the sun's radiation.
[ترجمه ترگمان] یک کلاه حفاظت از اشعه خورشید را به شما می دهد
[ترجمه گوگل] یک کلاه محافظتی از تابش خورشید دارد

(2) تعریف: the act of radiating.

(3) تعریف: something that is radiated.

• energy radiated in the form of waves or particles; process of emitting energy in electromagnetic waves or moving particles; act of emitting, act of beaming or glowing
radiation is very small particles of a radioactive substance that can cause illness and death.
radiation is also energy, especially heat, that comes from a particular source.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] تابش، پرتو
[عمران و معماری] تابش - تشعشع
[برق و الکترونیک] تابش گسیل انرژی در هر قسمت از طیف الکترومغناطیس، از پرتوهای X تا امواج رادیویی، این واژه برای بیشتر افراد معنای تابش هستهای، پرتوهای آلفا، بتا و گاما را دارد. - تشعشع
[مهندسی گاز] تابش، تشعشع
[بهداشت] تشعشع گرما
[ریاضیات] پرتو افکنی، تابش، تشعشع
[پلیمر] تابش، تشعشع
[آب و خاک] تششع

مترادف و متضاد

تابش (اسم)
light, brilliance, flame, glow, shine, sheen, irradiance, radiation, irradiancy, effulgence, glint, glitter, coruscation

جلا (اسم)
gloss, vermeil, radiation, buff, satin, polish, varnish, burnish, japan, shininess

تشعشع (اسم)
ray, radiance, radiation, flash, glare, radiancy, refulgence

جملات نمونه

1. radiation of heat from a heater
تابش گرما از بخاری

2. radiation therapy
درمان تابشی،پرتو درمانی

3. a radiation leak
نشت تابشی

4. atomic radiation
تابشگری اتمی

5. diffuse radiation
تابش منتشر پرتوها،برتابش پخشیده

6. the radiation of electromagnetic rays
بارش اشعه ی الکتروماگنتیک

7. the radiation which the earth receives from the sun
انرژی تابشی که زمین از خورشید می گیرد

8. exposure to radiation is dangerous
قرار گرفتن در معرض تشعشع (تابش) خطرناک است.

9. some radioactive substances can emanate dangerous radiation for many years
برخی مواد تابشگر قادرند سال ها به طور خطرناکی از خود اشعه ی رادیواکتیو ساطع کنند.

10. the most terrifying aspect of nuclear bombing is radiation
وحشتناک ترین جنبه ی بمباران اتمی تابش اتمی است.

11. Radiation has a strong effect on the heredity of fruit flies.
[ترجمه ترگمان]تشعشع تاثیر زیادی بر وراثت مگس میوه دارد
[ترجمه گوگل]تابش اثر مهمی بر ارثی مگس میوه دارد

12. Many servicemen suffered radiation sickness after the early atomic tests.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از سربازان پس از اولین آزمایش های اتمی، دچار بیماری تشعشع شدند
[ترجمه گوگل]بسیاری از افراد پس از اتم های اولیه آزمایشات رادیواکتیو را تجربه کردند

13. Even a brief exposure to radiation is very dangerous.
[ترجمه ترگمان]حتی یک نوردهی کوتاه برای تشعشع بسیار خطرناک است
[ترجمه گوگل]حتی یک تماس کوتاه با تابش بسیار خطرناک است

14. Nuclear testing has exposed millions of people to radiation.
[ترجمه ترگمان]آزمایش هسته ای میلیون ها نفر را در معرض تشعشع قرار داده است
[ترجمه گوگل]تست هسته ای میلیون ها نفر را به اشعه کشانده است

15. The workers are constantly monitored for exposure to radiation.
[ترجمه ترگمان]کارگران به طور مداوم برای مواجهه با تشعشع تحت نظارت قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]کارگران به طور مداوم برای قرار گرفتن در معرض تابش تحت نظارت قرار می گیرند

16. Their cancers are not so clearly tied to radiation exposure.
[ترجمه ترگمان]سرطان آن ها به طور واضح به نوردهی تشعشع وابسته نیست
[ترجمه گوگل]سرطان آنها به طور واضح به تماس با تابش وابسته نیست

radiation of heat from a heater

تابش گرما از بخاری


the radiation of electromagnetic rays

بارش اشعه‌ی الکتروماگنتیک


the radiation which the earth receives from the sun

انرژی تابشی که زمین از خورشید می‌گیرد


atomic radiation

تابشگری اتمی


اصطلاحات

radiation therapy

درمان تابشی، پرتو درمانی


پیشنهاد کاربران

انرژی تابشی

برق. پرتوافشانی

شعله

تشعشعات رادیویی

تابش اشعه گرما نور رادیو اکتیو

پرتوافشانی

The sending out of heat, energy, etc in the from of rays

تابش - اشعه

اشعه رادیو اکتیو، تابش

powerful and very dangerous rays that are sent out from radioactive substances

تشعشعات

radiation ( noun ) = تشعشع، تابش، پرتوافکنی، پرتوافشانی، اشعه، انرژی تابشی/اشعه رادیواکتیو، تشعشات رادیو اکتیو/اشعه فرابنفش

dangerously high levels of radiation = سطوح بسیار خطرناک تشعشع ( امواج )
microwave/ultraviolet/electromagnetic radiation = اشعه مایکروویو/ماوراء بنفش/الکترومغناطیسی
solar radiation = تابش خورشیدی، اشعه فرابنفش خورشید

examples:
1 - Many servicemen suffered radiation sickness after the early atomic tests.
بسیاری از نظامیان پس از آزمایش های اولیه اتمی دچار بیماری تشعشعات رادیو اکتیو شدند.
2 - The radiation leak has had a disastrous effect on the environment.
نشت تشعشات رادیواکتیو تأثیر مخربی بر محیط زیست داشته است.
3 - Wearing the correct type of clothing will reduce the risk from radiation.
بیم آن می رود که افرادی که در نزدیک نیروگاه زندگی می کنند در معرض تشعشعات رادیواکتیو قرار گرفته باشند.
4 - Wearing the correct type of clothing will reduce the risk from radiation.
پوشیدن نوع مناسب لباس ، خطر تابش اشعه فرابنفش را کاهش می دهد.
5 - Residents argued that electromagnetic radiation emitted by the radar towers might pose a health hazard.
ساکنان استدلال کردند که اشعه الکترومغناطیسی ساطع شده از برج های رادار ممکن است خطری برای سلامتی ایجاد کند.

radiation ( فیزیک - اپتیک )
واژه مصوب: تابش
تعریف: گسیل امواج و ذرات از یک چشمه و انتشار آنها در محیط


کلمات دیگر: