کلمه جو
صفحه اصلی

quadrangle


معنی : چهار دیواری، چهار گوش، مربع، قطعه سربی، سیم چهار لای بهم پیچیده عایق، چهار گوشه
معانی دیگر : (هندسه) چهار گوشه، چهار بر، چهار ضلعی، (به ویژه حیاط یا محوطه ی دانشگاهی) صحن، محوطه ای که چهار طرف آن ساختمان است، quad درسیم تلگراف سیم چهار لای بهم پیچیده عایق، درمطبعه قطعه سربی، چهارگوشه، چاردیواری که ساختمانهائی گرداگرد ان باشد

انگلیسی به فارسی

چهار گوشه، چهار گوش، چهار دیواری، مربع


( quad ) (درسیم تلگراف) سیم چهار لای بهم پیچیده عایق، (درمطبعه) قطعه سربی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a closed two-dimensional figure with four sides, such as a rectangle or parallelogram.

(2) تعریف: a large, open, usu. grassy area with buildings on all four sides, esp. on a college campus; quad.

(3) تعریف: the buildings that border such an area.

• quadrilateral, four-sided and four-angled plane figure (such as a square or rectangle); area surrounded by buildings on all four sides
a quadrangle is an open square area with buildings round it.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] چهارگوش، ناحیه ای چهار پهلو که توسط دو سری خطوط ( موازی ) عرض جغرافیایی و دو سری خطوط طول جغرافیایی ( نصف النهار ) در یک نقشه احاطه شده است .
[ریاضیات] چهارگوش، چهارضلعی، چهارزاویه

مترادف و متضاد

چهار دیواری (اسم)
enclosure, inclosure, private house, quadrangle

چهار گوش (اسم)
square, quad, quadrant, quadrangle, foursquare, quadrate

مربع (اسم)
square, quadrangle, foursquare

قطعه سربی (اسم)
quad, quadrangle

سیم چهار لای بهم پیچیده عایق (اسم)
quad, quadrangle

چهار گوشه (اسم)
quadrangle, quadrate, quatrefoil

جملات نمونه

1. The five buildings of the campus formed a quadrangle arranged around a grassy plaza, with a great flagpole in the center.
[ترجمه ترگمان]پنج ساختمان در محوطه محوطه چمن که اطراف یک میدان پوشیده از چمن قرار داشت، با یک میله پرچم بزرگ در مرکز شکل گرفت
[ترجمه گوگل]پنج ساختمان این پردیس یک چهارچرخ را در اطراف میدان چمن دار تشکیل دادند و یک پرچم بزرگ در مرکز داشتند

2. On the opposite side of the quadrangle, silhouetted figures were standing on the roofs, whooping and jumping about.
[ترجمه ترگمان]در طرف دیگر میدان، پیکر تیره آن ها روی بام ها ایستاده بود و از جا می پرید و از جا می پرید
[ترجمه گوگل]در طرف مقابل چهار جانبه، چهره های چهره روی سقف ایستاده بودند، از کت و شلوار پریدند

3. It was set around a complete quadrangle, and built of rusticated stone.
[ترجمه ترگمان]دورتادور یک مربع کامل قرار گرفته بود و از سنگ rusticated ساخته شده بود
[ترجمه گوگل]این یک چهارچوب کامل بود و از سنگ های روستایی ساخته شده بود

4. From its stone quadrangle, fields ripple out in neat sections, organic as the ribs of a leaf.
[ترجمه ترگمان]از حیاط سنگی آن، مزارع در بخش های تمیز و تمیز، به عنوان دنده های یک برگ چیده می شوند
[ترجمه گوگل]از چهارگوش سنگ آن، زمینه ها در بخش های شسته و رفته، ارگانیک به عنوان دنده های یک برگ

5. And there, in its first and oldest quadrangle, Harry found what he sought.
[ترجمه ترگمان]و در آنجا، در قسمت اول و قدیمی ترین حیاط، هری چیزی را که دنبالش می گشت پیدا کرد
[ترجمه گوگل]هری در نخستین و قدیمی ترین چهارچوب خود، آنچه را که به دنبالش بود پیدا کرد

6. The old piles are ranged around a grassy quadrangle.
[ترجمه ترگمان]ستون های قدیمی اطراف یک مربع پر علف جمع شده اند
[ترجمه گوگل]شمع های قدیمی در اطراف چهارگوش چمن دار قرار دارند

7. A grassy quadrangle surrounded by cloisters.
[ترجمه ترگمان]مربعی از چمن که محصور در محوطه محصور شده بود
[ترجمه گوگل]چهارچوب علفی محصور شده است

8. This alleyway - quadrangle complex is the true fragment of Yuan Dadu city structure in chessboard shape.
[ترجمه ترگمان]این قالب مربعی یک قطعه واقعی از ساختار شهر دادو در شکل صفحه شطرنج است
[ترجمه گوگل]این کوچه و خیابان - مجتمع چهارگوش، قطعه واقعی ساختار شهر یوان داود در شکل شطرنج است

9. We walked all over the campus from the quadrangle to the athletic grounds.
[ترجمه ترگمان]ما همه از محوطه قلعه به محوطه ورزش قدم زدیم
[ترجمه گوگل]ما در سراسر محوطه دانشگاه از چهارگوشه به زمین های ورزشی رفتیم

10. Six lines of building base of quadrangle was discovered in Yin Ruins.
[ترجمه ترگمان]شش خط از مربع ساختمان در \"یین Ruins\" (یین Ruins)کشف شد
[ترجمه گوگل]شش خط پایه ساختمان چهارگوش در Ruins یین کشف شد

11. He left the old quadrangle, and went to food market straightly.
[ترجمه ترگمان]همان حیاط قدیمی را ترک کرد و مستقیما به بازار غذا نزدیک شد
[ترجمه گوگل]او چهارچوب قبلی را ترک کرد و به طور مستقیم به بازار مواد غذایی رفت

12. The covers have been installed around a quadrangle at the heart of the school.
[ترجمه ترگمان]پوشش ها در اطراف یک حیاط در قلب مدرسه نصب شده اند
[ترجمه گوگل]پوشش ها در اطراف چهارگوش در قلب مدرسه نصب شده اند

13. Block, north to south, for the quadrangle layout, an area of 1612 square meters.
[ترجمه ترگمان]بلوک، شمال به جنوب، برای طرح چهارگوش، منطقه ای از ۱۶۱۲ متر مربع
[ترجمه گوگل]بلوک، از شمال به جنوب، برای طرح چهار گوش، مساحت 1612 متر مربع است

14. The architectural form of Beijing quadrangle is deeply influenced by Confucianism.
[ترجمه ترگمان]شکل معماری آن به شدت تحت تاثیر Confucianism قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]شکل معماری چهارگوش پکن عمیقا تحت تاثیر کنفوسیوس است


کلمات دیگر: