habitat

معنی : محل سکونت، بوم، مسکن طبیعی، جای اصلی، منطقه زیست جانور یاگیاهی

معانی دیگر : (محلی که گیاه یا جاندار در آن زندگی می کند یا به وجود می آید) زیستگاه، بودباش

انگلیسی به فارسی

محل سکونت، مسکن طبیعی، بوم، جای اصلی

زیستگاه، محل سکونت، بوم، مسکن طبیعی، جای اصلی، منطقه زیست جانور یاگیاهی

انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )

• (1) تعریف: the natural environment of a plant or animal.
• مشابه: element, environment, medium

- An animal may suffer if it is removed from its habitat.

[ترجمه آرمین] Do not habited to humans

[ترجمه ترگمان] اگر حیوان از سکونت گاه خود برداشته شود، ممکن است یک حیوان آسیب ببیند
[ترجمه گوگل] اگر از زیستگاه آن خارج شود حیوان ممکن است رنج ببرد

• (2) تعریف: a place of shelter or dwelling.

- These structures provide temporary habitat for the victims of the disaster.

[ترجمه ترگمان] این ساختارها زیستگاه موقت برای قربانیان حادثه هستند
[ترجمه گوگل] این سازه ها باعث ایجاد زیستگاه موقت برای قربانیان فاجعه می شود

• habitation, dwelling-place; environment, surroundings, place in which an animal or plant naturally grows or lives
the habitat of an animal or plant is its natural environment.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] بوم
[خاک شناسی] زیستگاه

مترادف و متضاد

محل سکونت (اسم)

lodging, habitat

بوم (اسم)

region, habitat

مسکن طبیعی (اسم)

habitat

جای اصلی (اسم)

habitat

منطقه زیست جانور یاگیاهی (اسم)

habitat

residence

Synonyms: abode, accommodations, address, apartment, berth, biosphere, cave, commorancy, condo, condominium, crib, den, digs, domicile, dwelling, element, environment, fireside, flat, habitation, haunt, haven, hearth, hole, home, home plate, homestead, house, housing, locale, locality, lodging, nest, nook, occupancy, occupation, pad, place, quarters, range, residency, roof, roost, seat, settlement, site, stamping ground, stomping ground, surroundings, terrain, territory, turf

Antonyms: unnatural surroundings

place where someone resides

Synonyms: abode, accommodations, address, apartment, berth, biosphere, cave, commorancy, condo, condominium, co-op, den, digs, domicile, dwelling, element, environment, fireside, flat, haunt, haven, hearth, hole, home, home plate, homestead, house, housing, locale, locality, lodging, neck of the woods, nest, nook, occupancy, occupation, pad, place, quarters, range, residence, residency, roof, roost, seat, settlement, site, stamping ground, stomping ground, surroundings, terrain, territory, turf

جملات نمونه

1. a habitat for humanity

زیستگاه برای انسان ها

2. mesic habitat

زیست گاه میانه نم

3. birds in their natural habitat

پرندگان در پرگیر طبیعی خود

4. This type of owl prefers a desert habitat.

[ترجمه ترگمان]این نوع جغد یک سکونت گاه بیابانی را ترجیح می دهد
[ترجمه گوگل]این جغد نوعی زیستگاه بیابان را ترجیح می دهد

5. If the heart has no place where the habitat is wandering.

[ترجمه ترگمان]اگر قلب جایی ندارد که زیستگاه سرگردان باشد
[ترجمه گوگل]اگر قلب محل جایی برای زیستگاه است که سرگردان است

6. In its natural habitat, the hibiscus will grow up to 25ft.

[ترجمه ترگمان]در زیستگاه طبیعی خود، hibiscus تا ۲۵ فوت رشد خواهند کرد
[ترجمه گوگل]در زیستگاه طبیعی آن، هبیوسک تا 25 فوتی رشد می کند

7. Some animals are in danger because their native habitat is being destroyed.

[ترجمه ترگمان]برخی از حیوانات در خطر هستند چون زیستگاه طبیعی آن ها نابود شده است
[ترجمه گوگل]بعضی از حیوانات در خطر هستند زیرا زیستگاه بومی آنها تخریب می شود

8. This creature's natural habitat is the jungle.

[ترجمه ترگمان]این طبیعت طبیعی این موجود جنگلی است
[ترجمه گوگل]این زیستگاه طبیعی این موجودات جنگل است

9. To save remaining herds and habitat, the national parks department is planning to cull 2000 elephants.

[ترجمه ترگمان]اداره ملی پارک های ملی برای حفظ گله های و سکونت گاه باقی مانده، در حال برنامه ریزی برای کشتن ۲۰۰۰ فیل است
[ترجمه گوگل]اداره پارک های ملی قصد دارد تا 2000 فیل را از بین ببرد تا گرسنگی و زیستگاه باقی مانده را حفظ کند

10. The dolphin's habitat is being rapidly degraded.

[ترجمه ترگمان]سکونت گاه دلفین ها به سرعت تنزل می کند
[ترجمه گوگل]زیستگاه دلفین به سرعت در حال کاهش است

11. The grassland is an important habitat for many wild flowers.

[ترجمه ترگمان]علف هرز یکی از زیستگاه های بسیار مهم برای بسیاری از گله ای وحشی است
[ترجمه گوگل]چمنزار زیستگاه مهمی برای بسیاری از گلهای وحشی است

12. This creature's habitat is the jungle.

[ترجمه ترگمان]محل سکونت این موجود جنگلی است
[ترجمه گوگل]زیستگاه این موجودات جنگل است

13. The marshes provide a rich habitat for water plants.

[ترجمه ترگمان]باتلاق ها یک زیستگاه غنی برای گیاهان آبی فراهم می کنند
[ترجمه گوگل]تالاب ها یک زیستگاه غنی برای گیاهان آب فراهم می کنند

14. Development is destroying the animal's native habitat.

[ترجمه ترگمان]توسعه در حال نابود کردن زیستگاه بومی این حیوان است
[ترجمه گوگل]توسعه زیستگاه بومی حیوانات را از بین می برد

15. The moth's habitat is being destroyed and it has nearly died out.

[ترجمه ترگمان]زیستگاه این پروانه نابود شده است و تقریبا از بین رفته است
[ترجمه گوگل]زیستگاه مدفوع تخریب شده و تقریبا از بین رفته است

a habitat for humanity

زیستگاه برای انسانها

پیشنهاد کاربران

زیستگاه ( محل سکونت طبیعی مثل جنگل و. . )

محل سکونت طبیعی برای جانوران و گیاهان

زیست بوم

زیستگاه طبیعی

the natural home of plant or an animal
خونه طبیعی گیاهان یا جانوران ▫️

سکونتگاه، محل اسکان

محل سکونت

زیستگاه

محیط زیست

بنظرم دقیق ترین واژه ای که میشه بهش نسبت داد "سکوتنگاه" هستش.
برای حیوانات استفاده میشه انسانم میشه محل زندگی

مثال:
The natural habitat of these animals is the forest, not the zoo
زیستگاه طبیعی این حیوانات جنگل است نه باغ وحش

دعام کنید😊

Habitat=environment
زیست بوم گروهی از جانوران

habitat ( مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل )
واژه مصوب: زیستگاه
تعریف: محیط زیست یک موجود زنده

noun
[count] : the place or type of place where a plant or animal naturally or normally lives or grows
◀️a creature's natural habitat
◀️tropical habitats
◀️ Just a normal Norwegian teen in her natural habitat

زیستگاه یک محیط طبیعی است که یک گونهٔ مشخص حیوان، گیاه یا هر جاندار دیگری در آن زندگی می کند.

🔴 Type of environment in which an organism lives
Ecology ( from Greek: οἶκος, "house" and - λογία, "study of" ) [A] is the study of the relationships between living organisms, including humans, and their physical environment. Ecology considers organisms at the individual, population, community, ecosystems, and biosphere level. Ecology overlaps with the closely related sciences of biogeography, evolutionary biology, genetics, ethology and natural history. Ecology is a branch of biology, and it is not synonymous with environmentalism

Ecology هم میشه بوم شناسی

کلمات دیگر: