کلمه جو
صفحه اصلی

oasis


معنی : واحه، ابادی یا مرغزار میان کویر
معانی دیگر : مامن، پناه گاه، جای دنج، مایه ی دل خوشی، آبادی میان کویر

انگلیسی به فارسی

واحه، ابادی یا مرغزار میان کویر


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: oases
(1) تعریف: an area of vegetation in the midst of a desert, fed by a spring or well.
مشابه: refuge, water hole, watering place

- They watered their camels at the oasis.
[ترجمه ترگمان] شترها را در آبادی آب دادند
[ترجمه گوگل] آنها شتران خود را در اواسط آبیاری می کردند

(2) تعریف: a place or thing that provides comfort, refreshment, or refuge.
مترادف: haven, refuge
مشابه: asylum, harbor, retreat, sanctuary, sanctum

- They found an oasis of beauty in the war-torn city.
[ترجمه ترگمان] ان ها یک آبادی کوچک از زیبایی در شهر war پیدا کردند
[ترجمه گوگل] آنها یک واسطه زیبایی در شهر جنگ زده پیدا کردند

• famous british rock band
place in the desert that is fertile due to the presence of underground water; place of refuge, respite from something usual or difficult
in a desert, an oasis is a small area where water and plants are found.
you can refer to any pleasant place or situation as an oasis when it is surrounded by unpleasant ones.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] واحه
[کامپیوتر] سیستم عامل چند استفاده کننده که در چندین سیستم ریز کامپیوتر استفاده می گردد .
[زمین شناسی] واحه ناحیه ای در وسط یک بیابان که بواسطه وجود آب حاصلخیز می شود. در زمین اختر، هر کدام از خالهای تیره متعددی که در اثر تقاطع کانالهای فرضی سطح مریخ، بر روی آن دیده می شوند. واژه ای نجومی که امروزه منسوخ است. ناحیه ای در وسط یک بیابان که بواسطه وجود آب حاصلخیز می شود.ناحیه ای حاصلخیز و پرگیاه در میانه یک بیابان که در آن سطح سفره آبها به قدری به سطح زمین نزدیک شده است که امکان شکل گیری چشمه سارها و چاههایی فراهم شده و از این رو، محیط مزبور به محیطی مناسب برای سکونت بشر تبدیل شده است.
[آب و خاک] واحه ها، مناطق آباد مناطق خشک

مترادف و متضاد

refuge


Synonyms: asylum, cover, escape, harbor, haven, hideaway, resting place, retreat, safe place, sanctuary, sanctum, shelter


واحه (اسم)
oasis

ابادی یا مرغزار میان کویر (اسم)
oasis

spring


Synonyms: fountain, watering hole, well, wellspring


جملات نمونه

1. he turned the country into an oasis of peace and stability
او کشور را تبدیل به مامن صلح و ثبات کرد.

2. Oasis had a reputation as one of rock's most impressive live acts.
[ترجمه ترگمان]ادکلن به عنوان یکی از مهم ترین کاره ای rock شهرت داشت
[ترجمه گوگل]اویشن شهرت به عنوان یکی از تاثیر گذارترین موزهای راک را به خود اختصاص داده است

3. They stopped for the night at an oasis.
[ترجمه ترگمان]برای شب در آبادی توقف کردند
[ترجمه گوگل]آنها برای شب در یک واسطه متوقف شدند

4. Suddenly, an oasis started up before us.
[ترجمه ترگمان]ناگهان، یک آبادی در مقابل ما شروع به حرکت کرد
[ترجمه گوگل]ناگهان یک واحه پیش از ما آغاز شد

5. The park was an oasis of peace.
[ترجمه ترگمان]پارک یک آبادی صلح بود
[ترجمه گوگل]پارک اواسط صلح بود

6. Her office was an oasis of peace and sanity amid the surrounding chaos.
[ترجمه ترگمان]دفتر او در میان هرج و مرج اطراف واحه صلح و سلامت بود
[ترجمه گوگل]دفتر او یک وهابی از صلح و سلامت در میان هرج و مرج اطراف بود

7. The study was an oasis of calm in a noisy household.
[ترجمه ترگمان]اتاق مطالعه یک آبادی آرام در یک خانه پر سر و صدا بود
[ترجمه گوگل]مطالعه اواسط آرامش در یک خانواده پر سر و صدا بود

8. The oasis is also useful when you are feeling ill and need to recover.
[ترجمه ترگمان]این واحه زمانی که احساس کسالت می کنید و نیاز به بازیابی دارید نیز مفید است
[ترجمه گوگل]اواسط نیز زمانی مفید است که احساس بدی کنید و نیاز به بهبودی داشته باشید

9. Playing with him was like being on an oasis in the desert.
[ترجمه ترگمان]بازی کردن با او مانند یک آبادی در صحرا بود
[ترجمه گوگل]بازی کردن با او مانند رفتن به بیابان در اواسط بود

10. After another mile, Chapel-le-Dale is reached, an oasis of greenery in a bleak landscape.
[ترجمه ترگمان]بعد از یک مایل دیگر به کلیسا - le - Dale - به یک آبادی از سرسبزی در یک منظره غم انگیز دست پیدا کرد
[ترجمه گوگل]بعد از یک مایل دیگر، Chapel-le-Dale رو به رو می شود، یک واریس سبز در چشم انداز خشن

11. There's Sunsplash centre and the separate Oasis pool, both with shallow play areas.
[ترجمه ترگمان]مرکز Sunsplash و حوضچه Oasis جداگانه هم وجود دارند که هر دو دارای مناطق سطحی هستند
[ترجمه گوگل]مرکز Sunsplash و استخر جداگانه Oasis وجود دارد، هر دو با زمین های کم عمق

12. The restaurant is a little oasis in the middle of downtown Los Angeles.
[ترجمه ترگمان]رستوران یک واحه کوچک در وسط مرکز شهر لس آنجلس است
[ترجمه گوگل]رستوران اواسط کوچکی در وسط مرکز شهر لس آنجلس است

13. Outside there is a delightful garden - an oasis of serenity just 10 minutes from the cathedral and main sights.
[ترجمه ترگمان]بیرون، باغ زیبایی است - یک آبادی از آرامش ده دقیقه از کلیسای جامع و نمای اصلی
[ترجمه گوگل]خارج از یک باغ لذت بخش - یک وهی آرامش فقط 10 دقیقه از کلیسای جامع و مناظر اصلی

14. Staloluokta, our first place of rest, is an oasis of delight.
[ترجمه ترگمان]Staloluokta، اولین مکان استراحت، یک آبادی از لذت است
[ترجمه گوگل]Staloluokta، اولین مکان ما برای استراحت، اواسط لذت است

15. Rustic appeal Create your own oasis of rustic charm with an intimate and cosy garden like this.
[ترجمه ترگمان]درخواست Rustic آبادی خود را با یک باغ کوچک و دنج مثل این درست می کند
[ترجمه گوگل]تجدید نظر روستایی اوج خود را از جذابیت روستایی خود را با یک باغ صمیمی و دلپذیر مثل این

He turned the country into an oasis of peace and stability.

او کشور را تبدیل به مأمن صلح و ثبات کرد.


کلمات اختصاری

عبارت کامل: Organization for the Advancement of Structured Information Standards
موضوع: سازمانی
سازمانی برای پیشرفت استانداردهای اطلاعات ساخت یافته

پیشنهاد کاربران

این واژه یکی از کلمات مورد علاقه ی منه در انگلیسی. هم از لحاظ تلفظ هم معنا
تلفظ : اُ اِی سِس
این واژه اسم هست و معنی ای با عملکرد صفت یا فعل نداره

۱. مکانی در بیابان دارای آب و درخت و گیاهان ( جایی که اگه پیداش کنید بعد از کلی نا امیدی و ترس میتونه زنده نگهتون داره و با خودش آرامش درون میاره به وجودتون ) *** به این مکان میگن واحه
۲. مکانی دوست داشتنی و خوب و خرم و دلپذیر که احاطه شده توسط محیطی شوم و ناخوشایند ( مکانی امن و صلح آمیز که انسان در اونجا نفس راحت میکشه )
۳. تجربه و زمان دوست داشتنی و آرامش دهنده و تسکین دهنده ( به زبان ساده یه تفریح یا نفس راحت یا مسکن روح و روان )

noun
[count]
1 :
🔴an area in a desert where there is water and plants
🔵a desert oasis

2 :
🔴a : a pleasant place that is surrounded by something unpleasant
🔵The small park is a welcome oasis amid the city's many factories.
🔵an oasis of quiet

🔴b : a time or experience that is pleasant and restful
🔵Our brief trip to the beach was a much - needed oasis in a summer of hard work.

جمع این واژه میشه Oases که تلفظ میشه : اُ اِی سیز

A place in the desert with water and trees

مرغزار - آبادی

واژه "واحه" دقیق تر است

واحه

آبادی درون بیابان یا کویر

جای دنج، پناهگاه، مایه دل خوشی.

a fertile spot in a desert, where water is found
واحه

قرص های تصفیه آب

واحه ، آبادی


کلمات دیگر: