1. She squealed like a tabby cat beneath the lecherous neighbourhood tom.
[ترجمه ترگمان]تام مثل گربه ای پلنگی در آن حوالی پرسه می زد
[ترجمه گوگل]او مانند یک گربه تاببی در زیر محله ی شلوغ تکه تکه تکه شد
2. The two-year-old tabby was horrifically injured in a road accident.
[ترجمه ترگمان]این پلنگی دو ساله در یک تصادف جاده ای به طور وحشتناکی مجروح شد
[ترجمه گوگل]تابوی دو ساله در یک تصادف جاده ای به شدت مجروح شد
3. A tabby cat was poised to pounce at any second.
[ترجمه ترگمان]یک گربه پلنگی در هر لحظه آماده حمله بود
[ترجمه گوگل]یک گربه تاببی در هر ثانیه از او خواسته بود
4. Puma and tabby No, Minkie the puma doesn't fancy a helping of plump tabby, they're just good friends.
[ترجمه ترگمان]یوزپلنگ و تبی نه، یوزپلنگ اتفاق افتاد که یوزپلنگ به کمک کمک به تبی کوچک را دوست ندارد، آن ها فقط دوستان خوبی هستند
[ترجمه گوگل]Puma و tabby هیچ، Minkie پوما نمی فهمید که کمک از چاق و چله زدن، آنها فقط دوستان خوب هستند
5. So how did the full-blooded tabby pattern arise?
[ترجمه ترگمان]پس چطور یه الگوی تمام عیار وجود داشت؟
[ترجمه گوگل]پس چگونه الگوی تاببوی پر از خون بالا آمد؟
6. He was a long-haired tabby she had found in the kitchen garden, old and nearly dead from starvation.
[ترجمه ترگمان]او یک گربه پلنگی بود که در حیاط آشپزخانه پیدا کرده بود و تقریبا از گرسنگی مرده بود
[ترجمه گوگل]او یک تابوی طولانی موی او بود که در باغ آشپزخانه پیدا شده بود، قدیمی و تقریبا مرده از گرسنگی
7. What is the history of the tabby cat?
[ترجمه ترگمان]تاریخ گربه پلنگی چیست؟
[ترجمه گوگل]تاریخچه گربه تاببی چیست؟
8. On the front cover, a dilute tabby looks nobly if nervously to its right.
[ترجمه ترگمان]روی جلد اول، یک ماده تبی را رقیق می کند که با حالتی عصبی به سمت راست آن نگاه می کند
[ترجمه گوگل]در جلوی جلوی یک لباسی رقیق به نظر می رسد با شکوه اگر عصبی به سمت راست آن است
9. This tabby was no cheap date.
[ترجمه ترگمان]این تبی قرار نداشت ارزان قیمتی باشد
[ترجمه گوگل]این tabby بدون تاریخ ارزان بود
10. In the afternoons, my servant, Tabby, took them for long walks on the moors behind the house.
[ترجمه ترگمان]بعد از ظهرها، خدمتکار من، Tabby، آن ها را برای پیاده روی طولانی در میان بیشه پشت خانه برد
[ترجمه گوگل]بعدازظهر، بندهای من، تببی، آنها را برای پیاده روی طولانی در خیمه پشت خانه برد
11. Within an old tabby wall are the grounds of the Stafford house, burned down over a hundred years ago.
[ترجمه ترگمان]در عرض یک صد سال پیش، در یک دیوار کوچک پلنگی، محوطه خانه Stafford است
[ترجمه گوگل]در یک دیوار تابوبی قدیمی، محوطه خانه استفورد است که بیش از یک صد سال پیش سوخته است
12. A large, tabby cat came in, sniffed round his shoes then jumped up on his lap.
[ترجمه ترگمان]گربه پلنگی به داخل آمد، کفش هایش را بو کشید و روی پاهایش پرید
[ترجمه گوگل]یک گربه بزرگ، تابلویی وارد شد، کفش هایش را دور زد و سپس روی دامنه اش پرید
13. A wild tabby cat has turned up in Welford and Mandy is worried. The poor cat is about to have kittens, and she has no one to look after her.
[ترجمه ترگمان]یک گربه پلنگی وحشی در Welford پیدا شده و مندی نگران است گربه بیچاره در شرف بچه دار شدن است، و او کسی را ندارد که مواظبش باشد
[ترجمه گوگل]گربه وحشی وحشی در Welford تبدیل شده است و مندی نگران است گربه فقیر در حال رفتن به بچه گربه ها است و او هیچ کس به دنبال او نیست
14. Although fox tabby cat after grown-up not liked with the human playing, but it momentarily will take a walk in yours line of sight.
[ترجمه ترگمان]گر چه روباه پلنگی بعد از بزرگ شدن از بازی انسان خوشش نمی اید، اما برای لحظه ای در خط سیر شما قدم می زند
[ترجمه گوگل]گرچه پس از رشد بزرگسالان گربه روباه، با بازی انسانی دوست نداشت، اما به لحظه ای در مسیر خط خود نگاهی انداخت