1. to be taken aback
یکه خوردن،جا خوردن
2. I was taken aback by the news of his death.
[ترجمه ترگمان]از شنیدن خبر مرگش یکه خوردم
[ترجمه گوگل]من از خبر مرگ او ناراحت شدم
3. I was a little taken aback at the directness of the question.
[ترجمه ترگمان]از صراحت این سوال کمی یکه خوردم
[ترجمه گوگل]من کمی از خط مشی این سوال ناراحت شدم
4. The little girl screamed and it took us aback.
[ترجمه ترگمان]دختر کوچک جیغ کشید و ما را جا داد
[ترجمه گوگل]دختر کوچک فریاد زد و ما را ناراحت کرد
5. She was taken aback by her son's strong opposition to her remarriage.
[ترجمه ترگمان]او از مخالفت شدید پسرش با ازدواج مجدد او یکه خورد
[ترجمه گوگل]او توسط مخالفت قوی پسرش با مجددا ازدواجش ازدواج کرد
6. Roland was taken aback by our strength of feeling.
[ترجمه ترگمان]Roland از قدرت ما یکه خورده بود
[ترجمه گوگل]Roland توسط قدرت ما احساس ناراحتی گرفته شد
7. Cross was a little taken aback by her abrupt manner.
[ترجمه ترگمان]از رفتار ناگهانی او اندکی یکه خورده بود
[ترجمه گوگل]کراس کمی به طرز ناخوشایندی کمی ناراحت شد
8. She was completely taken aback by his anger.
[ترجمه ترگمان]از خشم او یکه خورده بود
[ترجمه گوگل]او کاملا خشمگین شده بود
9. The manager was taken aback by his directness.
[ترجمه ترگمان]مدیر از صراحت خود یکه خورد
[ترجمه گوگل]مدیر به شدت توسط خود او را ناراحت شد
10. Jenny was taken aback by some of the portraits.
[ترجمه ترگمان]جنی از بعضی از عکس ها یکه خورد
[ترجمه گوگل]جنی توسط بعضی از پرتره ها از بین رفته است
11. I was taken aback by his rudeness.
[ترجمه ترگمان]از بی ادبی او یکه خوردم
[ترجمه گوگل]من ناراحتی خود را با ناراحتی گرفتم
12. We were all taken aback by the news of the Chairman's resignation.
[ترجمه ترگمان]همه ما از خبر استعفای رئیس جا خورده بودیم
[ترجمه گوگل]همه ما با خبر شدن استعفا از رئیس، ناراحت شدیم
13. I was rather taken aback by her honesty.
[ترجمه ترگمان]من از صداقت او کمی یکه خوردم
[ترجمه گوگل]من به جای صداقت او راضی بودم
14. The news really took us aback.
[ترجمه ترگمان]این خبر واقعا ما را جا به جا کرد
[ترجمه گوگل]اخبار واقعا ما را ناراحت کرد