کلمه جو
صفحه اصلی

aback


معنی : به عقب، قهقرایی
معانی دیگر : به قهقرا، به سوی عقب، عقب، (دریانوردی) به سوی دکل، غافلگیر، ناگهان، پرت

انگلیسی به فارسی

قهقرایی، به عقب، غافلگیر، ناگهان، [اسکاتلند] منزوی، پرت


ناراحت، به عقب، قهقرایی


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
عبارات: taken aback
• : تعریف: so that the wind catches the front side of an open sail.

- They sailed aback for several hours.
[ترجمه ترگمان] آن ها چندین ساعت به راه افتادند
[ترجمه گوگل] آنها برای چند ساعت غافلگیر شدند
صفت ( adjective )
• : تعریف: of a sail, positioned so that the wind pushes against the front side.

• backwards, to the rear; with the wind blowing against the front of the sails (nautical)
see take aback.

دیکشنری تخصصی

[آب و خاک] فرسایش قهقرایی

مترادف و متضاد

به عقب (قید)
aback, back, backwards

قهقرایی (قید)
aback

جملات نمونه

1. to be taken aback
یکه خوردن،جا خوردن

2. I was taken aback by the news of his death.
[ترجمه ترگمان]از شنیدن خبر مرگش یکه خوردم
[ترجمه گوگل]من از خبر مرگ او ناراحت شدم

3. I was a little taken aback at the directness of the question.
[ترجمه ترگمان]از صراحت این سوال کمی یکه خوردم
[ترجمه گوگل]من کمی از خط مشی این سوال ناراحت شدم

4. The little girl screamed and it took us aback.
[ترجمه ترگمان]دختر کوچک جیغ کشید و ما را جا داد
[ترجمه گوگل]دختر کوچک فریاد زد و ما را ناراحت کرد

5. She was taken aback by her son's strong opposition to her remarriage.
[ترجمه ترگمان]او از مخالفت شدید پسرش با ازدواج مجدد او یکه خورد
[ترجمه گوگل]او توسط مخالفت قوی پسرش با مجددا ازدواجش ازدواج کرد

6. Roland was taken aback by our strength of feeling.
[ترجمه ترگمان]Roland از قدرت ما یکه خورده بود
[ترجمه گوگل]Roland توسط قدرت ما احساس ناراحتی گرفته شد

7. Cross was a little taken aback by her abrupt manner.
[ترجمه ترگمان]از رفتار ناگهانی او اندکی یکه خورده بود
[ترجمه گوگل]کراس کمی به طرز ناخوشایندی کمی ناراحت شد

8. She was completely taken aback by his anger.
[ترجمه ترگمان]از خشم او یکه خورده بود
[ترجمه گوگل]او کاملا خشمگین شده بود

9. The manager was taken aback by his directness.
[ترجمه ترگمان]مدیر از صراحت خود یکه خورد
[ترجمه گوگل]مدیر به شدت توسط خود او را ناراحت شد

10. Jenny was taken aback by some of the portraits.
[ترجمه ترگمان]جنی از بعضی از عکس ها یکه خورد
[ترجمه گوگل]جنی توسط بعضی از پرتره ها از بین رفته است

11. I was taken aback by his rudeness.
[ترجمه ترگمان]از بی ادبی او یکه خوردم
[ترجمه گوگل]من ناراحتی خود را با ناراحتی گرفتم

12. We were all taken aback by the news of the Chairman's resignation.
[ترجمه ترگمان]همه ما از خبر استعفای رئیس جا خورده بودیم
[ترجمه گوگل]همه ما با خبر شدن استعفا از رئیس، ناراحت شدیم

13. I was rather taken aback by her honesty.
[ترجمه ترگمان]من از صداقت او کمی یکه خوردم
[ترجمه گوگل]من به جای صداقت او راضی بودم

14. The news really took us aback.
[ترجمه ترگمان]این خبر واقعا ما را جا به جا کرد
[ترجمه گوگل]اخبار واقعا ما را ناراحت کرد

اصطلاحات

to be taken aback

یکه خوردن، جا خوردن


پیشنهاد کاربران

بهت زده شده


شوکه. متعجب


کلمات دیگر: