کلمه جو
صفحه اصلی

sacrament


معنی : نشانه، ایین دینی، سوگند ملایم، رسم دینی
معانی دیگر : (هر یک از مراسمی که حضرت عیسی مقرر کرده است مانند مراسم غسل تعمید یا ازدواج یا فوت و غیره - کاتولیک ها و ارتدکس ها هفت رسم و پروتستان ها دو رسم یعنی غسل و تعمید و عشای ربانی را اساسی می دانند) رسم دینی، آیین مذهبی، (گاهی s بزرگ) عشای ربانی (eucharist هم می گویند)، نان عشای ربانی، هر چیز مقدس، (قدیمی) قسم، عهد، سوگند، تقدیس کردن

انگلیسی به فارسی

رسم دینی، ایین دینی، تقدیس کردن، نشانه، سوگند


مقدس، نشانه، رسم دینی، ایین دینی، سوگند ملایم


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: in theology, a visible sign or symbol of God's grace conferred on humans, such as baptism.

(2) تعریف: (usu. cap.) the Eucharist or its consecrated elements, esp. the bread or host.
مترادف: Communion, Eucharist, Holy Communion, Host, Oblation
مشابه: communion, liturgy

(3) تعریف: a sign, symbol, or rite regarded as having a holy or sanctifying character.
مترادف: ceremonial, rite, ritual, unction

(4) تعریف: a solemn pledge, esp. the vows of marriage or holy orders.
مترادف: holy orders, pledge, vow

• (christianity) religious ceremony or ritual believed to have been instituted by jesus and viewed as a symbol of grace (such as baptism, matrimony, etc.); holy communion, holy bread
a sacrament is an important christian religious ceremony such as communion, baptism, or marriage.

مترادف و متضاد

نشانه (اسم)
allegory, proof, indication, token, sign, mark, emblem, symptom, reminiscence, presage, omen, impress, sacrament, marker, portent

ایین دینی (اسم)
cult, sacrament

سوگند ملایم (اسم)
profession, vow, seal, pledge, sacrament

رسم دینی (اسم)
sacrament

rite


Synonyms: baptism, celebration, ceremony, communion, confession, confirmation, custom, holy orders, liturgy, marriage, matrimony, oath, observance, practice, ritual, service, vow


جملات نمونه

1. The last sacrament represents the final step in Christ's spiritual journey.
[ترجمه ترگمان]آخرین مراسم، آخرین گام در سفر روحانی مسیح است
[ترجمه گوگل]آخرین مقدس نشان دهنده گام نهایی در سفر معنوی مسیح است

2. Those who regard marriage as a religious sacrament may be concerned to convey the seriousness of the undertaking through symbolism and ritual.
[ترجمه ترگمان]کسانی که ازدواج را به عنوان یک مراسم مذهبی تلقی می کنند ممکن است نگران انتقال جدیت این تعهد از طریق نمادگرایی و مراسم مذهبی باشند
[ترجمه گوگل]کسانی که ازدواج را به عنوان یک آیین مذهبی می شناسند ممکن است نگران باشند که جدی بودن این تعهد را از طریق نمادگرایی و مراسم تحریک کند

3. Offenders were to be denied the sacrament by the local priest.
[ترجمه ترگمان]ملزم بودند که مراسم عشای ربانی را به وسیله کشیش محلی انکار کنند
[ترجمه گوگل]مجرمین باید از کشیش محلی محروم شوند

4. He was a high churchman for whom the sacrament of holy communion was the supreme moment of worship.
[ترجمه ترگمان]او از اهل کلیسا بود که مراسم عشا ربانی مقدس، لحظه عالی پرستش بود
[ترجمه گوگل]او یک کلیسای بزرگ بود که برای آنها تبار مقدس مقدس لحظه ای پر از عبادت بود

5. The sacrament embodies the reality of the power of love, known through suffering and division, as a healing power.
[ترجمه ترگمان]مراسم مذهبی بیانگر واقعیت قدرت عشق، شناخته شده از طریق رنج و تقسیم، به عنوان یک قدرت شفابخش است
[ترجمه گوگل]مقدس حقیقت قدرت عشق است که از طریق رنج و تقسیم، به عنوان یک قدرت شفا دهنده شناخته می شود

6. Second, for me the sacrament of Holy Communion is a focal point of feeding.
[ترجمه ترگمان]دوم، برای من مراسم مقدس نان مقدس یک نقطه کانونی تغذیه است
[ترجمه گوگل]دوم، برای من، مقدس کلیسای مقدس نقطه مرکزی تغذیه است

7. Who had made shit a sacrament?
[ترجمه ترگمان]چه کسی یک مراسم مذهبی درست کرده بود؟
[ترجمه گوگل]چه کسی مخفی شده است؟

8. Their minister taught them to use Marijuana as sacrament.
[ترجمه ترگمان]وزیر آن ها به آن ها یاد داد تا از ماری جووانا به عنوان نان مقدس استفاده کنند
[ترجمه گوگل]وزیر آنها به آنها آموخت که به عنوان مقدس از ماریجوانا استفاده کنند

9. For others it is something they can do having received the sacrament of bread and wine.
[ترجمه ترگمان]برای دیگران این است که می توانند نان و شراب را به دست بیاورند
[ترجمه گوگل]برای دیگران چیزی است که آنها می توانند به دست آوردن مقدس نان و شراب دست یابند

10. The priest must be celibate in order to purify himself for the handling of the sacred in the sacrament.
[ترجمه ترگمان]کشیش باید مجرد باشد تا خودش را برای پاک کردن مراسم مذهبی در مراسم مذهبی پاک کند
[ترجمه گوگل]کشیش باید به منظور تمیزکاری برای مقابله با مقدس در بخش مقدس، به کار گرفته شود

11. At roughly the same time, Keara was preparing to receive Confirmationthe sacrament in which young Catholics recommit themselves to their faith.
[ترجمه ترگمان]در همان زمان، Keara در حال آماده شدن برای دریافت مراسم مذهبی بود که در آن کاتولیک های جوان به ایمان خود رجوع می کردند
[ترجمه گوگل]تقریبا در همان زمان، کیرا آماده شد تا قران را تایید کند که در آن کاتولیکهای جوان مجددا به ایمان خود مجددا اعتراف می کنند

12. He would appear at 6 a. m. in Addenbrooke's Hospital to celebrate the sacrament as its honorary assistant chaplain.
[ترجمه ترگمان]او در ساعت شش بعد از ظهر ظاهر خواهد شد ام در بیمارستان Addenbrooke مراسم مذهبی را به عنوان معاون کشیش افتخاری جشن بگیرد
[ترجمه گوگل]او در 6 سالگی ظاهر میشود متر در بیمارستان Addenbrooke برای جشن زدن به عنوان سرپرست معاون افتخاری او

13. It is the sign of our redeemed and forgiven sin in being the sacrament of our unity in love.
[ترجمه ترگمان]این نشانه رهایی ما از گناهان و گناهان بخشوده شدن ما در عشق است
[ترجمه گوگل]این علامت گناه ما است و بخشایش وحدت ما را در عشق گناه می کند

14. Most months the elderly and housebound have a Mass and the Sacrament of the Sick in the Hall.
[ترجمه ترگمان]در اکثر این مدت افراد مسن و housebound مراسم عشای ربانی و ساک رمان بیمار را در تالار دارند
[ترجمه گوگل]اکثر ماهها افراد سالخورده و خانه دار، توده ها و قربانیان بیمار در تالار را دارند

پیشنهاد کاربران

آئین شام یا همان سوگند در مراسم مذهبی مسیحی ها
مثال:
. I love the Sabbath, the sacrament, and what they mean
من روز سبت را دوست دارم، آئین شام را و معنی که دارند.

آئین دینی
رسم دینی

A religious seremony or rite

In catholic christianity confession is a sacrament

sacrament ( جامعه شناسی )
واژه مصوب: تقدس بخشی
تعریف: فرایندی آیینی برای تبرک بخشیدن به یک شیء یا موجود زنده یا یک باور و اسطوره


کلمات دیگر: