کلمه جو
صفحه اصلی

nab


معنی : قاپیدن، دستگیر کردن
معانی دیگر : در ربودن، (تبهکار و غیره را) بازداشت کردن، توقیف کردن، (عامیانه)، مخفف:، فرودگاه نیروی دریایی

انگلیسی به فارسی

قاپیدن، دستگیر کردن، توقیف


ناب، دستگیر کردن، قاپیدن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: nabs, nabbing, nabbed
(1) تعریف: (informal) to catch or seize; arrest.
مشابه: apprehend, arrest, nail, pinch

(2) تعریف: to snatch or grab.
مشابه: clutch, grab, nail, snatch, take

• seize quickly and stealthily; arrest; grab; steal (informal)
if you nab someone, you catch them doing something wrong or arrest them; an informal word.

مترادف و متضاد

قاپیدن (فعل)
snatch, grab, snap, swoop, grasp, seize, catch, ravish, raven, pinch, nab, nail, grab off

دستگیر کردن (فعل)
nab

seize


Synonyms: apprehend, arrest, capture, catch, clutch, cop, detain, grab, nail, pick up, run in, snatch, take, take into custody


Antonyms: let go, release


جملات نمونه

1. See if you can nab a seat.
[ترجمه ترگمان] ببین میتونی یه صندلی گیر بیاری یا نه
[ترجمه گوگل]ببینید اگر شما می توانید صندلی را نابود کنید

2. Wonderful, senator, and how do you propose to nab those pilots?
[ترجمه ترگمان]بله سناتور، شما چطور می خواهید این pilots را دستگیر کنید؟
[ترجمه گوگل]شگفت انگیز، سناتور، و چگونه شما پیشنهاد می کنید که این خلبانان را نابود کنید؟

3. The Nab is an excellent viewpoint, better in fact than the actual summit of Wild Boar Fell although of lower elevation.
[ترجمه ترگمان]The یک دیدگاه عالی است، در واقع نسبت به قله واقعی of وحشی، با وجود ارتفاع پایین، بهتر است
[ترجمه گوگل]Nab دیدگاه عالی است، در حقیقت بهتر از اجلاس واقعی گربه وحشی، گرچه از ارتفاع پایین تر است

4. Their craggy Nab, poised above the Tees estuary, was as proud a landmark as neighbouring Roseberry Topping.
[ترجمه ترگمان]nab که در بالای مصب Tees قرار گرفته بود، به عنوان نقطه عطف اصلی خود به نقطه عطف اصلی خود افتخار می کرد
[ترجمه گوگل]Nab سرگردان خود، که در بالای رودخانه Tees قرار داشت، به عنوان نقطه عطف به عنوان همسایگی Rosestry Topping افتخار می کرد

5. That means attempts to nab the downright nasty might just nail a few well-heeled, flannel-shirted shoppers in the process.
[ترجمه ترگمان]این به آن معنی است که تلاش برای به دست آوردن یک خرید کاملا کثیف ممکن است فقط چند خریدار به هم ریخته است
[ترجمه گوگل]این بدان معنی است که تلاش برای نابیدن فقط یک تند و زننده فقط ممکن است فقط تعداد کمی از خریداران را در این روند داشته باشد

6. A video helped police nab the suspect.
[ترجمه ترگمان]یک ویدیو به پلیس در دستگیری این مظنون کمک کرده است
[ترجمه گوگل]یک ویدیو به پلیس کمک کرد تا مظنون

7. Little hand is fishhook, gently ~ hooks nab!
[ترجمه ترگمان]دست کوچک او fishhook است، به آرامی دستگیرش کنید!
[ترجمه گوگل]دست کوچک ماهیگیر است، به آرامی ~ قلاب nab!

8. " Nab, anybody can lose a tail when they really want to.
[ترجمه ترگمان]\"nab\"، هر کسی می تواند وقتی واقعا می خواهد یک دمش را از دست بدهد
[ترجمه گوگل]'ناب، هر کسی می تواند دم را از دست بدهد وقتی که واقعا می خواهید

9. Police officers often use fingerprints successfully to nab criminals.
[ترجمه ترگمان]افسران پلیس اغلب از اثر انگشت با موفقیت برای دستگیری مجرمان استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]افسران پلیس اغلب از اثر انگشت به خوبی به جنایتکاران خیابانی استفاده می کنند

10. The police failed to nab the thief.
[ترجمه ترگمان]پلیس نتوانست دزد را دستگیر کند
[ترجمه گوگل]پلیس نتوانست دزد را ببرد

11. A whole company of armed troops can't nab a couple of weaponless dog-faces! What fool would believe that?
[ترجمه ترگمان]یه گروه از افراد مسلح نمی تونن چند تا از سگ ها رو دستگیر کنن! کدوم احمقی همچین چیزی رو باور می کنه؟
[ترجمه گوگل]یک شرکت تمام سربازان مسلح نمیتواند به دو صورت بدون سلاح دست پیدا کند! چه احمق این را باور دارد؟

12. A video helped police nab the suspect. Authorities are still looking for another suspect.
[ترجمه ترگمان]یک ویدیو به پلیس در دستگیری این مظنون کمک کرده است مقامات هنوز به دنبال یک مظنون دیگر هستند
[ترجمه گوگل]یک ویدیو به پلیس کمک کرد تا مظنون مقامات هنوز به دنبال یک مظنون دیگر هستند

13. American Corey Cogdell hit the target to nab third place.
[ترجمه ترگمان]کوری Cogdell آمریکایی به این هدف رسید که مکان سوم را به دست آورد
[ترجمه گوگل]آمریکایی کوری Cogdell هدف قرار دادن به سومین مکان ناب

14. "It just seems NAB is hell-bent on trying to bulk up without thinking if it is accretive to shareholders," said Don Williams, Chief Investment Officer at Platypus Asset Management.
[ترجمه ترگمان]دون ویلیامز، افسر ارشد سرمایه گذاری در مدیریت دارایی Platypus، گفت: \" به نظر می رسد که دفتر پاسخگویی ملی در تلاش است تا بدون فکر کردن به سهامداران، بدون فکر کردن به سهام داران بزرگ شود \"
[ترجمه گوگل]دون ویلیامز، مدیر ارشد سرمایه گذاری در Platypus Asset Management، گفت: 'به نظر می رسد NAB به شدت تلاش می کند بدون فکر کردن فکر کند که اگر سهامداران آن را متقاعد کنند '

15. In its default configuration, NAB is a real chatterbox.
[ترجمه ترگمان]اداره حسابرسی ملی در پیکربندی پیش فرض خود، یک chatterbox واقعی است
[ترجمه گوگل]در تنظیمات پیش فرض خود، NAB جعبه واقعی است

They nabbed the best seats in the bus.

آن‌ها پریدند و بهترین صندلی‌های اتوبوس را گرفتند.


The police nabbed two car thieves.

پلیس دو سارق اتومبیل را دستگیر کرد.


پیشنهاد کاربران

مال خودکردن - گرفتن


کلمات دیگر: