کلمه جو
صفحه اصلی

package


معنی : عدل، بسته، قوطی، بستهبندی کردن
معانی دیگر : (در اصل) عمل بسته بندی کردن، بسته بندی، محموله، کارتن، گنجانه، جعبه، صندوق، صندوقچه، بقچه، (طرح ها یا اقلام یا اندیشه ها) گروهه، مجموعه، دسته، همبست، (معامله و غیره) یکجا، چکی، عمده، بستن، (در بقچه یا لفاف و غیره) پیچیدن، عدل بندی کردن، (کالا و غیره را برای حفظ یا جلب مشتری) بسته بندی کردن، روکش بندی کردن، مهر و انگ گذاری کردن، آکندگری کردن

انگلیسی به فارسی

بسته، عدل‌بندی، قوطی، بسته‌بندی کردن


بسته


بسته بندی، بسته، بستهبندی کردن، قوطی، عدل


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: an object or bundle that is packed, wrapped, or boxed; parcel.
مترادف: bundle, parcel
مشابه: box, pack, packet

(2) تعریف: a container used for storing or transporting something.
مترادف: case, crate
مشابه: box, carton, container, pack, receptacle, sack

(3) تعریف: a combination of related items or elements that must be accepted or rejected as a single entity.
مشابه: combination, entity, kit, set, unit

- This tour is a package.
[ترجمه ترگمان] این تور بسته بود
[ترجمه گوگل] این تور یک بسته است

(4) تعریف: an assembly or unit ready for installation and operation.
مترادف: assembly
مشابه: ensemble, kit, unit

- the heating package in a house
[ترجمه ترگمان] یک بسته گرمایش در یک خانه
[ترجمه گوگل] بسته حرارت در یک خانه
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: packages, packaging, packaged
(1) تعریف: to place in a container or in wrapping, as for sale.
مترادف: bundle
مشابه: box, case, encase, pack, parcel, wrap

(2) تعریف: to combine or assemble (related items or elements) into a single entity.
مترادف: amalgamate, assemble
مشابه: bale, box, bundle, combine, pack, parcel

• bundle, parcel; container for storage or transportation; wrapping or packaging for sale or merchandise; inseparable combination of items
pack, wrap; create attractive packaging in order to promote the sale of an item; combine things together as one inseparable unit
a package is a small parcel.
when something is packaged, it is put into packets to be sold.
you also use package to refer to a set of offers, proposals, or arrangements that is made by a government or organization.
see also packaging.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] برنامه آماده کامپیوتر
[کامپیوتر] بسته .
[برق و الکترونیک] برنامه آماده، بسته بندی
[صنایع غذایی] بسته، عدل بندی، قوطی، بسته بندی کردن
[نساجی] بسته بندی - بسته الیاف یا کالای نساجی - عدل کالای نساجی - بسته نخ - بوبین نخ - بسته - عدل
[ریاضیات] بسته ی نرم افزاری، عدل، بسته، جعبه، بسته بندی، عدلبندی، صندوق

مترادف و متضاد

عدل (اسم)
bale, justice, equity, fairness, package

بسته (اسم)
stack, pack, package, bundle, packet, wisp, parcel, fardel, trusser

قوطی (اسم)
tin, package, box, canister, can, packet

بسته بندی کردن (اسم)
package

bundle; whole


Synonyms: amalgamation, assortment, bag, baggage, bale, batch, biddle, bottle, box, bunch, burden, can, carton, combination, container, crate, entity, kit, load, lot, luggage, pack, packet, parcel, pile, sack, sheaf, stack, suitcase, tin, trunk, unit


جملات نمونه

a package of fruits

یک جعبه میوه


1. package deal
معامله ی چکی

2. a package of fruits
یک جعبه میوه

3. a package of new proposals
یک سلسله پیشنهادات جدید

4. a package tour
سفر تفریحی شامل همه ی مخارج

5. the package slipped from his hand and fell with a bump
بسته از دستش لغزید و تلپی افتاد.

6. the package which i got by mail
بسته ای که از طریق پست دریافت کردم

7. a commercial package
بسته ی تجارتی

8. an economy package (or pack)
بسته ی بزرگ و ارزانقیمت

9. if your package is lost, you have to refer to the carrier company
اگر بسته ی شما گم شده باید به شرکت ترابر (حمل کننده) مراجعه کنید.

10. the safe package of drugs
بسته بندی ایمنی دارو

11. mehri undid the package
مهری بسته را باز کرد.

12. to tie up the package
بسته را خوب بستن

13. her hand closed on the package
با دستش قوطی را گرفت.

14. she took the cups out of their package
فنجان ها را از جعبه ی آنها خارج کرد.

15. she took the tea out of the package and put it in a can
چای را از بسته درآورد و در قوطی ریخت.

16. in the meat-packing plant, they first dismember a carcass and then package the parts
در کارخانه ی گوشت ابتدا لاشه را تکه تکه و سپس بسته بندی می کنند.

17. I undid the package and took out the books.
[ترجمه ترگمان]بسته رو باز کردم و کتاب ها رو برداشتم
[ترجمه گوگل]من بسته را باز کردم و کتاب را گرفتم

18. Police destroyed the suspect package in a controlled explosion.
[ترجمه ترگمان]پلیس بسته مظنون را در یک انفجار کنترل شده منهدم کرد
[ترجمه گوگل]پلیس بسته ی مشکوک را در انفجار کنترل شده نابود کرد

19. There's a package here for a Miami Lakes address.
[ترجمه ترگمان]یک بسته در اینجا برای آدرس دریاچه های میامی وجود دارد
[ترجمه گوگل]یک بسته در اینجا برای آدرس میامی لیک وجود دارد

20. The President vetoed the economic package passed by Congress.
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور بسته اقتصادی تصویب کنگره را وتو کرد
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور، بسته اقتصادی را که توسط کنگره تصویب شد، وتو کرد

21. This package contains 500 sheets of notepaper and among them are included 400 of white paper and 100 of yellow.
[ترجمه ترگمان]این بسته شامل ۵۰۰ صفحه کاغذ نامه نگاری و در بین آن ها ۴۰۰ صفحه کاغذ سفید و ۱۰۰ ورق زرد است
[ترجمه گوگل]این بسته شامل 500 برگ کاغذ و در میان آنها شامل 400 کاغذ سفید و 100 رنگ زرد است

22. I want to report the loss of a package.
[ترجمه ترگمان]میخوام گزارش از دست دادن بسته رو گزارش کنم
[ترجمه گوگل]من می خواهم گزارش از دست دادن بسته

23. The management are putting together a plan/proposal/package to rescue the company.
[ترجمه ترگمان]مدیریت یک طرح \/ پیشنهاد \/ بسته را برای نجات شرکت قرار می دهد
[ترجمه گوگل]مدیران یک طرح / پیشنهاد / بسته بندی را برای نجات شرکت آماده می کنند

24. He wrapped the package in brown paper and tied it with string.
[ترجمه ترگمان]بسته را در کاغذ قهوه ای حلقه کرد و آن را با نخ بست
[ترجمه گوگل]او بسته را در کاغذ قهوه بسته و با رشته مرتبط کرد

25. The postman has just delivered a package for you.
[ترجمه ترگمان]نامه رسان فقط یک بسته برای شما تحویل داده است
[ترجمه گوگل]پستچی فقط یک بسته برای شما ارسال کرده است

the safe package of drugs

بسته‌بندی ایمنی دارو


the package which I got by mail

بسته‌ای که از طریق پست دریافت کردم


a commercial package

بسته‌ی تجارتی


She took the cups out of their package.

فنجان‌ها را از جعبه‌ی آن‌ها خارج کرد.


a package tour

سفر تفریحی شامل همه‌ی مخارج


package deal

معامله‌ی چکی


a package of new proposals

یک سلسله پیشنهادات جدید


Our apples are packaged in plastic bags.

سیب‌های ما در کیسه‌های پلاستیکی بسته‌بندی می‌شوند.


Their products are well packaged.

محصولات آن‌ها خوب بسته‌بندی می‌شود.


meat packaged in cardboard boxes

گوشت که در جعبه‌ی مقوایی بسته‌بندی شده است


پیشنهاد کاربران

Pack بسته کوچک مثل یک بسته سیگار package بسته بزرگ مثل یک کارتن سیگار

مجموعه ( خاص )

Package phone number
شماره تلفن بسته ornament ارایشی

ارائه کردن و شناساندن

( Package sth in a particular way

آماده کردن

سیستم گرمایی

هَمیتْ: ظرفی که درونش چیزهایی برای ارسال/فروش نهاده شده

ریشه شناسی: برآمده از هم ( همیدن ) با ـیتْ؛ مانند: تاشیت ( t�ŝit ) به معنی، ۱ - بریده، مقطوع، قطع شده ۲ - ساخته شده، مخلوق

محموله

package ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: بسته 1
تعریف: مجموعه‏ای از برنامه‏های معین برای دستیابی به هدف ویژه


کلمات دیگر: