1. Charles Macintosh gave his name to a type of raincoat.
[ترجمه ترگمان]چارلز مکینتاش نام خود را به یک نوع بارانی داد
[ترجمه گوگل]چارلز مکینتاش نام خود را به یک نوع بارانی داد
2. When launched, the Macintosh was the smallest desktop computer ever produced.
[ترجمه ترگمان]زمانی که راه اندازی شد، (مکینتاش)کوچک ترین کامپیوتر رومیزی بود که تا به حال تولید شده بود
[ترجمه گوگل]هنگامی که راه اندازی شد، مکینتاش کوچکترین رایانه رومیزی بود که تاکنون تولید شده بود
3. Most Macintosh computers can decompress files automatically.
[ترجمه ترگمان]اغلب کامپیوترهای مکینتاش می توانند به طور خودکار فایل ها را ذخیره کنند
[ترجمه گوگل]اکثر رایانه های مکینتاش می توانند فایل ها را به طور خودکار فشرده سازی کنند
4. The Macintosh casing was so distinctive that its visual presence would become as recognizable as a Volkswagen bug.
[ترجمه ترگمان]بدنه مکینتاش به قدری متمایز بود که حضور دیداری آن به همان اندازه یک فولکس واگن قابل تشخیص بود
[ترجمه گوگل]پوشش مکینتاش بسیار متمایز بود که حضور بصری آن به عنوان یک اشکال فولکس واگن قابل تشخیص است
5. Ultimately, adopting Lisa technology would make Macintosh more the computer that he would like to own.
[ترجمه ترگمان]در نهایت، اتخاذ تکنولوژی لیزا، مکینتاش را بیشتر به کامپیوتر تبدیل می کرد
[ترجمه گوگل]در نهایت، اتخاذ فن آوری لیزا Macintosh بیشتر رایانه ای است که وی مایل به آن است
6. The superiority of the Macintosh system would win converts.
[ترجمه ترگمان]برتری سیستم مکینتاش تبدیل به تغییر خواهد شد
[ترجمه گوگل]برتر از سیستم مکینتاش تبدیل به پیروزی خواهد شد
7. The spread of the Apple Macintosh within publishing to the point where it has become an industry standard.
[ترجمه ترگمان]انتشار (اپل)در داخل نشر تا جایی که به یک استاندارد صنعتی تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]گسترش مک Macintosh اپل در انتشار به نقطه ای که آن را تبدیل به یک صنعت استاندارد است
8. Worse, Apple had stopped bundling MacPaint with every Macintosh, depriving Atkinson of the widest possible audience.
[ترجمه ترگمان]بدتر از آن، اپل همراه با همه مکینتاش توقف کرده و آتکینسون را از بیش ترین مخاطبان ممکن محروم کرده بود
[ترجمه گوگل]بدتر از همه، اپل MacPaint را با هر مکینتاش کنار گذاشت، و اتکینسون را از مخاطبان گسترده تر محروم کرد
9. I own a Macintosh and have had no problems sending and receiving e-mail messages with IBM-compatible users.
[ترجمه ترگمان]من یک مکینتاش دارم و هیچ مشکلی برای ارسال و دریافت پیغام های پست الکترونیکی با کاربران سازگار (آی بی ام)نداشتم
[ترجمه گوگل]من یک مکینتاش دارم و هیچ مشکلی با ارسال و دریافت پیام های ایمیل با کاربران سازگار با IBM ندارم
10. Old Dr Macintosh was a lovely man.
[ترجمه ترگمان]دکتر (مکینتاش)پیر مرد دوست داشتنی بود
[ترجمه گوگل]قدیمی دکتر مکینتاش یک مرد دوست داشتنی بود
11. Still, in the formative years of Macintosh, Sculley was actively remaking Apple into a large and successful company.
[ترجمه ترگمان]با این حال، در سال های شکل گیری مکینتاش، اسکالی به طور فعال اپل را به یک شرکت بزرگ و موفق تبدیل کرد
[ترجمه گوگل]با این حال، در سال های شکل گیری مکینتاش، Sculley به طور فعال بازسازی اپل به یک شرکت بزرگ و موفق تبدیل شد
12. As the head of the Macintosh team, Jobs succeeded in imbuing his group with some of the original Apple spirit.
[ترجمه ترگمان]به عنوان رئیس تیم مکینتاش، جابز موفق شد گروه خود را با برخی از روح اصلی اپل همراهی کند
[ترجمه گوگل]به عنوان رئیس تیم مکینتاش، جک موفق شد گروه خود را با برخی از روحیه اصلی اپل تحریک کند
13. Macintosh has certainly expanded my view of information, enabling me to break the barrier between text and graphics.
[ترجمه ترگمان](مکینتاش)قطعا دید من از اطلاعات را گسترش داده است، که به من این امکان را می دهد تا مانع بین متن و گرافیک را بشکنم
[ترجمه گوگل]مکینتاش قطعا دیدگاه من در مورد اطلاعات را گسترش داده است، که من را قادر می سازد مانع بین متن و گرافیک را از بین ببرد
14. The least-finished part of the Macintosh was the Finder, the part of the system software visible to the user.
[ترجمه ترگمان]قسمت انتهایی (مکینتاش)the Finder بود که بخشی از نرم افزار سیستم برای کاربر قابل رویت بود
[ترجمه گوگل]بخش کمترین قسمت مکینتاش یابنده بود، بخشی از نرم افزار سیستم قابل مشاهده برای کاربر