کلمه جو
صفحه اصلی

dad


معنی : پدر، بابا، آقاجان، پاپا
معانی دیگر : (عامیانه) پدر، در زبان کودکانه بابا، باباجان، اقاجان

انگلیسی به فارسی

(در زبان کودکانه) بابا، بابا‌جان، آقاجان


انگلیسی به انگلیسی

• father, papa
your dad is your father; an informal word.

اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) father.
مشابه: father, pop

- Is your dad at home?
[ترجمه ehaaa...] پدرت در خانه است؟
[ترجمه Mq quin] آیا پدرت خانه است؟
[ترجمه Nazanin Rahmni] آیا پدر شما در خانه است؟
[ترجمه ایلین] پدر تو در خانه است
[ترجمه Anita] بابایت خانه است؟
[ترجمه Hane] پدر من خیلی مهربان هستن
[ترجمه هلیا] آقا پدرت خانه است
[ترجمه ترگمان] بابات خونه ست؟
[ترجمه گوگل] آیا پدرت در خانه است؟

مترادف و متضاد

پدر (اسم)
abba, father, dad, sire, pater, baba

بابا (اسم)
father, dad, baba, pal, daddy, pa, papa, grandpa

آقاجان (اسم)
dad, papa

پاپا (اسم)
dad, pa, papa

father


Synonyms: daddy, old man, pa, papa, pappy, parent, pop


جملات نمونه

1. dad would have tanned my hide if he had found out that i was in love
اگر پدرم فهمیده بود که عاشق هستم دمار از روزگارم در آورده بود.

2. my dad used to whistle when he shaved
پدرم معمولا هنگام ریش تراشی سوت می زد.

3. my dad was battling for his life
پدرم برای جان خود تقلا می کرد (با مرگ دست به گریبان بود).

4. your dad is a nice dude
پدرت مرد خوبیه.

5. he had a tough time selling his dad on the idea
قبولاندن آن عقیده به پدرش دشوار بود.

6. Dad started going bald when he was in his thirties.
[ترجمه یک دوست] پدر شروع به کچل شدن کرد زمانی که او در ۳۳ سالگی بود
[ترجمه ترگمان]بابا وقتی سی و سی سالش بود شروع به کچل شدن کرد
[ترجمه گوگل]پدر زمانی که او در سی سالگی بود، شروع به قاپیدن کرد

7. My dad spent $500 on a new coat and my mom had a cow.
[ترجمه ترگمان]بابام ۵۰۰ دلار خرج لباس نو کرده بود و مامانم هم یه گاو داشت
[ترجمه گوگل]پدرم 500 دلار به یک کت جدید پرداخت و مادر من گاو داشت

8. Dad and I had a good laugh over it.
[ترجمه ترگمان] من و بابا خیلی بهش خندیدیم
[ترجمه گوگل]بابا و من خنده خوبی داشتیم

9. Dad went out to milk the cows.
[ترجمه ترگمان]بابا بیرون رفت تا گاوها را شیر دهد
[ترجمه گوگل]پدر به شیر گاو رفت

10. Dad took a pin and pinned the flower to her coat.
[ترجمه ترگمان]پدر یک سنجاق برداشت و گل را روی کتش سنجاق کرد
[ترجمه گوگل]بابا یک پین گرفت و گل را به کتش گرفت

11. Just "Happy Birthday",Dad,isn't much to say,yet in this special message meant for you this special day are many very loving thoughts and warmest wishes,too,for happiness on your birthday and always,all year through.
[ترجمه ترگمان]فقط \"تولدت مبارک\"، پدر، چیز زیادی برای گفتن نیست، با این حال در این پیام ویژه که برای شما این روز خاص به این معنی است که این روز خاص بسیاری از ایده ها و گرم ترین آرزوها، برای شادی در روز تولدتان و همیشه، تمام سال از طریق آن قرار دارند
[ترجمه گوگل]فقط 'تولدت مبارک'، پدر است، خیلی زیاد نیست، اما در این پیام ویژه که برای شما در این روز خاص است، بسیاری از افکار بسیار دوست داشتنی و آرزوهای گرم، برای شاد بودن در روز تولد و همیشه، از تمام طول سال است

12. Dad was clearing up in the kitchen.
[ترجمه ترگمان] بابا داشت تو آشپزخونه باز می شد
[ترجمه گوگل]پدر در آشپزخانه پاک کرد

13. My dad was so full of life; anything with him was an adventure.
[ترجمه ترگمان]پدرم سرشار از زندگی بود؛ هر چیزی با او ماجراجویی بود
[ترجمه گوگل]پدرم خیلی پر از زندگی بود هرچیزی با او یک ماجراجویی بود

14. Dad seemed more disappointed than angry.
[ترجمه ترگمان]بابا از عصبانیت بیشتر ناراحت به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]پدر نسبت به خشم ناامید شد

15. Dad looked sad and worried as he read the letter.
[ترجمه ترگمان]پدر وقتی نامه را می خواند غمگین و نگران به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]پدرش ناراحت و نگران بود که نامه را خواند

16. Dad,one day,I'll make you proud of me.
[ترجمه ترگمان]بابا، یه روز بهت افتخار می کنم
[ترجمه گوگل]پدر، یک روز، من را به شما افتخار می کنم

17. He visits his Dad in prison every week.
[ترجمه ترگمان]او هر هفته پدرش را در زندان ملاقات می کند
[ترجمه گوگل]او هر هفته از پدرش در زندان بازدید می کند

18. Your Dad will be so pleased.
[ترجمه ترگمان] پدرت خیلی خوشحال میشه
[ترجمه گوگل]پدر شما خیلی خوشحال خواهد شد

go call your dad!

برو بابایت را صدا بزن!


پیشنهاد کاربران

پدر جان / اقاجون


پدر ، باباجان، Dadهمانfather است

اصلا خوب نیس برنامتون

پدر . . . . بابا. . . . آقا جان. . . . dad همان father است

پدر

پدر. . . . آقا جان. . . . dad. . . . d همان father است

Dad به معنی بابا و خودمانی است ولی father باادبانه تر و رسمی تر است

بابا، پدر

بابا

دَدَ ، بابا ، پدر
You like it very much. Hear the cries and laughter of our future baby boy and draw him with her small hands your moon face for like a dad
خیلی دوست دارید. گریه و خنده های پسر نوزادی آیندمان را بشنوی و با دستان کوچکش به صورت ماهت بکشه بگه دَدَ بابا

دَدَ ، بابا ، پدر
You like it very much. Hear the cries and laughter of our future baby boy and draw with her small hands to moon face you
And he says Dad
خیلی دوست دارید. گریه و خنده های پسر نوزادی آیندمان را بشنوی و با دستان کوچکش به صورت ماهت بکشه و بگه دَدَ بابا

[شیمی] آشکار آرایه دیودی

Dad به معنای پدر، بابا و. . . هست 💜

گاهی به معنای یارو، فلانی، طرف و اون شخصه

مثال:
Dad Gone It – Baby!
اون بابا، رفته است، عزیزم/ اون ( مرد ) رفته عزیزم/ اون ( یارو/ ) رفته عزیزم / اون ( شخص ) رفته عزیزم

آقای محمد حسین کریمی

اولا بابا جان نه همون بابا.
دوما father که نوشتی کاملا غلطه و این که لطفا چیزی که بلد نیستی به بقیه یاد ندید .

I'm a dad of three

واژه dad به معنای بابا
واژه dad به معنای بابا واژه ای غیررسمی و محاوره ای است و شکل رسمی آن father است. البته این واژه یک شکل غیررسمی تر نیز دارد که بیشتر کودکان برای خطاب به پدرشان استفاده می کنند و آن daddy ( بابایی ) است.

منبع: سایت بیاموز

پدر به انگلیسی:dad مادر به انگلیسی: mom


کلمات دیگر: