کلمه جو
صفحه اصلی

habitant


معنی : ساکن، مقیم
معانی دیگر : رجوع شود به: inhabitant

انگلیسی به فارسی

ساکن


ساکن، مقیم


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: inhabitant; resident.
اسم ( noun )
• : تعریف: a farmer of French descent living in Canada or Louisiana.

• one who inhabits, one who lives in a certain place

مترادف و متضاد

ساکن (اسم)
resident, denizen, inhabitant, occupant, lodger, habitant, occupier, inmate

مقیم (صفت)
dwelling, biding, resident, residing, domiciled, indwelling, inhabiting, habitant

جملات نمونه

1. The habitants tried to fight against being moved to another city, but it was no use.
[ترجمه ترگمان]habitants سعی می کردند در مقابل این که به شهر دیگری نقل مکان کنند، بجنگند، اما بی فایده بود
[ترجمه گوگل]ساکنان سعی داشتند علیه انتقال به یک شهر دیگر مبارزه کنند، اما این امر بدون استفاده بود

2. Question1: With the gradual improvement of construction in habitant community, security guard has become more and more professional occupation.
[ترجمه ترگمان]Question۱: با پیشرفت تدریجی ساخت وساز در جامعه habitant، حفاظت امنیتی بیشتر و بیشتر حرفه ای شده است
[ترجمه گوگل]سؤال 1: با بهبود تدریجی ساخت و ساز در جوامع محلی، محافظ امنیتی بیشتر و بیشتر حرفه ای شده است

3. Question1: With the gradual improvement of construction in habitant community, security guard has become more and more professional occupation. Do you agree on it?
[ترجمه ترگمان]Question۱: با پیشرفت تدریجی ساخت وساز در جامعه habitant، حفاظت امنیتی بیشتر و بیشتر حرفه ای شده است قبول داری؟
[ترجمه گوگل]سؤال 1: با بهبود تدریجی ساخت و ساز در جوامع محلی، محافظ امنیتی بیشتر و بیشتر حرفه ای شده است آیا شما در مورد آن موافق هستید؟

4. On the basis of the data of habitant trip in 2005 in Panyu Region of Guagnzhou City, the basic features of inhabitant trip and their reasons were analyzed.
[ترجمه ترگمان]براساس داده های سفر habitant در سال ۲۰۰۵ در منطقه Panyu شهر Guagnzhou، ویژگی های اصلی سفر ساکن و دلایل آن ها تحلیل شد
[ترجمه گوگل]بر اساس داده های سفر مسافرتی سال 2005 در منطقه پانوی شهر گوانگژو، ویژگی های اساسی سفر ساکنین و دلایل آنها مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت

5. The last chapter analyzes the temporary habitant population by the statistics methods.
[ترجمه ترگمان]در فصل آخر، جمعیت habitant موقتی را با روش های آماری بررسی می کند
[ترجمه گوگل]فصل آخر، جمعیت شهروندی موقت را با روش های آماری تحلیل می کند

6. Domestic outfit colour is influential to habitant, the reporter interviewed concerned expert at this point.
[ترجمه ترگمان]این خبرنگار در این مورد با متخصص مربوطه مصاحبه کرده است
[ترجمه گوگل]رنگ لباس داخلی به نفع نفوذ دارد، خبرنگار مصاحبه با متخصص در مورد این موضوع

7. Algae, the most native habitant on the earth, may be the final answer in 2050.
[ترجمه ترگمان]جلبک، که most native روی زمین است، ممکن است آخرین پاسخ در سال ۲۰۵۰ باشد
[ترجمه گوگل]جلبک، ساکن ترین ساکنان زمین، ممکن است پاسخ نهایی در سال 2050 باشد

8. Above all, The balcony is habitant bears directly the place of sunshine, people can undertake on the balcony sunbathe, air basks in clothings to wait.
[ترجمه ترگمان]بالاتر از همه، بالکن is قرار دارد که به طور مستقیم جایگاه نور خورشید را در بر داشته باشد، مردم می توانند روی بالکن بالکن، basks هوایی در clothings حرکت کنند تا منتظر بمانند
[ترجمه گوگل]بالاتر از همه، بالکن خرس عشایر به طور مستقیم به جای آفتاب است، مردم می توانند در حمام بالکن، سشوار هوا در لباس های صبر کنند

9. Accordingly, to make habitant can get complete relaxation, when stylist is being designed, be about to emphasize pursuit space extend and flow.
[ترجمه ترگمان]بر این اساس، هنگامی که متخصص مد در حال طراحی برای تاکید بر گسترش فضا و جریان است، برای ساختن habitant می تواند آرامش کامل داشته باشد
[ترجمه گوگل]بر این اساس، برای ایجاد ساکنان می تواند آرامش کامل، هنگامی که طراح طراحی در حال طراحی است، در مورد تمرکز فضای گسترش و جریان تاکید کند

10. There are two groups of pictures enhanced my questions as a habitant of Taipei and there has nothing fancy or chic within recording images.
[ترجمه ترگمان]دو گروه از تصاویر سوالات مرا به عنوان habitant از تایپه گرفته و هیچ چیز شیک یا شیک در داخل تصاویر ضبط نشده است
[ترجمه گوگل]دو گروه از عکس ها سؤالات من را به عنوان ساکن تایپه افزایش داده اند و در تصاویر ضبط شده هیچ چیز فانتزی و شیک وجود ندارد

11. The degeneration and specialization phenomenon showed that they were consanguineously connected with their habitant environment.
[ترجمه ترگمان]انحطاط و پدیده تخصصی سازی نشان داد که آن ها با محیط habitant ارتباط ندارند
[ترجمه گوگل]پدیده انحطاط و تخصص، نشان می دهد که آنها با محیط زیست ساکن خود ارتباط برقرار می کنند

12. The paper reveals takin′s ecological Countermeasure for adaptation of the habitant.
[ترجمه ترگمان]این مقاله اثرات اکولوژیکی takin's را برای سازگاری با habitant نشان می دهد
[ترجمه گوگل]این مقاله نشان می دهد مخالفت های اکولوژیکی takin برای سازگاری با عشایر

13. If dark tonal the in part that exceeds all sides area can make habitant addlehead, more adverse to the man.
[ترجمه ترگمان]اگر رنگ مو به حدی باشد که از هر دو طرف تجاوز کند می تواند باعث ایجاد اختلاف بیشتر با فرد شود
[ترجمه گوگل]اگر تونیک تیره که بخشی از آن است که بیش از همه طرف ها می شود، می تواند باعث ایجاد اضطراب شهروندی شود، که بیشتر به نفع انسان است

14. Sitting room area slants small, if be not worth plus indoor light, will naturally make habitant generation depressive feeling.
[ترجمه ترگمان]یک فضای اتاق نشیمن بسیار کوچک است، اگر ارزش به علاوه نور داخلی نداشته باشد، به طور طبیعی باعث ایجاد احساس افسردگی روحی می شود
[ترجمه گوگل]منطقه اتاق نشیمن کوچک است، اگر به اندازه لامپ در محیط داخلی ارزش نداشته باشد، طبیعتا باعث احساس افسردگی نسلی می شود

پیشنهاد کاربران

بومی ، پاگیر ( جایی ) ، اهل ( جایی )


کلمات دیگر: