کلمه جو
صفحه اصلی

factual


معنی : واقعی، عملی، وابسته بواقع امر، حقیقت امری
معانی دیگر : وابسته به یا دارای واقعیات، راستین بنیاد، راستینی، حقیقی، (برپایه ی اطلاعات و داده ها) داده ای، دادگانی، بودشی

انگلیسی به فارسی

واقعی، عملی، وابسته بواقع امر، حقیقت امری


وابسته به واقع امر، حقیقت امری، واقعی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: factually (adv.), factuality (n.), factualness (n.)
(1) تعریف: of or relating to fact.
متضاد: fictitious
مشابه: actual, faithful, literal, objective, real, tangible, true, truthful

(2) تعریف: containing or based upon facts.
مترادف: true, veracious
متضاد: fictitious, illusory
مشابه: accurate, actual, concrete, faithful, literal, real, veritable

- a factual article
[ترجمه علی جادری] یک مقاله مستند
[ترجمه ترگمان] یک مقاله واقعی
[ترجمه گوگل] یک مقاله واقعی

• real, actual, based on facts
something that is factual contains or refers to facts rather than theories or opinions.

دیکشنری تخصصی

[سینما] فیلم واقعی

مترادف و متضاد

Antonyms: biased, false, imprecise, incorrect, unfactual, untruthful


واقعی (صفت)
very, right, true, genuine, essential, actual, real, factual, concrete, virtual, veracious, down-to-earth, sterling, literal, lifelike, true-life, unfeigned, veritable

عملی (صفت)
artificial, real, factual, applicatory, applicative, practical, feasible, pragmatic, applied, practicable

وابسته بواقع امر (صفت)
factual

حقیقت امری (صفت)
factual

real, correct


Synonyms: absolute, accurate, actual, authentic, card-carrying, certain, circumstantial, close, credible, descriptive, exact, faithful, genuine, hard, kosher, legit, legitimate, literal, objective, on the level, positive, precise, righteous, specific, straight from horse’s mouth, sure, sure-enough, true, true-to-life, unadorned, unbiased, undoubted, unquestionable, valid, veritable


جملات نمونه

the factual aspects of this case

جنبه‌های واقعی این قضیه


a factual statement

گزارش واقعی


1. a factual statement
گزارش واقعی

2. the factual aspects of this case
جنبه های واقعی این قضیه

3. The editorial contained several factual errors.
[ترجمه ترگمان]این سرمقاله حاوی چندین خطای واقعی بود
[ترجمه گوگل]سرمقاله حاوی چندین خطای واقعی است

4. You'd better give us as much factual evidence as possible.
[ترجمه ترگمان]بهتره یه مدرک واقعی رو به ما تحویل بدی
[ترجمه گوگل]بهتر است به ما شواهد واقعی را در صورت امکان ارائه دهید

5. She gave him a factual account of the chronology of her brief liaison.
[ترجمه ترگمان]او شرحی مختصر از تاریخچه روابط brief خود به او داد
[ترجمه گوگل]او به او یک گزارش واقعی از تاریخچه ارتباط کوتاه او داده است

6. Try to keep your account of events as factual as possible.
[ترجمه ترگمان]سعی کنید حساب خود از رویدادها را تا جای ممکن ثابت نگاه دارید
[ترجمه گوگل]سعی کنید حساب کاربری خود را از حوادث تا حد ممکن حفظ کنید

7. Try to keep your account as factual as possible.
[ترجمه ترگمان]سعی کنید تا حد ممکن حساب خود را ثابت نگاه دارید
[ترجمه گوگل]سعی کنید حساب خود را به عنوان واقعی که ممکن است حفظ کنید

8. Libraries are stores of factual information.
[ترجمه ترگمان]کتابخانه ها ذخیره اطلاعات واقعی هستند
[ترجمه گوگل]کتابخانه ها ذخایر اطلاعات واقعی هستند

9. The essay contains a number of factual errors.
[ترجمه ترگمان]این مقاله حاوی تعدادی از خطاهای واقعی است
[ترجمه گوگل]مقاله حاوی تعدادی از خطاهای واقعی است

10. He made a few factual errors in his remarks on Rembrandt.
[ترجمه ترگمان]او در اظهارات خود درباره رامبراند، اشتباه ات واقعی اندکی مرتکب شد
[ترجمه گوگل]او چند خطای واقعی را در سخنان خود در رامبراند به کار برد

11. I found several factual errors in the report.
[ترجمه ترگمان]من چندین خطای واقعی در این گزارش پیدا کردم
[ترجمه گوگل]چندین خطای واقعی در گزارش یافتم

12. Any comparison that is not strictly factual runs the risk of being interpreted as subjective.
[ترجمه ترگمان]هر مقایسه ای که به شدت واقعی نیست ریسک تفسیر به عنوان ذهنی است
[ترجمه گوگل]هر مقایسهی که دقیقا فاکتور نباشد، خطر این است که به عنوان ذهنی تفسیر شود

13. The report contained a number of factual errors .
[ترجمه ترگمان]این گزارش حاوی تعدادی از خطاهای واقعی بود
[ترجمه گوگل]این گزارش شامل تعدادی خطای واقعی است

14. This is a factual account of the war.
[ترجمه ترگمان]این یک حساب واقعی از جنگ است
[ترجمه گوگل]این یک واقعیت واقعی از جنگ است

پیشنهاد کاربران

مبتنی بر واقعیات، واقعیت بنیاد یا واقعیت بنیان

- حقیقی

موجود، حی و حاضر

حقیقی، بر اساس حقیقت

بر اساس واقعیات /حقیقت


حقیقی
واقعی

Real

گزاره ای


کلمات دیگر: