کلمه جو
صفحه اصلی

abase


معنی : پست کردن، تحقیر نمودن، خفیف کردن، کم ارزش کردن
معانی دیگر : خوار و خفیف کردن، کوچک کردن، فروافکندن، تحقیر کردن، رو به پایین شدن، (به زیر) خمیدن

انگلیسی به فارسی

پست‌شمردن، تحقیرکردن


غلبه بر، پست کردن، تحقیر نمودن، خفیف کردن، کم ارزش کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: abases, abasing, abased
مشتقات: abasement (n.)
• : تعریف: to bring down the rank, status, or reputation of; degrade.
مترادف: degrade, demean, disgrace, dishonor, shame
متضاد: exalt, extol
مشابه: badmouth, belittle, besmirch, deprecate, disparage, downgrade, lower, put down, rot, slander, smear, smirch, vilify

- The conquerors abased the local chieftain by parading him through the streets in a cart.
[ترجمه ترگمان] فاتحان خود را بر سر زبان ها انداخته بودند و با رژه رفتن او را از خیابان ها عبور می دادند
[ترجمه گوگل] فاتحان، فرمانروایان محلی را از طریق خیابان ها در یک سبد خرید، از بین بردند
- The former senator had abased himself by his involvement in a sex scandal.
[ترجمه A.A] سناتور سابق با گرفتاریش در یک رسوائی جنسی باید فروتنی میکرد
[ترجمه ترگمان] سناتور سابق خود را در یک رسوایی جنسی تنزل داده بود
[ترجمه گوگل] سناتور سابق خود را با دخالت خود در یک رسوایی جنسی فرو ریخت

• degrade, humiliate, belittle
if you abase yourself, you behave in a way which shows that you accept that something or someone else is much more important than you are.

مترادف و متضاد

deprive of self-esteem, confidence


Antonyms: cherish, dignify, exalt, extol, honor, respect


Synonyms: belittle, debase, degrade, demean, diminish, disgrace, dishonor, humble, humiliate, lower, mortify, reduce, shame


پست کردن (فعل)
abase, post, humble, debase, degrade, demean, humiliate, mortify, disrate, disparage, vulgarize

تحقیر نمودن (فعل)
abase, belittle

خفیف کردن (فعل)
abase

کم ارزش کردن (فعل)
abase, belittle, debunk, downgrade

جملات نمونه

Those who are proud shall be abased.

آنان که غرور دارند زبون خواهند شد.


1. He abased himself before the king.
[ترجمه پرناز] او خود را در مقابل شاه حقیر میشمرد
[ترجمه ترگمان]خود را تا شاه پست کرد
[ترجمه گوگل]او قبل از پادشاه خود را فرو ریخت

2. He refused to abase himself in the eyes of others.
[ترجمه ترگمان]او از کوچک کردن خودش در چشم دیگران خودداری کرد
[ترجمه گوگل]او مخالفت خود را با چشم دیگران نپذیرفت

3. He abased himself before his superior.
[ترجمه ترگمان]خود را در برابر مافوق خود حقیر می شمرد
[ترجمه گوگل]او خود را پیش از او برتر ساخت

4. The president is not willing to abase himself before the nation.
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور تمایلی به کوچک کردن خود در برابر ملت ندارد
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور مایل نیست که خود را در برابر ملت غارت کند

5. A man who betrays a friend abases himself.
[ترجمه ترگمان]مردی که به یکی از دوستاش خیانت می کنه
[ترجمه گوگل]مردی که دوستش را خیانت می کند خودش را می کشد

6. He has abased himself by stealing from a poor old woman.
[ترجمه ترگمان]او خود را با دزدی از یک پیرزن بدبخت تنزل داده است
[ترجمه گوگل]او توسط دزدی از یک زنی فقیرنشین خود را گم کرده است

7. She abased herself so far to do this.
[ترجمه ترگمان]خود را تا این حد حقیر کرده بود
[ترجمه گوگل]او تا به امروز برای انجام این کار خود را از بین برد

8. Father, plead, ingratiate and abase yourself before your all-powerful children!
[ترجمه ترگمان]پدر، خواهش کنید، توجه کنید و خود را در مقابل بچه های مقتدر خود پست کنید!
[ترجمه گوگل]پدر، خواهشمند است، خود را قبل از اینکه تمام فرزندان شما قدرتمند باشد، بیامرزد!

9. The members of the Political Executive Committee abased themselves once more.
[ترجمه ترگمان]اعضای کمیته اجرایی سیاسی بار دیگر سربلند کردند
[ترجمه گوگل]اعضای کمیته اجرایی سیاسی یکبار دیگر خود را از بین بردند

10. She abased her head.
[ترجمه ترگمان]سربه زیر افکند
[ترجمه گوگل]او سرش را تکان داد

11. A man who never respect others will abase hisself.
[ترجمه ترگمان]مردی که هرگز به دیگران احترام نمی گذارد، پست و پست خواهد شد
[ترجمه گوگل]مردی که هرگز به دیگران احترام نمی گذارد، خود را از بین می برد

12. In former times, priests used to abase themselves before the gods.
[ترجمه ترگمان]در زمان های گذشته، کشیشان برای کوچک کردن خود در برابر خدایان استفاده می کردند
[ترجمه گوگل]در زمان های گذشته، کشیش ها قبل از خدایان خود را غارت کردند

13. She wanted to abase herself before the strong man, to be low and humble before him.
[ترجمه ترگمان]می خواست خود را در مقابل آن مرد نیرومند پست کند و در مقابل او فروتن و حقیر جلوه کند
[ترجمه گوگل]او می خواست خودش را قبل از مرد قوی بچرخاند، تا قبل از او پایین و فروتن باشد

14. They can lapse into a forgetful toadyism, and abase themselves before their historical oppressors.
[ترجمه ترگمان]آن ها می توانند به یک toadyism فراموش شده تبدیل شوند و در برابر ستمگران تاریخی خود کوچک شوند
[ترجمه گوگل]آنها می توانند به یک فروغ فرخنده تبدیل شوند و خود را پیش از ظالمانه تاریخی خود فرو ببرند

15. A man who uses bad language will only abase himself.
[ترجمه ترگمان]مردی که از زبان بد استفاده می کند فقط خودش را کوچک می کند
[ترجمه گوگل]مردی که از زبان بد استفاده می کند تنها خود را از بین می برد

the abased tips of some birds' wings

نوک خمیده‌ی بال برخی از پرندگان


پیشنهاد کاربران

خوار کردن
تحقیر کردن

رفتاری ناشی از مغلوب شدن را نشان دادن.

فرومایه

تحقیر کردن , کوچک کردن

# a man who never respect others will abase himself
# He refused to abase himself in the eyes of others
# He has abased himself by stealing from a poor old woman


کلمات دیگر: