کلمه جو
صفحه اصلی

earthen


معنی : جسمانی، گلی، مادی، خاکی، سفالی
معانی دیگر : (ساخته شده از خاک یا گل) خاکی، سفالین، خشتی

انگلیسی به فارسی

خاکی، گلی، سفالی، مادی، جسمانی


زمینی، خاکی، گلی، سفالی، مادی، جسمانی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: composed of earth, soil, or dirt.
مشابه: earthy, terrestrial

(2) تعریف: made of clay.

- an earthen pot
[ترجمه ترگمان] دیگ سفالی
[ترجمه گوگل] گلدان گلدان

• made of earth, made of clay
earthen pots are made of baked clay.
an earthen floor is made of hard earth.

مترادف و متضاد

جسمانی (صفت)
material, sensual, carnal, bodily, physical, corporeal, temporal, earthen, worldly

گلی (صفت)
muddy, clayey, earthen, fictile, fenny, luteous, roseate, rose-colored, rose-coloured

مادی (صفت)
material, physical, somatic, corporeal, earthen, materialist, worldly, idiographic

خاکی (صفت)
humble, earthly, terrestrial, earthy, mortal, dun, earthen, worldly, khaki, earthborn, mundane, tellurian, terrene

سفالی (صفت)
earthen, tegular

clay


Synonyms: stone, mud, dirt, rock, fictile, made of earth


جملات نمونه

earthen walls on both sides of the road

دیواره‌های خاکی در دو طرف جاده


1. earthen walls on both sides of the road
دیواره های خاکی در دو طرف جاده

2. an earthen dam
سد خاکی،برغاب

3. an earthen jug
کوزه ی سفالین

4. The runway was re-created as an earthen path leading to a makeshift forest.
[ترجمه ترگمان]باند فرودگاه به عنوان یک مسیر خاکی که به یک جنگل موقتی منتهی می شد، دوباره ایجاد شد
[ترجمه گوگل]این باند به عنوان یک مسیر زمینی منجر به جنگل موقت دوباره ایجاد شد

5. Gold, earthen tones peek out from shadows with the help of subtle lighting scheme.
[ترجمه ترگمان]طلا، رنگ خاک، با کمک طرح نورپردازی ظریف، از سایه به بیرون نگاه می کنند
[ترجمه گوگل]طلا، گلهای زمینی از سایه ها با کمک نورپردازی ظریف طراحی شده است

6. An earthen mound forms an even more direct imitation.
[ترجمه ترگمان]یک پشته خاکی حتی تقلید مستقیم دیگری هم دارد
[ترجمه گوگل]یک گودال خاکی تقلید مستقیمتری را شکل می دهد

7. The coals were extinguished in the earthen stove, and the darkness absolute.
[ترجمه ترگمان]زغال سنگ در بخاری و تاریکی مطلق خاموش شده بود
[ترجمه گوگل]زغال سنگ در اجاق گاز زمینی خاموش شد و تاریکی مطلق

8. While the glass lamp rebukes the earthen for calling it cousin.
[ترجمه ترگمان]در حالی که چراغ شیشه ای به خاطر آن بود که آن را پسر عمو خطاب کند
[ترجمه گوگل]در حالی که لامپ شیشه ای باعث می شود که گلدان آن را به عنوان پسر عموی خود بازگو کند

9. The earthen pot is glazed inside.
[ترجمه ترگمان]دیگ سفالی در داخل آن قرار دارد
[ترجمه گوگل]دیگ گلدان در داخل لعاب داده شده است

10. The ksar, a group of earthen buildings surrounded by high walls, is a traditional pre - Saharan habitat.
[ترجمه ترگمان]The، گروهی از ساختمان های خاکی که دیواره ای بلند را احاطه کرده اند، سکونت گاه سنتی پیش از صحرا است
[ترجمه گوگل]Ksar، گروهی از ساختمان های زمینی که توسط دیوارهای بلند احاطه شده اند، یک زیستگاه سنتی پیش از صحرای غربی است

11. Tractors are tilling the land and building earthen rows that will serve as levees once water flows into these fields.
[ترجمه ترگمان]Tractors در حال کار بر روی زمین و ایجاد ردیف های خاکی هستند که زمانی که آب به این زمینه ها جریان پیدا کند، به عنوان دیواره ساحلی عمل خواهند کرد
[ترجمه گوگل]تراکتورها زمین را خرد می کنند و ردیف های زمینی را ایجاد می کنند که زمانی که آب به این حوزه ها وارد می شود، به عنوان رگه هایی به کار می رود

12. Painted earthen animals are rich in color and good for collection.
[ترجمه ترگمان]حیواناتی که خاک نقاشی شده، از لحاظ رنگ غنی هستند و برای جمع آوری میوه مناسب هستند
[ترجمه گوگل]حیوانات گلدار رنگی غنی از رنگ و مناسب برای جمع آوری هستند

13. The earthen pot is grazed inside.
[ترجمه ترگمان]گلدان خاکی در داخل grazed می شود
[ترجمه گوگل]گلدان گلدان داخل درخت است

14. Despite the mud outside, the earthen floor was clean.
[ترجمه ترگمان]کف اتاق با وجود گلی که بیرون بود تمیز بود
[ترجمه گوگل]با وجود گل در خارج، کف زمین خاکستری تمیز بود

an earthen dam

سد خاکی، برغاب


an earthen jug

کوزه‌ی سفالین



کلمات دیگر: