کلمه جو
صفحه اصلی

naked

معنی : برهنه، عریان، لخت، پاک
معانی دیگر : عور، لاج، لچ، پتی، عاری، بلا دفاع، بلا -، بی -، (شمشیر) آخته، (سلاح) از نیام کشیده، از غلاف کشیده، آشکار، (زمین) بی گیاه، برهوت، (دیوار و غیره) خالی (از تزیینات)، لوت، بی شائبه، صاف و پوست کنده، رک و راست، (چشم) غیر مسلح، بدون کمک میکروسکوپ یا تلسکوپ، (حقوق) فاقد ارزش قانونی، نامعتبر، بی اعتبار، (گیاه شناسی - بدون برگ یا جام گل یا تخمدان و غیره) برهنه، عادی

انگلیسی به فارسی

برهنه، عریان، عادی، لخت

برهنه، لخت، عریان، عادی، مجرد، عاری، پاک

انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: nakedly (adv.), nakedness (n.)
• (1) تعریف: uncovered or unclothed; bare or nude.
• مترادف: au naturel, bare, disrobed, nude, stark-naked, unclad, unclothed, undressed
• متضاد: clothed, covered, decent, dressed
• مشابه: indecent, stripped, uncovered
• (2) تعریف: stripped of a former or customary covering.
• مترادف: bare, nude, stripped
• مشابه: bald, exposed, plain, stark, uncovered, unprotected
- naked branches
[ترجمه ترگمان] شاخه های برهنه،
[ترجمه گوگل] شاخه های برهنه
• (3) تعریف: without elaboration or disguise.
• مترادف: bald, bare, manifest, patent, plain
• مشابه: evident, obvious, simple, stark, undisguised, unembellished, unguarded
- a naked lie
[ترجمه ترگمان] یک دروغ عریان،
[ترجمه گوگل] دروغ برهنه
• (4) تعریف: of the eyes, without the aid of correcting or magnifying lenses.
• مشابه: unaided
- an organism invisible to the naked eye
[ترجمه ترگمان] یک موجود نامرئی که در چشم برهنه دیده می شد
[ترجمه گوگل] یک موجود زنده نامرئی به چشم غیر مسلح
• (5) تعریف: exposed to attack, humiliation, or the like; vulnerable.
• مترادف: exposed, unprotected, vulnerable
• مشابه: insecure, liable, susceptible, unguarded
• without clothing, nude; exposed; without covering, unprotected; unaided (such as the eye); not decorated, unadorned; invalid, without support (law)
someone who is naked is not wearing any clothes.
you can describe objects as naked when they are not covered.
you can also use naked to describe actions, behaviour, or emotions which are not disguised or hidden in any way.
if you can see something with the naked eye, you can see it without using specialist equipment such as binoculars, a telescope, or a microscope.

مترادف و متضاد

without covering

manifest, evident

برهنه (صفت)
aphyllous, naked, nude, bald
عریان (صفت)
bare, naked, nude, bald
لخت (صفت)
picked, bare, naked, nude, lumpish, revealed
پاک (صفت)
good, clean, sheer, pure, naked, stark, kosher

Synonyms: au naturel, bald, bare, bared, bare-skinned, barren, defenseless, denuded, disrobed, divested, exposed, helpless, in birthday suit, in dishabille, in the altogether, in the buff, in the raw, leafless, natural, nude, open, peeled, raw, stark-naked, stripped, threadbare, unclad, unclothed, unconcealed, uncovered, undraped, undressed, unprotected, unveiled, vulnerable, without a stitch

Antonyms: clothed

Synonyms: artless, blatant, disclosed, discovered, dry, matter-of-fact, obvious, open, overt, palpable, patent, plain, pure, revealed, sheer, simple, stark, unadorned, undisguised, unexaggerated, unmistakable, unqualified, unvarnished

Antonyms: hidden, private, secret

جملات نمونه

1. naked aggression
تجاوز آشکار
2. naked floors
کف اتاق های بی فرش
3. a naked body
تن لخت
4. a naked contract
قرار داد بی اعتبار
5. a naked plain
دشت بی آب و علف
6. a naked sword
شمشیر آخته (یا برهنه)
7. a naked wall
دیوار لخت
8. the naked truth
حقیقت بی شایبه
9. with naked feet
با پای برهنه
10. he was naked to the waist
او تا کمر لخت بود.
11. he went out naked in the bitter cold
او در هوای سرد سوزدار،لخت بیرون رفت.
12. they were abandoned naked of comfort
آنها را بدون وسایل رفاه رها کرده بودند.
13. he peeped at the naked ladies
به زن های عریان دزدانه نگاه می کرد.
14. we come to the world naked and we go naked
برهنه به دنیا می آییم و برهنه ی رویم.
15. he was unwilling to slay the naked soldier
او نمی خواست سرباز غیر مسلح را بکشد.
16. it is not visible to the naked eye
با چشم غیرمسلح قابل رویت نیست.
17. once again winter made the trees naked
زمستان دوباره درختان را عریان کرد.
18. i imagined i was running in the street naked
خیال کردم دارم لخت در خیابان می دوم !
19. their bodies lay along the wall, stark and naked
اجساد آنان در راستای دیوار افتاده بود،سفت و سرد و عریان.

We come to the world naked and we go naked.

برهنه به دنیا می‌آییم و برهنه می‌رویم.

with naked feet

با پای برهنه

He was naked to the waist.

او تا کمر لخت بود.

Once again winter made the trees naked.

زمستان دوباره درختان را عریان کرد.

They were abandoned naked of comfort.

آنها را بدون وسایل رفاه رها کرده بودند.

He was unwilling to slay the naked soldier.

او نمی‌خواست سرباز غیر‌مسلح را بکشد.

naked aggression

تجاوز آشکار

a naked sword

شمشیر آخته (یا برهنه)

a naked wall

دیوار لخت

naked floors

کف اتاق‌های بی‌فرش

a naked plain

دشت بی‌آب و علف

the naked truth

حقیقت بی‌شایبه

It is not visible to the naked eye.

با چشم غیرمسلح قابل‌رؤیت نیست.

a naked contract

قرارداد بی‌اعتبار

پیشنهاد کاربران

بدونه پوشش
ورژن قدیمیه نود ( Nude ) یعنی برهنه، لخت مادرزاد!
غیر مسلح

لخت ، عریان، بدون پوشش، رک، صاف و پوست کنده
عاری و بی آلایش
غیر مسلح
در بازرسی چشمی قطعات و مجموعه های هواپیما و موتور آن بدون استفاده از ذره بین یا میکروسکوپ و . . . ( naked eye )
1 ) They stripped naked and ran into the sea
اونا لخت و برهنه شدن و پریدن تو آب دریا
2 ) He was lying naked on the bed
اون پسر/مرد لخت تو تختخواب دراز کشیده بود
بی پوشش ، ناپوشیده
لخت
عریان
کلمات دیگر: