کلمه جو
صفحه اصلی

babe


معنی : شخص ساده و معصوم، کودک، طفل، نوزاد
معانی دیگر : (با b کوچک هم می توان نوشت) هنگامه، غوغا، قیل و قال، همهمه، هیاهو، ولوله، هرج و مرج، اغتشاش، سر و صدای مردم، محل شلوغ و پر سر و صدا، (کتاب مقدس) شهر بابل (در سرزمین شینار)، هر طرح یا نقشه ی غیر عملی، کار نشدنی، بچه، (امریکا - خودمانی) زن یا دختر جوان، تیکه، مه پاره، (در خطاب به همسر یا معشوقه) عزیزم، جون دلم، آدم زودباور، ساده دل، ببو، بی عرضه، بی تجربه (babe in the woods و babe in arms هم می گویند)

انگلیسی به فارسی

( baby =) طفل، نوزاد، کودک، شخص ساده و معصوم


عزیزم، شخص ساده و معصوم، کودک، طفل، نوزاد


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
عبارات: babe in the woods
(1) تعریف: a recently born or very young person; baby.
مشابه: baby

(2) تعریف: a naive or inexperienced person.
مشابه: innocent, naif

(3) تعریف: (informal) a young woman.
مشابه: baby

• baby, infant; naive person; term used to address a lover or a loved one; pretty young woman; handsome young man (slang)
a babe is the same as a baby; an old-fashioned use.
some people use babe as an affectionate way of addressing someone; an informal use.

دیکشنری تخصصی

[بهداشت] کودک - طفل - نوزاد

مترادف و متضاد

شخص ساده و معصوم (اسم)
babe, baby

کودک (اسم)
babe, baby, child, kid, infant, tike, bantling, trot, chit, tyke

طفل (اسم)
babe, baby, child, infant, brat, inexperienced person, tyke

نوزاد (اسم)
grub, babe, baby, newborn, hatchling, bambino, chick

baby


Synonyms: bairn, child, infant, little one, newborn, suckling


Antonyms: adolescent, adult


جملات نمونه

1. when it came to buying and selling he was a babe in arms
در خرید و فروش خیلی ناشی و بی تجربه بود.

2. His husband didn't want a babe that was none of his.
[ترجمه mk] شوهرش زن جوانی نمیخواست که اصلا مال او نبود
[ترجمه ترگمان]شوهرش بچه ای نمی خواست که به او تعلق نداشته باشد
[ترجمه گوگل]شوهرش نمی خواست شخصیتی باشد که هیچ کدام از او نبود

3. It's up to you, babe. I'll do whatever you say.
[ترجمه یوسف نادری] به تو بستگی داره عزیزم. هر کاری بگی میکنم.
[ترجمه ترگمان]به خودت بستگی داره عزیزم هر چی تو بگی می کنم
[ترجمه گوگل]برای تو، عزیزم من هر آنچه را که می گویم انجام خواهم داد

4. Do you know the woman with a babe in her arms?
[ترجمه ترگمان]آیا شما زنی را که در آغوش دارد می شناسید؟
[ترجمه گوگل]آیا شما زن را با شخص ساده و معصوم در آغوش خود می دانید؟

5. The babe was a wonder to behold.
[ترجمه ترگمان]کودک از دیدن این منظره تعجب کرد
[ترجمه گوگل]شخص ساده و معصوم تعجب آور بود

6. How do you feel about that, babe?
[ترجمه ترگمان]نظرت در مورد این چیه، عزیزم؟
[ترجمه گوگل]شما چطور احساس می کنید، عزیزم

7. Babe slipped and fell flat on her face.
[ترجمه ترگمان]عزیزم لیز خورد و روی صورتش افتاد
[ترجمه گوگل]شخص ساده و چسبیده به تخت و روی صورتش افتاد

8. He was like a babe in the woods when he first came to New York.
[ترجمه ترگمان]وقتی اولین بار به نیویورک آمد مثل یک نوزاد در جنگل بود
[ترجمه گوگل]وقتی او برای اولین بار به نیویورک آمد، مانند یک عزیزم در جنگل بود

9. The babe in her arms was very lovely.
[ترجمه ترگمان]کودک در آغوش او بسیار دوست داشتنی بود
[ترجمه گوگل]شخص ساده و معصوم در آغوش او بسیار دوست داشتنی بود

10. I'm sorry, babe. I didn't mean it.
[ترجمه ترگمان]متاسفم عزیزم منظوری نداشتم
[ترجمه گوگل]متاسفم عزیزم منظورم این نیست

11. Stop worrying about Lucia - she's no babe in the woods anymore.
[ترجمه ترگمان]دیگه نگران \"لوسیا\" نباش اون دیگه توی جنگل نیست
[ترجمه گوگل]نگران نباشید در مورد لوسیا - او هیچ شخص دیگری در جنگل نیست

12. He slept like a babe and woke just after dawn.
[ترجمه ترگمان]درست مثل یک کودک خوابیده و درست بعد از سحر بیدار شد
[ترجمه گوگل]او مانند یک عزیزم خوابید و بعد از ظهر بیدار شد

13. Even Babe Ruth was in the twilight of his magnificent career by 193
[ترجمه ترگمان]حتی عزیزم روت در تاریکی زندگی باشکوه خود با پیشخدمت بود
[ترجمه گوگل]حتی باب روت در سال 193 در دوران بارداری خود با شکوه بود

14. Rex is sleeping like a babe.
[ترجمه ترگمان] رکس \"مثل یه جیگر میخوابه\"
[ترجمه گوگل]رکس خواب مثل یک عزیزم

15. Babe Connelly was now the boss, and Daley and a few other ambitious young men were right behind him.
[ترجمه ترگمان]عزیزم کانلی حالا رئیس بود و دیلی و چند مرد جوان جاه طلب پشت سر او بودند
[ترجمه گوگل]Babe Connelly در حال حاضر رئیس بود، و Daley و چند جوان دیگر بلندپرواز جوان درست پشت سر او بودند

what a beautiful babe!

چه کودک قشنگی!


do you need help, babe?

کمک می‌خوای عزیزم؟


When it came to buying and selling he was a babe in arms.

در خرید و فروش خیلی ناشی و بی‌تجربه بود.


پیشنهاد کاربران

a word used to address a young woman, or your wife, husband or partner, usually expressing love but sometimes . Ox

در لهجه کرجی یالان ( بچه های کرج ) ، به بچه یا دلبند و مانندآن می گویند: ببه ( به فتح اول و کسر دوم )
ببه جان! اینجه دیار کرجه
کرجیا! کرجی گپ بزنین

عزیز ، جون دل

( محاوره ) زن جَوون سکسی، تیکه

عزیزم

عزیز، شخصی که برای شما با ارزش باشه

کودک ؛ عزیزم

# a newborn babe
# The babe in her arms was very lovely
# How do you feel about that, babe?
# It's up to you, babe, I'll do whatever you say


کلمات دیگر: