کلمه جو
صفحه اصلی

abbot


معنی : راهب بزرگ، رئیس راهبان
معانی دیگر : راهب بزرگ، رئیس راهبان

انگلیسی به فارسی

راهب بزرگ، رئیس راهبان


عبادت، راهب بزرگ، رئيس راهبان


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the male superior of a monastery.
مشابه: monastic

• head of a monastery
an abbot is the senior monk who is in charge of the other monks in a monastery or abbey.

مترادف و متضاد

راهب بزرگ (اسم)
abbot

رئیس راهبان (اسم)
abbot

prior


Synonyms: rector, archabbot, abbot-general, friar, monk


جملات نمونه

1. The abbot professed three of the young monks.
[ترجمه ترگمان]اسقف به سه نفر از راهبان جوان اعتراف کرد
[ترجمه گوگل]عبوت سه راهبان جوان را اذعان کرد

2. Abbot looked blank. "I don't quite follow, sir. ".
[ترجمه ترگمان]ابوت خالی به نظر می رسید: \" من کاملا دنبال نمی کنم، قربان \"
[ترجمه گوگل]ابوت خالی بود 'من کاملا دنبال نیستم، آقا '

3. Thereafter he became abbot of one of the city's suburban monasteries, and then bishop.
[ترجمه ترگمان]از آن پس او رئیس یکی از صومعه های حومه شهر شد و سپس اسقف شد
[ترجمه گوگل]بعد از آن او به یکی از صومعه های حومه شهر تبدیل شد و سپس اسقف

4. The abbot was a clever man.
[ترجمه ترگمان]رئیس، مرد باهوشی بود
[ترجمه گوگل]ابوت یک مرد هوشمند بود

5. For I will go to the lord abbot and Father Herluin, and myself tell what I have done.
[ترجمه ترگمان]چون من به اسقف اعظم و پدر Herluin خواهم رفت و به خود خواهم گفت که چه کرده ام
[ترجمه گوگل]برای من به عبادت پروردگار و پدر هروئول می روم و خودم می گویم آنچه انجام دادم

6. If you see fit, Father Abbot, let one of them appeal for a judgement.
[ترجمه ترگمان]بابا ابوت گفت: اگر به نظر شما مناسب باشد، یکی از آن ها را برای داوری آماده کنید
[ترجمه گوگل]اگر پدربزرگ را دوست دارید، یکی از آنها را برای قضاوت درخواست کنید

7. The abbot of Halesowen received £a year from the tithes of Dudley, Worcs., and the vicar of Hailes 10s.
[ترجمه ترگمان]رئیس Halesowen یک سال از عشریه توسط دادلی به نام Worcs پوند دریافت کرد و کشیش of ۱۰
[ترجمه گوگل]عید هالسوون از یک دهم از دادی، وارث و قائم مقام هیلس 10 ساله، یک پوند در سال دریافت کرد

8. There he had gotten to know the abbot.
[ترجمه ترگمان]همان جا بود که رئیس صومعه را شناخت
[ترجمه گوگل]او آنجا بود که بت را می شناخت

9. The infuriated Abbot put forward a test case by sending a monk with a wagonload of corn across the bridge.
[ترجمه ترگمان]یک راهب عصبانی، با فرستادن یک راهب به همراه a غله در آن سوی پل، یک پرونده آزمایشی را به جلو راند
[ترجمه گوگل]Abbot مضطرب، با ارسال یک راهب با واگن بارگیری ذرت در سراسر پل، یک نمونه آزمایشی را ارائه می دهد

10. The abbot was reluctant to allow the Brethren to join in.
[ترجمه ترگمان]اسقف بی میل بود که به فرقه \"برادران\" اجازه دهد در آن شرکت کنند
[ترجمه گوگل]ابوطالب تمایلی به اجازه دادن به برادران برای پیوستن به آن ندارد

11. As abbot of Bec, Anselm had owed obedience to several superiors whose permission he had sought before accepting the archbishopric.
[ترجمه ترگمان]همان طور که رئیس Bec، Anselm از چندین فرمانده که اجازه داده بود the را بپذیرد، اطاعت کرده بود
[ترجمه گوگل]آنسلم به عنوان ابتی بک، به اطاعت چندین سرپرست که مجوز او قبل از پذیرش آرامگاه عهد قدیم بود، اطاعت کرده بود

12. Abbot lives in Manhattan,[Sentence dictionary] but he's usually on the move.
[ترجمه ترگمان]ابوت در منهتن، [ فرهنگ لغت حکم ] زندگی می کند، اما معمولا در حال حرکت است
[ترجمه گوگل]عبوت در منهتن زندگی می کند، [Dictionary dictionary]، اما او معمولا در حال حرکت است

13. Why didn't the ancient temple abbot teach others these theories?
[ترجمه ترگمان]چرا اسقف قدیم این نظریه ها را به دیگران آموزش نداد؟
[ترجمه گوگل]چرا انجیل باستان معبد دیگر این نظریه ها را به دیگران آموزش نمی دهد؟

14. An Augustinian monk and later abbot at the Abbey of St.
[ترجمه ترگمان]راهب آوگوستینوسی و راهب بعدا در کلیسای سنت of
[ترجمه گوگل]یک راهب آگوستین و بعد از آن در حومه خیابان سنت

15. Yongxin, the abbot, says monks practice kung fu 'with an understanding of Zen Buddhism and love of the temple.
[ترجمه ترگمان]Yongxin، رئیس کشور، می گوید که راهبان کنگ فو را با درک ذن بودیسم و عشق معبد تمرین می کنند
[ترجمه گوگل]Yongxin، عبادت، می گوید راهبان، کونگ فو را با درک زرتشت بودایی و عشق به معبد تمرین می کنند

پیشنهاد کاربران

abbot
این واژه اَز واژه های اَرَبی زیر اَخزیده ( اَخذ ) /گِرِفته شُده:
اَبو ، اَب = پِدَر ، بابا ، آتا
عَبد = پَرَستیدن، یَشتَن ، یَسنیدَن، یَزنیدَن، نیودَن
عابِد = پَرَستَنده، یَشتار ، یَسنَنده ، یَزنَنده، نیایَنده راهبان، رَهبان ( مَردانه )
( راهبان = کَسی اَست که راه رَستِگاری را می آموزانَد )
abbess = راهبانو، رَهبانو ( زَنانه )
abbey = مَعبَد ، عِبادَتگاه ، صومِعه
پارسی : پَرَستِشگاه، نیایِشگاه ، یَسنِشگاه، یَزِنِشگاه
پَرَستگاه، نیودگاه، یَشتگاه
پِی گُفت : واژه " اَخذ " پارسی ست که اَرَبیده شُده و اَسل آن " اَخش" بوده که بِهتَر اَست به پارسی اِمروز " اَخز" گُفته شَوَد ؛ می تَوان اَز آن کارواژه هَم بَرساخت :
اَخزیدن ( می اَخزَد، اَخزید، اَخزیده )
اَخزاندَن ( می اَخزانَد ، اَخزاند ، اَخزانده )

راهب ارشد


کلمات دیگر: