کلمه جو
صفحه اصلی

obediently


معنی : سربزیر
معانی دیگر : از روى فرمان بردارى

انگلیسی به فارسی

مطیعانه، سربزیر


انگلیسی به انگلیسی

• in an obedient manner, submissively; with discipline

مترادف و متضاد

سربزیر (قید)
obediently

جملات نمونه

1. Anne trotted obediently beside her mother.
[ترجمه ترگمان]آن در کنار مادرش یورتمه می رفت
[ترجمه گوگل]آن اطاعت کرد و در کنار مادرش ایستاد

2. Members obediently answered the calls for funds.
[ترجمه ترگمان]اعضای این گروه با اطاعت از درخواست ها برای تامین بودجه پاسخ دادند
[ترجمه گوگل]اعضا به طرز وحشیانه ای برای درخواست کمک مالی پاسخ دادند

3. He was looking obediently at Keith, waiting for orders.
[ترجمه ترگمان]او مطیعانه به کیت نگاه می کرد و منتظر دستور بود
[ترجمه گوگل]او به دنبال اطاعت در کیت، در انتظار سفارشات

4. He whistled, and the dog came obediently.
[ترجمه ترگمان]سوتی زد و سگ اطاعت کرد
[ترجمه گوگل]او سوت زد، و سگ آمد مطیع

5. The dog followed obediently at her heels.
[ترجمه ترگمان]سگ با اطاعت به دنبالش روان شد
[ترجمه گوگل]سگ به دنبال قاطعانه در پاشنه او بود

6. The dog trotted obediently to his master.
[ترجمه ترگمان]سگ به فرمان اربابش یورتمه می رفت
[ترجمه گوگل]این سگ به طور صالح به استادش دستور داد

7. They sat obediently in leather chairs while he read the document out loud.
[ترجمه ترگمان]آن ها مطیعانه روی صندلی های چرمی نشستند و او سند را با صدای بلند خواند
[ترجمه گوگل]در حالی که سند را با صدای بلند می خوانند، به طور مرتب در صندلی های چرمی نشسته اند

8. Many thought the mild-mannered Mr Junejo would obediently follow Gen Zia's orders.
[ترجمه ترگمان]بسیاری فکر کردند که آقای Junejo با اطاعت از دستورها ژنرال ضیا پیروی می کند
[ترجمه گوگل]بسیاری فکر می کردند که آقای جونجو خفیف رفتار می کند، به طور قاطعانه دستورات ژن زیا را دنبال می کند

9. Obediently he went out and moved it round the back of the empty house next door.
[ترجمه ترگمان]او مطیعانه از اتاق بیرون رفت و آن را در پشت خانه خالی کنار در کنار گذاشت
[ترجمه گوگل]او مطابق احترام، بیرون رفت و پشت آن خانه پشت سرش را کنار زد

10. The Brownies waited obediently, talking excitedly in low voices of what had happened.
[ترجمه ترگمان]کارگرهای خانه با اطاعت منتظر ماندند و با صدای آهسته و آهسته آنچه را که پیش آمده بود با شور و شوق حرف می زدند
[ترجمه گوگل]Brownies منتظر ماندگار، با هیجان صحبت کردن در صداهای کم از آنچه اتفاق افتاده بود

11. On a cue from its master, the bear obediently stood up on its hind legs.
[ترجمه ترگمان]خرس با اطاعت از اربابش اطاعت کرد و روی دو پای عقبش بلند شد
[ترجمه گوگل]یک نشانه از کارشناسی ارشدش، خرس مطیعانه روی پای عقب خود ایستاد

12. She obediently played sports in all weathers without complaint.
[ترجمه ترگمان]بدون شکایت، با اطاعت، ورزش ورزشی را اجرا می کرد
[ترجمه گوگل]او مطیعانه در همه حالات بدون شکایت ورزش کرد

13. I smiled obediently at this never-before-heard witticism, and followed him to a tank of Koi.
[ترجمه ترگمان]با اطاعت و اطاعت به این لبخند هرگز - قبل از آن که قبلا آن را بشنوم لبخند زدم و به دنبال او به یک تانک از Koi رفتم
[ترجمه گوگل]من به طرز وحشیانه لبخند زدم و از این به بعد، او را به یک مخزن کوی رفتم

14. Obediently as always Psyche went forth to look for the road to Hades.
[ترجمه ترگمان]گذشته از این، Psyche همیشه به دنبال راه حادث می گشت تا راه حادث شود
[ترجمه گوگل]به طور مساوی، همیشه روحانی رفت تا جاده را به هید نگاه کند

پیشنهاد کاربران

خاضعانه

مطیعانه

فرمانبردار

با سرسپردگی


کلمات دیگر: