کلمه جو
صفحه اصلی

cackle


معنی : هرزه درایی، غدغد، وراجی، صدای مرغ در حالت تخم گذاری، قات قات کردن
معانی دیگر : صدای مرغ در آوردن، قدقد کردن، قیق کردن، قه قه خندیدن، قهقهه زدن، (مثل مرغ کرچ) قات قات کردن، بلند بلند حرف زدن، قاه قاه، حرف مفت، چرند، شلمک، صدای مره درحالت تخم گذاری، غدغد مثل غاز

انگلیسی به فارسی

صدای مرغ در حالت تخم‌گذاری، غدغد (مثل غاز)، وراجی، هرزه‌درایی، قات‌قات کردن


گول زدن، هرزه درایی، غدغد، وراجی، صدای مرغ در حالت تخم گذاری، قات قات کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: cackles, cackling, cackled
(1) تعریف: to make the sharp, broken cry of a hen.
مشابه: gabble

- The chickens are cackling out in the yard.
[ترجمه ترگمان] جوجه ها در حیاط قد بلند می کنند
[ترجمه گوگل] جوجه ها در حیاط کج می شوند

(2) تعریف: to laugh or speak with such a sound.
مشابه: gabble

- The witch cackled as she contemplated her evil spell.
[ترجمه ترگمان] ساحره در حالی که طلسم شیطانی او را تماشا می کرد، به خنده افتاد
[ترجمه گوگل] جادوگر به محض جنجال زدنش فکر کرد
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to laugh or utter in cackles.

- She cackled her words of contempt.
[ترجمه ترگمان] سخنان او را تحقیر می کرد
[ترجمه گوگل] او کلماتش را تحقیر کرد
اسم ( noun )
مشتقات: cackler (n.)
(1) تعریف: the shrill, clucking noise that a hen makes, esp. after laying an egg.
مشابه: gabble

- We had heard the cackle of the hen and expected to find an egg.
[ترجمه ترگمان] صدای cackle مرغ را شنیده بودیم و انتظار داشتیم که یک تخم پیدا کنیم
[ترجمه گوگل] ما کیک مرغ را شنیده بودیم و انتظار داشتیم یک تخم مرغ پیدا کنیم

(2) تعریف: sharp, broken laughter.
مشابه: gabble

• noise made by a hen; harsh laugh; loud chatter
make a cackling noise (like a hen); laugh harshly; chatter loudly
if you cackle, you laugh in a loud unpleasant way. verb here but can also be used as a singular noun. e.g. he gave a malicious cackle.

مترادف و متضاد

هرزه درایی (اسم)
frivolity, palaver, cackle, footle

غدغد (اسم)
cackle

وراجی (اسم)
palaver, chattiness, claver, gabble, prate, cackle, jaw

صدای مرغ در حالت تخم گذاری (اسم)
cackle

قات قات کردن (فعل)
quack, cackle

a loud laugh


Synonyms: chortle, chuckle, cluck, crow, gibber, giggle, gobble, guffaw, quack, snicker, snigger, titter


laugh irritatingly


Synonyms: babble, blather, burble, chortle, chuckle, cluck, crow, gibber, giggle, gobble, jabber, quack, snicker, snigger, titter


جملات نمونه

1. hens that lay eggs cackle
مرغ هایی که تخم می گذارند قدقد می کنند.

2. Never cackle till your egg is laid.
[ترجمه ترگمان]دی گه این قدر وراجی نکن که تخم your
[ترجمه گوگل]هرگز تا زمانی که تخم مرغ شما تخمگذار نباشه

3. The old woman gave a cackle of laughter.
[ترجمه ترگمان]پیرزن خنده ای سر داد
[ترجمه گوگل]زن پیر به خنده خیره شد

4. The young girl gave a cackle of laughter.
[ترجمه ترگمان]دختر جوان خنده بلندی سر داد
[ترجمه گوگل]دختر جوان یک خنده از خنده را گرفت

5. He let out a brief cackle.
[ترجمه ترگمان]خنده ای کوتاه کرد
[ترجمه گوگل]او یک کاکل کوتاه را رها کرد

6. I fell asleep . . . . cackle cackle - I dropped off.
[ترجمه ترگمان]چرت و پرت چرت زدم و افتادم
[ترجمه گوگل]من خوابیدم cackle cackle - من افتادم

7. Spider let out a weird high-pitched cackle that scared Miguel.
[ترجمه ترگمان]اسپایدرمن رو با صدای بلند عجیبی درآورد که \"میگوئل\" رو ترسونده بود
[ترجمه گوگل]عنکبوت یک گیاه عجیب و غریب را که میگوئل را می ترساند بیرون می اندازد

8. How would you put his cackle in print or produce that grin with parentheses and colons?
[ترجمه ترگمان]چگونه خنده خود را در چاپ یا تولید آن پوزخند با پرانتز و دونقطه استفاده خواهید کرد؟
[ترجمه گوگل]چطور می توانید با استفاده از پرانتز و کولون های خود را به چاپ بکشید؟

9. She is apt to cackle evilly.
[ترجمه ترگمان]او به شیطانی شیطانی می خندد
[ترجمه گوگل]او معتقد است که به شیطان دروغ میگوید

10. The manager let us cut the cackle.
[ترجمه ترگمان]مدیر به ما اجازه داد که شاخ را cut
[ترجمه گوگل]مدیر اجازه داد که ما را از بین ببرد

11. Cut the cackle! Let's go right away.
[ترجمه ترگمان]حرفش را قطع کن! بیا همین الان راه بیفتیم
[ترجمه گوگل]کیک را بردارید بیایید درست بشه

12. The chairman cut the cackle and brought his idea up at the meeting.
[ترجمه ترگمان]رئیس the را برید و ایده خود را در جلسه مطرح کرد
[ترجمه گوگل]رئیس جلویی را برداشت و ایده خود را در جلسه به ارمغان آورد

13. But he was interrupted by a shrill cackle.
[ترجمه ترگمان]اما با صدای تیز و تیز حرف او را قطع کرد
[ترجمه گوگل]اما او توسط یک سر و صدا خفه کننده قطع شد

Hens that lay eggs cackle.

مرغ‌هایی که تخم می‌گذارند قدقد می‌کنند.


After finding the lost jewels, she cackled with delight.

پس از یافتن جواهرات گمشده از خوشی قهقهه زد.


اصطلاحات

cut the cackle!

(انگلیس - عامیانه) حرف را بس کن! وراجی موقوف!


پیشنهاد کاربران

قدقدیدن


کلمات دیگر: