کلمه جو
صفحه اصلی

machinist


معنی : ماشین کار، ماشین ساز، چرخ کار
معانی دیگر : ماشین چی، کارگر ماشین سازی

انگلیسی به فارسی

ماشین کار، چرخکار، ماشین ساز


کارگر، ماشین کار، ماشین ساز، چرخ کار


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a person who is skilled in the operation, repair, or building of machines.

• one who is trained in the operation of machine tools; one who makes or repairs machines
a machinist is a person whose job is to operate a machine, especially in a factory.

دیکشنری تخصصی

[مهندسی گاز] ماشین کار، متصدی ماشین

مترادف و متضاد

ماشین کار (اسم)
operator, pressman, engine man, machinist

ماشین ساز (اسم)
machinist, industrial engineer, machine builder

چرخ کار (اسم)
machinist, turner, machine operator

جملات نمونه

1. The machinist pressed his ear to the instrument in order to listen and tell where the abnormal sound came from.
[ترجمه ترگمان]The گوشش را به ابزار فشار می داد تا گوش دهد و بگوید که صدای غیر عادی از کجا می آید
[ترجمه گوگل]ماشین ساز گوش خود را به وسیله ابزار به گوش دادن و بگویید که در آن صدای غیر طبیعی از آمد

2. She works as a machinist in a clothing factory.
[ترجمه هادی] او در یک کارخانه لباس به عنوان کارگر دستگاه مشغول به کار است.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان a در کارخانه لباس کار می کند
[ترجمه گوگل]او به عنوان ماشینکاری در یک کارخانه لباس کار می کند

3. The machinist on the shop floor could detect but not correct the error.
[ترجمه ترگمان]The روی کف مغازه می توانست تشخیص بدهد اما اشتباه را تصحیح نکرد
[ترجمه گوگل]ماشین ماشین در طبقه کارخانه می تواند خطا را شناسایی کند اما خطایی را تصحیح نکند

4. He put a machinist in charge of his new Special Projects Division, which handled all new equipment orders.
[ترجمه ترگمان]او a را برای پروژه جدیدش واحد آماده کرد که تمام تجهیزات جدید و تجهیزات جدید را کنترل می کرد
[ترجمه گوگل]او یک ماشینکاری را به عهده بخش جدید پروژه های ویژه خود قرار داد که همه سفارشات تجهیزات جدید را مدیریت می کرد

5. The remains of the Con federate machinist who was torn to pieces were shoveled into buckets and thrown overboard.
[ترجمه ترگمان]بقایای متحد عضو حزب محافظه کار در حوزه انتخاباتی machinist که تکه تکه شده بود در سطل زباله می ریخت و به دریا پرتاب می شد
[ترجمه گوگل]باقی مانده ماشین ساز فدراسیون که به قطعه ها پاره شد، به سطل ها فرو ریخت و به بیرون ریخت

6. Young Fannon, too, was an experienced machinist.
[ترجمه ترگمان]Fannon جوان هم، بود
[ترجمه گوگل]جوان فانون نیز یک ماشینکاری با تجربه بود

7. The machinist is aligning the wheels of the car.
[ترجمه ترگمان]The چرخ ماشین را ردیف می کند
[ترجمه گوگل]ماشین ماشین چرخ ماشین را هموار می کند

8. The apprentice machinist learns blueprint reading, shop mathematics, tool operation, and science related to the trade.
[ترجمه ترگمان]شاگرد کارگاه machinist درس خواندن، mathematics، عملیات ابزار، و علوم مربوط به تجارت را می آموزد
[ترجمه گوگل]ماشین سازی شاگرد یاد می گیرد که خواندن طرح، ریاضیات، عملیات ابزار و علم مربوط به تجارت را بخواند

9. To aid the machinist while making up.
[ترجمه ترگمان]در همان حال که مشغول ساختن machinist بود، به the کمک کرد
[ترجمه گوگل]برای کمک به ماشین ساز در هنگام ساخت

10. B: Sample machinist? Do you means normal sewing worker?
[ترجمه ترگمان]B: نمونه machinist؟ آیا به نظر شما کارگر خیاطی معمولی است؟
[ترجمه گوگل]ب: ماشینکاری نمونه؟ آیا شما به معنی کارمند خیاطی معمولی هستید؟

11. Machinist job is indicating the equipment standard of a country and region industry.
[ترجمه ترگمان]کار Machinist نشان دهنده استاندارد تجهیزات یک کشور و صنعت منطقه ای است
[ترجمه گوگل]شغل ماشین سازی نشان دهنده استاندارد تجهیزات صنعت کشور و منطقه است

12. Carl Wagle, a retired machinist from nearby Greensboro who said he had lost most of his $6 000 life savings on Bank of America stock, left the meeting shaking his head.
[ترجمه ترگمان]کارل wagle، یک machinist بازنشسته از گرینزبرو که گفته بود بیش از ۱۰۰۰۰ دلار پس انداز خود را در سهام بانک آمریکا از دست داده است، جلسه را ترک کرد و سرش را تکان داد
[ترجمه گوگل]کارل واگل، ماشینکاری بازنشسته از نزدیکی گرینزبورو که گفته است که او بیشتر از 6000 دلار صرفه جویی در زندگی خود را در سهام بانک مرکزی آمریکا از دست داده است، جلسه را ترک کرد سرش را تکان داد

13. Are you going to be a machinist?
[ترجمه ترگمان]تو می خو ای یه machinist باشی؟
[ترجمه گوگل]آیا می خواهید ماشینکاری شود؟

14. Machinist job is one of our country's biggest industries.
[ترجمه ترگمان]شغل Machinist یکی از بزرگ ترین صنایع کشور ما است
[ترجمه گوگل]شغل ماشین سازی یکی از بزرگترین صنایع کشور ما است

پیشنهاد کاربران

تراش کار، کارگر ماهری که از ماشین افزار بهره برداری می کند


کلمات دیگر: