کلمه جو
صفحه اصلی

fabricate


معنی : ساختن، از خود در آوردن، تقلید و جعل کردن، بافتن و از کار در آوردن
معانی دیگر : بنا کردن، (در کارخانه یا کارگاه و غیره) تولید کردن، فروردن، فرآوردن، همگذاشت کردن، (دروغ) بهم بافتن، (داستان و غیره) سرهم کردن، دروغ بافتن، جعل کردن، بافتن و از کار در اوردن

انگلیسی به فارسی

ساختن، بافتن و از کار در آوردن، تقلید و جعل کردن


ساختن، تقلید و جعل کردن، از خود در آوردن، بافتن و از کار در آوردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: fabricates, fabricating, fabricated
(1) تعریف: to construct or create.
مترادف: construct, create, fashion
مشابه: build, craft, make, manufacture, produce

- The knives are fabricated out of stainless steel.
[ترجمه ترگمان] چاقوها از فولاد ضد زنگ ساخته شده اند
[ترجمه گوگل] چاقوها از فولاد ضد زنگ ساخته شده اند

(2) تعریف: to put together by assembling.
مترادف: assemble, build
مشابه: construct, craft, erect, make, manufacture, produce

- The entire home is fabricated in the factory.
[ترجمه ترگمان] کل خانه در کارخانه ساخته شده است
[ترجمه گوگل] کل خانه در کارخانه ساخته شده است

(3) تعریف: to invent with the intention of deceiving; make up.
مترادف: concoct, invent
مشابه: contrive, cook up, fable, fake, falsify, manufacture, sham, trump up

- The story had been fabricated just for the publicity.
[ترجمه ترگمان] این داستان فقط برای تبلیغات ساختگی بود
[ترجمه گوگل] این داستان فقط برای تبلیغ بود
- He fabricated an elaborate excuse for turning his project in late.
[ترجمه ترگمان] او یک بهانه استادانه برای تبدیل این پروژه به اواخر سال ارائه کرد
[ترجمه گوگل] او برای به نوبه خود پروژه خود را در اواخر ساخته است

• make up, concoct; invent; fake, falsify; make, build, construct
if you fabricate information, you invent it in order to deceive people; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] ساختن، تولید و ایجاد
[ریاضیات] ساختن

مترادف و متضاد

ساختن (فعل)
make, craft, establish, forge, fake, form, found, produce, create, construct, prepare, model, build, manufacture, fashion, invent, compose, falsify, fabricate

از خود در آوردن (فعل)
invent, dream up, excogitate, fabricate

تقلید و جعل کردن (فعل)
fabricate

بافتن و از کار در آوردن (فعل)
fabricate

manufacture


Synonyms: assemble, brainstorm, build, cobble up, compose, concoct, construct, contrive, cook up, create, devise, dream up, erect, fashion, fit together, form, formulate, frame, head trip, invent, join, knock together, make, make up, mix, organize, piece together, prefab, produce, put together, shape, structure, think up, throw together, throw up, turn out, whip up, whomp up


Antonyms: break, demolish, destroy, ruin, wreck


falsify, make up a story


Synonyms: coin, concoct, contrive, counterfeit, devise, fake, feign, fib, forge, form, fudge, invent, jive, lie, make like, misrepresent, pretend, prevaricate, trump up


Antonyms: tell truth


جملات نمونه

1. to fabricate a bridge of steel beams
ساختن پل با تیرهای پولادی

2. in this factory they fabricate surgical instruments
در این کارخانه ابزار جراحی می سازند.

3. They plan to fabricate a cinema next year.
[ترجمه ترگمان]آن ها قصد دارند سال آینده یک سینما را بسازند
[ترجمه گوگل]آنها قصد دارند سینما را سال آینده تولید کنند

4. The discs are expensive to fabricate.
[ترجمه ترگمان]این دیسک ها برای تولید گران قیمت هستند
[ترجمه گوگل]دیسکها برای ساخت ساختن گران هستند

5. At their small workshop, they fabricate parts for jet engines.
[ترجمه ترگمان]در کارگاه کوچک خود قطعات برای موتورهای جت ساخته می شوند
[ترجمه گوگل]در کارگاه کوچک خود، قطعات را برای موتورهای جت طراحی می کنند

6. Now she could fabricate for herself rich and happy memories.
[ترجمه ترگمان]حالا می توانست خودش را برای خودش غنی و خاطرات خوش نشان دهد
[ترجمه گوگل]حالا او می تواند خاطرات غنی و شاد خود را ساخت

7. In order to fabricate rubber packing oil satisfied with some standards, extract oil, a byproduct during solvent refining of lubricating oil, was refined using N-methyl-2-pyrrolidone(NMP).
[ترجمه ترگمان]به منظور تولید روغن بسته بندی لاستیک از برخی استانداردها، استخراج نفت، یک محصول فرعی در طول تصفیه حلال روغن صنعتی، با استفاده از N - متیل - ۲ - متیل pyrrolidone (NMP)تصفیه شد
[ترجمه گوگل]به منظور ساخت بسته بندی روغن لاستیک با برخی از استانداردها رضایت بخش بود، استخراج روغن، یک فرآورده جانبی در هنگام تصفیه حلال روغن روغنی، با استفاده از N-methyl-2-pyrrolidone (NMP) تصفیه شد

8. In this project, students will fabricate composite materials using different high performance fibres and lay-up designs.
[ترجمه ترگمان]در این پروژه، دانش آموزان مواد مرکب با استفاده از الیاف دارای عملکرد بالا و طراحی های ایجاد شده تولید خواهند کرد
[ترجمه گوگل]در این پروژه، دانشجویان مواد کامپوزیتی را با استفاده از الیاف با کارایی بالا و طرح های نازک ساخت می کنند

9. Objective To fabricate submucosal tissue substitute in vitro.
[ترجمه ترگمان]هدف ایجاد جایگزینی بافت submucosal در آزمایشگاه
[ترجمه گوگل]هدف ساخت جایگزین بافت زیر جلدی در آزمایشگاهی

10. To design, fabricate and repair test fixture.
[ترجمه ترگمان]طراحی، ساخت و تعمیر و تعمیر و تعمیر
[ترجمه گوگل]برای طراحی، ساخت و تعمیر آزمایشگاه ثابت

11. Conclusion It is feasible to fabricate injectable EHT in vitro.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری امکان تولید سلول های تزریقی در آزمایشگاه امکان پذیر است
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری EHT تزریقی in vitro قابل ساخت است

12. Describe the materials and processes used to fabricate this design.
[ترجمه ترگمان]مواد و فرآیندهای مورد استفاده برای ساخت این طراحی را توصیف کنید
[ترجمه گوگل]مواد و فرآیندهای مورد استفاده برای ساخت این طراحی را شرح دهید

13. We fabricate slightly deformed fused-silica microspheres in which whispering gallery modes possess remarkably directional escape emission from the microsphere boundary.
[ترجمه ترگمان]ما slightly fused که در آن حالت های گالری به شکل قابل توجهی تغییر شکل می دهند را تولید می کنیم که به طور قابل توجهی انتشار امواج گریز از مرز microsphere را دارند
[ترجمه گوگل]ما از میکروسپارهای سیلیکا با مشتعل اندکی تشکیل شده است که در آن حالتهای نگاتیو نگاتیو دارای مرزهای میکروسپور هستند

14. A new technique to fabricate silicon condenser microphone is presented.
[ترجمه ترگمان]یک روش جدید برای ساخت میکروفون کندانسور سیلیکون ارائه می شود
[ترجمه گوگل]یک تکنیک جدید برای ساخت میکروفن کندانسور سیلیکون ارائه شده است

In this factory they fabricate surgical instruments.

در این کارخانه ابزار جراحی می‌سازند.


This house is fabricated out of plastic materials.

این خانه از مواد پلاستیکی ساخته شده است.


fabricating sheet iron into plates

تبدیل آهن ورق به بشقاب


to fabricate a bridge of steel beams

ساختن پل با تیرهای پولادی


She fabricated a story to justify her absence.

برای توجیه غیبت خود داستانی سرهم کرد.


They fabricated my signature.

امضای مرا جعل کردند.


پیشنهاد کاربران

To make
To create
To manufacture
To produce
To construct
To build
To assemble
To put together
To cobble together
To form
To fashion


داستان بافتن، داستان سر هم کردن

ساختگی

درست کردنه

تولید کردن، ساختن make something up

تقلید کردن

داستان ساختگی برای گول زدن مردم


fabricate ( verb ) = ساختن، سر هم کردن، به هم بافتن ، از خود در آوردن، جعل کردن، ساختگی بودن، دروغ بافی کردن

Definition = برای سر هم کردن یا اسمبل کردن با استفاده از قطعات یا مواد/خلق چیزی با مهارت یا نبوغ/برای جعل یا ساختن چیزی که خلاف واقع یا نادرست است/برای توصیف یا بیان بیش از حد اغراق آمیز/برای ساختن نمایش یا تظاهر دروغین/خصوصاً با جعل دروغ ، چیزی واقعی را مثل اینکه داستانی باشد ، بازگو کنید/برای تولید یک محصول ، به ویژه در یک فرآیند صنعتی/

مترادف با کلمه : invent

examples :
1 - He claims that the police fabricated evidence against him.
او ادعا می کند که پلیس شواهدی علیه او جعل کرده است.
2 - He was late, so he fabricated an excuse to avoid trouble.
او دیر رسید ، بنابراین بهانه ای سر هم کرد تا از دردسر دوری کند.
3 - The company fabricates and sells steel.
این شرکت ساخت و فروش فولاد را انجام می دهد.
4 - An electronic circuit is fabricated on a silicon wafer.
یک مدار الکترونیکی روی پولک سیلیکونی ( تراشه های کامپیوتری ) ساخته می شود.
5 - She fabricated charges that her boss was stealing money.
او اتهاماتی را سر هم کرد که رئیسش پول دزدی می کرد.
6 - Techniques for fabricating microchips on circuits are advancing all the time.
تکنیک های ساخت ریز تراشه ها روی مدارها همیشه پیشرفته می شوند.
7 - The company's main business is fabricating metal parts for the aerospace industry.
تجارت اصلی این شرکت ساخت قطعات فلزی برای صنعت هوافضا است.
8 - It turned out that all the qualifications in his application had been fabricated.
معلوم شد که کلیه مدارک موجود در پرونده وی جعل شده است.



کلمات دیگر: