کلمه جو
صفحه اصلی

gala


معنی : شادی، جشن و سرور، مجلل، با شکوه
معانی دیگر : مجلل و پرسرور، جشنواره ای، جشن مانند، (از ریشه ی عربی)، ضیافت، بزرگداشت، (لباس) فاخر، خوشی

انگلیسی به فارسی

خوشی، شادی، جشن و سرور، مجلل، با شکوه


گالا، جشن و سرور، شادی، مجلل، با شکوه


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: suited to a festive celebration.
مترادف: ceremonial, festal, festive, holiday
مشابه: festival, majestic, merry, splendid, sumptuous

- a gala reception
[ترجمه ترگمان] یه پذیرایی رسمی
[ترجمه گوگل] پذیرش پذیرایی
اسم ( noun )
• : تعریف: a festive celebration, esp. a large, elaborate one.
مترادف: celebration, festival, fete
مشابه: ball, bash, extravaganza, festivity, pageant, shindig

• festivity, rejoicing; festive celebration
festive, showy
a gala is a special public celebration, entertainment, or performance.

مترادف و متضاد

شادی (اسم)
airiness, happiness, rejoicing, jubilation, gaiety, glee, mirth, caper, curvet, exultation, gala, pleasance, joyance

جشن و سرور (اسم)
festivity, gala

مجلل (صفت)
luxuriant, stately, grand, imperial, magnificent, illustrious, sumptuous, deluxe, luxurious, plush, palatial, gorgeous, glorious, gala, plushy, royal, splendorous

با شکوه (صفت)
stately, rich, splendid, lush, superb, noble, imperial, majestic, deluxe, plush, glorious, topping, gala, splendorous

celebratory


Synonyms: bright, colorful, convivial, festal, festive, gay, happy, jovial, joyful, merry


festival


Synonyms: affair, ball, bash, blast, blowout, carnival, celebration, clambake, dance, do, festivity, fete, fiesta, function, get-together, hop, jamboree, moveable feast, pageant, party, prom, roast, shindig, stag, to-do, wingding


جملات نمونه

1. a gala party
مهمانی مجلل

2. in gala
در لباس مهمانی رسمی

3. The gala evening was attended by royalty and politicians.
[ترجمه ترگمان]مراسم جشن با حضور سیاستمداران و سیاستمداران برگزار شد
[ترجمه گوگل]شب عید با سلطنت و سیاستمداران حضور داشت

4. The gala culminated in a firework display.
[ترجمه ترگمان]این جشن در یک نمایش آتش بازی به اوج خود رسید
[ترجمه گوگل]جشنواره به نمایش گذاشته شد

5. The festival will climax on Sunday with a gala concert.
[ترجمه ترگمان]این جشنواره در روز یکشنبه با یک کنسرت جشن به اوج خواهد رسید
[ترجمه گوگل]این جشنواره یکشنبه با یک کنسرت بزرگ برگزار می شود

6. The Queen attended a gala concert at the Royal Festival Hall.
[ترجمه ترگمان]ملکه در یک کنسرت باشکوه در جشنواره رویال فستیوال شرکت کرد
[ترجمه گوگل]ملکه در یک جشنواره سلطنتی روی صحنه حضور داشت

7. He is the special guest on a gala occasion.
[ترجمه ترگمان]او مهمان ویژه در یک مورد رسمی است
[ترجمه گوگل]او مهمان ویژه در یک مناسبت بزرگ است

8. Gala: Yellow skin with bright red stripes.
[ترجمه ترگمان]گالا پلاسید یا پوست زرد با خط های راه راه قرمز
[ترجمه گوگل]Gala: پوست زرد با راه راه های قرمز روشن

9. The festive gala features a slew of activities for all ages.
[ترجمه ترگمان]این جشنواره جشن یک سری فعالیت ها را برای همه سنین به نمایش گذاشت
[ترجمه گوگل]جشن جشن شامل بسیاری از فعالیت ها برای تمام سنین است

10. Christmas is a gala day.
[ترجمه ترگمان]کریسمس یه روز رسمیه
[ترجمه گوگل]کریسمس یک روز عید است

11. It was a gala performance of Le Bourgeois Gentilhomme in the presence of the king.
[ترجمه ترگمان]حضور پادشاه در حضور شاه یک نمایش رسمی بود
[ترجمه گوگل]این نمایش جالبی از Le Bourgeois Gentilhomme در حضور پادشاه بود

12. A gala dinner is held fortnightly and lunch is alfresco.
[ترجمه ترگمان]یک شام رسمی هر هفته یک بار برگزار می شود و ناهار alfresco است
[ترجمه گوگل]یک شام غواصی هر دو هفته برگزار می شود و ناهار در فضای باز برگزار می شود

13. The Gala youngster acknowledges how fortunate he has been in the folk who have advised him along the way.
[ترجمه ترگمان]The را تصدیق می کند که در طول راه چه قدر خوش شانس بوده است که در طول راه به او توصیه کرده اند
[ترجمه گوگل]پسر جوان Gala به رسمیت شناخته شده است که چقدر خوش شانس او ​​در قوم است که به او در طول راه به او توصیه کرده است

14. Once a week there is a Tyrolean gala dinner. 50 bedrooms: no singles available.
[ترجمه ترگمان]هفته ای یک بار یک جشن عروسی برگزار می شود ۵۰ اتاق خواب: هیچ تک آهنگ در دسترس نیست
[ترجمه گوگل]یک بار در هفته یک شام جشن تایلند وجود دارد 50 اتاق خواب: تنها در دسترس نیست

a gala party

مهمانی مجلل


اصطلاحات

in gala

در لباس مهمانی رسمی


پیشنهاد کاربران

خوشی، شادى، جشن و سرور، مجلل، با شکوه ، جشن، ضیافت، جشنواره، بزرگداشت
● مجلل و پرسرور

شادمانی ، سرخوشی ، پایکوبی ، دست افشانی


کلمات دیگر: