1. The individual has always had to struggle to keep from being overwhelmed by the tribe.
[ترجمه ترگمان]فرد همیشه مجبور بوده است تقلا کند تا از شر این قبیله جلوگیری کند
[ترجمه گوگل]فرد همیشه باید تلاش کند تا از قبیله نجات یابد
2. She could hardly keep from laughing.
[ترجمه Soroushgh97] او به زحمت میتوانست از خندیدن خودداری کند
[ترجمه ترگمان]به زحمت می توانست از خنده خودداری کند
[ترجمه گوگل]او به سختی می تواند از خنده نگه دارد
3. You should keep from doing anything rash.
[ترجمه ترگمان]تو باید از انجام هر کار rash جلوگیری کنی
[ترجمه گوگل]شما باید از انجام هرگونه بثورات خودداری کنید
4. He can't keep from thinking of her all the time.
[ترجمه ترگمان]او نمی تواند مدام به او فکر کند
[ترجمه گوگل]او نمیتواند همیشه از فکر کردن به او جلوگیری کند
5. She bit her lip to keep from crying.
[ترجمه ترگمان]لبش را گاز گرفت تا گریه نکند
[ترجمه گوگل]او لب خود را از گریه نگه داشته است
6. I'm afraid I couldn't keep from smiling when she told me what she'd done.
[ترجمه ترگمان]متاسفانه نمی توانستم از لبخند زدن خودداری کنم وقتی که او به من گفت چه کار کرده
[ترجمه گوگل]من از اینکه لبخند می زدم نمی توانستم از او بخواهم که او چه کاری انجام دهد
7. If he can keep from smoking for a month or two his health will improve.
[ترجمه ترگمان]اگر بتواند یک ماه سیگار بکشد، سلامتی اش بهبود خواهد یافت
[ترجمه گوگل]اگر او بتواند یک یا دو ماه دیگر سیگار بکشد، سلامت او بهبود خواهد یافت
8. She could hardly keep from laughing. :I just managed to keep myself from falling.
[ترجمه ترگمان]به زحمت می توانست از خنده خودداری کند من فقط سعی کردم خودم رو از افتادن نگه دارم
[ترجمه گوگل]او به سختی می تواند از خنده نگه دارد : من فقط توانستم خودم را از سقوط حفظ کنم
9. You'd better keep from bad company.
[ترجمه ترگمان]بهتر است از یک شرکت بد نگهداری کنید
[ترجمه گوگل]شما بهتر از شرکت بد نگه دارید
10. I flushed, swallowed hard, struggled to keep from crying, struggled not to be overwhelmed by my fear of falling.
[ترجمه ترگمان]سرخ شدم، به سختی آب دهانم را قورت دادم، سعی کردم از گریه کردن جلوگیری کنم، و سعی کردم از ترس اینکه مبادا سقوط کنم، گیج نشوم
[ترجمه گوگل]من فریاد کشیدم، سخت فرو نشستم، تلاش کردم تا از گریه سر در نیاوردم، ترس از سقوط را ندیدم
11. Dinah bit her lips, to keep from screaming.
[ترجمه ترگمان]دیانا لبش را گاز گرفت تا از جیغ زدن خودداری کند
[ترجمه گوگل]دینا لب هایش را می بندد تا از جیغ خودداری کند
12. She recalled how hard it was to keep from touching the woman on the bus.
[ترجمه ترگمان]به یاد آورد که چقدر سخت بود که به زنی که در اتوبوس بود دست بزند
[ترجمه گوگل]او به یاد می آورد چقدر سخت است که از دست زدن به زن در اتوبوس جلوگیری شود
13. I couldn't keep from laughing.
[ترجمه ترگمان]نمی توانستم از خنده خودداری کنم
[ترجمه گوگل]من نمی توانستم از خنده خسته شوم
14. To keep from going into debt to begin with, set a budget and stick to it.
[ترجمه ترگمان]برای شروع به بدهی ها، بودجه بندی کنید و به آن پایبند باشید
[ترجمه گوگل]برای جلوگیری از رفتن به بدهی ابتدا، بودجه را تنظیم کنید و به آن بپردازید
15. I swallowed hard and struggled to keep from crying.
[ترجمه ترگمان]به سختی آب دهانم را قورت دادم و سعی کردم از گریه جلوگیری کنم
[ترجمه گوگل]من به سختی بلعیده بودم و تلاش کردم که از گریه نگهداری نشوم