کلمه جو
صفحه اصلی

naif


معنی : بی ریا، خام، بی تجربه، ساده و بی تکلف
معانی دیگر : naive ساده و بی تکلف

انگلیسی به فارسی

( naive ) ساده و بی تکلف، بیریا، ساده، بی تجربه، خام


نایف، ساده و بی تکلف، بی تجربه، خام، بی ریا


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: one who is inexperienced or naive; innocent.
مترادف: babe, greenhorn, innocent, lamb
مشابه: baby, child, cub, novice, tenderfoot

مترادف و متضاد

بی ریا (صفت)
naive, sincere, candid, heartfelt, unaffected, naif, single-hearted, true-hearted

خام (صفت)
rude, simple, naive, rare, green, unripe, crude, naif, raw, unfeasible, half-baked, undone, unequipped, unprepared

بی تجربه (صفت)
naive, immature, green, unskilled, naif, raw, half-baked, unskillful, gun-shy, inexpert, verdant

ساده و بی تکلف (صفت)
naive, naif

جملات نمونه

1. Is she a grasping airhead or a complete naif?
[ترجمه ترگمان]ان کله پوک یا ساده و ساده است؟
[ترجمه گوگل]آیا او یک سر و صدا و یا یک naif کامل است؟

2. Pete Wilson is a naif who had no idea anybody would care what he had to say about the Republican anti-abortion plank?
[ترجمه ترگمان]پیت ویلسون \"یه آدم ساده و بی ریا هست که هیچ ایده ای نداره که\" بخواد به کسی که درباره قرارداد ضد سقط جنین گفته بود اهمیت بده؟
[ترجمه گوگل]پیت ویلسون نایف است که به هیچ وجه فکر نمی کرد کسی به آنچه که او در مورد پلاک ضد سقط جنین جمهوری خواهان گفته بود مراقبت کند

3. It is a pretty story, albeit a trifle naif.
[ترجمه ترگمان]داستان قشنگی است، اگرچه ساده و ساده است
[ترجمه گوگل]این یک داستان زیبا است، اگرچه یک خنده ناز است

4. The introduction is stiff, embarrassing ; Naif.
[ترجمه ترگمان]معارفه، خشک و خجالت آور است؛ naif
[ترجمه گوگل]مقدمه خشن، شرم آور است؛ نایف

5. Children's world is full of joyfull, fun, naif. . .
[ترجمه ترگمان]دنیای کودکان پر از joyfull، fun، naif است
[ترجمه گوگل]دنیای کودکان پر از لذت، سرگرم کننده، پرطرفدار است

6. They painted the door naif.
[ترجمه ترگمان]آن ها با سادگی در را روی هم انداختند
[ترجمه گوگل]آنها نایف درب را رنگ کردند

7. The first meridian circle of China has been installed at CSAO in April 1990. This horizontal reflecting transit circle with 240ram effective aperture is developed by CSAO, NAIF and CUO.
[ترجمه ترگمان]اولین دایره نصف النهار چین در CSAO در آوریل ۱۹۹۰ نصب شده است این چرخه انتقال افقی با ۲۴۰ سوراخ موثر با CSAO، naif و cuo ایجاد شده است
[ترجمه گوگل]اولین حلقه مرسدس از چین در آوریل 1990 در CSAO نصب شده است این حلقه حمل و نقل منعکس کننده افقی با دیافراگم موثر 240 آمین توسط CSAO، NAIF و CUO توسعه یافته است

8. I have to say, perhaps the most innovative response was from Dr. Naif al-Mutawa of Kuwait, who joins us here tonight.
[ترجمه ترگمان]باید بگویم، شاید the پاسخ دکتر نایف al از کویت بود که امشب به ما ملحق شد
[ترجمه گوگل]من باید بگویم، شاید پاسخ نوآورانه ای از دکتر نایف الموتاوا کویت است که امشب به ما می پیوندد

9. Accused of being a revolutionary, or at best a naif, Bernstein never recovered from the damage this did to his reputation.
[ترجمه ترگمان]برنشتاین که متهم به یک انقلابی یا در بهترین حالت بود، هرگز از آسیب هایی که این حادثه به حیثیت او وارد آمده بود، به دست نیامد
[ترجمه گوگل]برنشتاین متهم به انقلابی شدن و یا در نهایت نایف، از آسیب این شهر به شهرتش باز نگرفت

10. All of the schools are Christian, but other schools train leaders in Judism, Islam, Budism and other naif traditions.
[ترجمه ترگمان]همه این مدارس مسیحی هستند، اما مدارس دیگر رهبران in، اسلام، Budism و دیگر سنت های naif را آموزش می دهند
[ترجمه گوگل]همه مدارس مسیحی هستند، اما مدارس دیگر رهبران یهودیت، اسلام، بودیسم و ​​سایر سنت های نایف را آموزش می دهند

11. However, the ranking after the heir Crown Prince of Saudi Second Deputy Prime Minister and Interior Minister Naif Bin Abdul - Aziz poor health.
[ترجمه ترگمان]با این حال، این رده بندی پس از ولیعهد ولیعهد عربستان سعودی، نایف بن عبدالعزیز، معاون دوم نخست وزیر و نایف بن عبدالعزیز، وزیر کشور، در صدر قرار دارد
[ترجمه گوگل]با این حال، رتبه بندی پس از وارث به نام پرنس سعودی دوم معاون نخست وزیر و وزیر کشور نایف بن عبدالعزیز سلامت ضعیف است

پیشنهاد کاربران

ساده وبی تکلف، بی ریا، ساده، بی تجربه، خام
Variants of naive


کلمات دیگر: