کلمه جو
صفحه اصلی

bachelor


معنی : عزب، لیسانسیه، مرد بی زن، زن بی شوهر، باشلیه، دانشیاب
معانی دیگر : (آموزش) درجه ی لیسانس، کارشناس، (در اصل - در نظام فئودالی) سلحشور جوان و زمین دار که تحت فرمان شخص دیگری خدمت می کرد (bachelor-at-arms هم می گفتند)، مرد مجرد، حیوان نری که هنوز جفتگیری نکرده است (به ویژه خوک آبی)، بدون عیال، مجرد، مردیا زنی که بگرفتن اولین درجه ء علمی دانشگاه نائل میشود، مهندس

انگلیسی به فارسی

(مرد) بدون زن، عزب، مجرد، مرد بی‌زن


(در دانشگاه) لیسانس، کارشناسی (bachelor's degree هم می‌گویند)


(در دانشگاه) لیسانسیه، کارشناس


عزب، لیسانسیه، مرد بی زن، زن بی شوهر، باشلیه، دانشیاب


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: bachelorhood (n.)
(1) تعریف: an unwed man, esp. one who has never married.

- He seems quite happy as a bachelor and shows no desire to be married.
[ترجمه Reza Babazadeh] او به عنوان یک فرد مجرد کاملا خوشبخت به نظر می رسد به همین دلیل تمایلی برای ازدواج نشان نمی دهد.
[ترجمه ترگمان] مثل یک دانشجو خوشبخت به نظر می رسد و تمایلی به ازدواج ندارد
[ترجمه گوگل] او به عنوان یک لیسانس کاملا خوشحال است و هیچ تمایلی به ازدواج ندارد

(2) تعریف: a person who has earned a four-year college degree.

- Our daughter became a bachelor of science in June, having majored in chemistry.
[ترجمه ترگمان] دختر ما در ماه ژوئن در رشته شیمی فارغ التحصیل شد
[ترجمه گوگل] دختر ما در ماه ژوئن سال تحصیلی کارشناسی علوم بود و در زمینه شیمی تخصص داشت

• unmarried man; graduate who holds a bachelor's degree
a bachelor is a man who is not married.

مترادف و متضاد

عزب (اسم)
celibate, bachelor, unmarried person

لیسانسیه (اسم)
graduate, bachelor, licentiate, licensee

مرد بی زن (اسم)
bachelor

زن بی شوهر (اسم)
bachelor

باشلیه (اسم)
bachelor

دانشیاب (اسم)
bachelor

unmarried man or woman


Synonyms: available, celibate, single, single person, stag, unattached


Antonyms: groom, husband, spouse


جملات نمونه

1. My brother took an oath to remain a bachelor.
برادرم قسم خورد که مجرد باقی بماند

2. In the movie, the married man was mistaken for a bachelor.
در این فیلم آن مرد متاهل با فردی مجرد اشتباه گرفته شد

3. Before the wedding, all his bachelor friends had a party.
پیش از مراسم عروسی همه دوستان مجردش جشن گرفتند

4. a confirmed bachelor
مردی که به تجرد خو گرفته است

5. Even the prices of small bachelor flats are unbelievable.
[ترجمه Alireza] حتی قیمت آپارتمانهای مجردی غیر قابل باور هست.
[ترجمه ترگمان]حتی قیمت آپارتمان های bachelor کوچک باور نکردنی است
[ترجمه گوگل]حتی قیمت آپارتمان های کوچک کارشناسی باور نکردنی است

6. Gerald was 3 and a confirmed bachelor .
[ترجمه ترگمان]جرالد ۳ و یک مجرد تایید شده بود
[ترجمه گوگل]جرالد 3 ساله بود و یک لیسانس تأیید شد

7. The flat contained the basic essentials for bachelor life.
[ترجمه ترگمان]این آپارتمان حاوی اساسی اساسی برای زندگی مجرد بود
[ترجمه گوگل]این تخت دارای مقدمات اساسی برای زندگی لیسانس بود

8. He remained a bachelor until he was well into his 40s.
[ترجمه ترگمان]او تا ۴۰ سالگی مرد مجرد باقی ماند
[ترجمه گوگل]او تا به حال به خوبی به 40 سالگی اش ادامه داد

9. He remained a bachelor all his life.
[ترجمه ترگمان]تمام عمرش مجرد بود
[ترجمه گوگل]او تمام مدت زندگی خود را با مدرک لیسانس حفظ کرد

10. He is a confirmed bachelor.
[ترجمه ترگمان] اون مجرد تایید شده
[ترجمه گوگل]او یک لیسانس معتبر است

11. The Crown Prince was Japan's most eligible bachelor .
[ترجمه ترگمان]ولیعهد یکی از most eligible ژاپن بود
[ترجمه گوگل]شاهزاده پرنس ترین شاگرد واجد شرایط ژاپن بود

12. Stephen was regarded as an eligible bachelor .
[ترجمه ترگمان]استفان به عنوان یک مجرد واجد شرایط شناخته می شد
[ترجمه گوگل]استفان به عنوان یک لیسانس واجد شرایط در نظر گرفته شد

13. He's the most eligible bachelor in Japan.
[ترجمه ترگمان]او the فرد در ژاپن است
[ترجمه گوگل]او واجد شرایط واجد شرایط در ژاپن است

14. He was 3 and a confirmed bachelor.
[ترجمه ترگمان]اون ۳ سالش بود و یه مجرد تایید شده بود
[ترجمه گوگل]او 3 سال داشت و یک لیسانس معتبر بود

15. He's a confirmed bachelor.
[ترجمه ترگمان]اون مجرد تایید شده
[ترجمه گوگل]او یک لیسانس معتبر است

16. She was a bachelor woman.
[ترجمه ترگمان]زن مجردی بود
[ترجمه گوگل]او یک زن لیسانس بود

17. Throughout his career as a bachelor priest, people had tried to marry him off.
[ترجمه ترگمان]در طول زندگی اش به عنوان یک کشیش مجرد، مردم سعی کرده بودند با او ازدواج کنند
[ترجمه گوگل]در طول کار خود به عنوان یک کشیش لیسانس، مردم سعی داشتند ازدواج کنند

18. Claudio is the world. weary bachelor, independently wealthy, and convinced that life holds no more secrets for him.
[ترجمه ترگمان]کلادیو حالا دنیا است مجرد، مستقل، مستقل، و معتقد بود که زندگی هیچ راز دیگری برای او ندارد
[ترجمه گوگل]کلودیو جهان است  کارشناسی کارشناسی ارشد، به طور مستقل ثروتمند و متقاعد شده است که زندگی اسرار بیشتری برای او ندارد

a bachelor flat

آپارتمان تک‌نفره


پیشنهاد کاربران

مجرد

مرد مجرد

مجردی
Bachelor party = جشن مجردی

مرد عاقلی که هنوز ازدواج نکرده

تنها، مجرد

عاقل . خوشبخت . آزاد . به دور از مسعولیت ( چون آدم مجرد همه این خصوصیات رو داره ) 😂

a man who has not married

کدینگ. . .

بچه لُر اگر چه" لیسانس"داره اما همیشه "مجرد" می مونه ( ( 

لیسانس، مجرد



مجرد ، عزب

لیسانس

Bachelor of arts ( BA ) لیسانس هنر
Bachelor of science ( BSC ) لیسانس علوم انسانی
Bachelor of education ( BED ) لیسانس اموزش علوم ( ریاضی ، فیزیک )

لیسانس، درجه ی لیسانس، یا اینکه زن یا مردِ مجرد، کسی که ازدواج نکرده، من دوازده سالمه😍

یعنی بچه لُر😂😂😂نه😐شوخی کردم یعنی ( ( مجرد ) )

اولین بار که خوندم فک کردم استاد برای مزاح نوشته بچه لر😂😂😂
Pachelor of public health: لیسانسیه بهداشت عمومی

bachelor
واژه ای ایرانی - تورانی - اروپایی است :
bachelor : bache - lor
bache = بچه : کَسی که هنوز زناشویی نکرده و هنوز مَرد نشده و بچه است.
lor - = پسوند کننده کار که در زبان سکایی کُهن / تورانی/ تورَکی/ تُرکی به مینه ی کُننده و یا کَس است.

bachelor
گرته برداری = بَچه لَر

برای یادسپاری بهتر می توان برمبنای تلفظ و معنی به آسان سازی تلفظ و ایجاد ارتباط خوش پسند با معنی اقدام کرد:
/بَچِه لِر/ تبدیل به/ بچه لُر / اما ارتباط مثلا؛ بچه لُرها مجردند و بچه ترکها متاهل.

Bachelor زن مجرد

bachelor
می تَوان با نِگَرِش به گویِشِ پارسی " بَچه لار " هَم گُفت.

Single man


کلمات دیگر: