کلمه جو
صفحه اصلی

narcolepsy


معنی : حمله خواب
معانی دیگر : میل شدید و ناگهانی به خواب، حمله ی خواب، طب حالت خواب الودگی و میل شدیدبه خواب

انگلیسی به فارسی

(پزشکی)حالت خواب الودگی و میل شدیدبه خواب، حمله خواب


نارکولپسی، حمله خواب


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: narcoleptic (adj.), narcoleptic (n.)
• : تعریف: an abnormal condition in which one is seized by sudden brief uncontrollable attacks of deep sleep.

• disease characterized by uncontrollable sleep attacks (pathology)

دیکشنری تخصصی

[روانپزشکی] نارکولپسی. نارکولپسی سندرمی است مرکب از خواب آلودگی شدید ضمن روز و تظاهرات نابهنجار خوابREM. اختلال اخیر مشتمل است بر وجود دوره ها REM آغاز خواب، که ممکن است از نظر ذهنی توهمات هیپناکوژیک تجربه شود، و فرآیند های مهاری تجزیه ای خواب REM کاتاپلسکی و فلج خواب. ظاهر شدن خواب REM ضمن 10 دقیقه پس از شروع خواب قرینه ای برای نارکولپسی شمرده می شود.

مترادف و متضاد

حمله خواب (اسم)
narcolepsy

جملات نمونه

1. Narcolepsy is not a psychiatric or physiological problem, but rather it is believed to be a genetic one.
[ترجمه ترگمان]Narcolepsy یک مشکل روانی یا روانی نیست، بلکه معتقد است که آن یک مشکل ژنتیکی است
[ترجمه گوگل]نارکولپسی یک مشکل روانپزشکی یا فیزیولوژیکی نیست، بلکه بر این باور است که یک ژنتیک باشد

2. But with proper attention and treatment, people with narcolepsy enjoy a relatively normal life.
[ترجمه ترگمان]اما با توجه و رفتار مناسب، افراد مبتلا به حمله خواب از زندگی نسبتا عادی لذت می برند
[ترجمه گوگل]اما با توجه و درمان مناسب، افراد مبتلا به نارکولپسی از یک زندگی نسبتا طبیعی لذت می برند

3. When untreated, narcolepsy can be a dangerous condition.
[ترجمه ترگمان]در صورت عدم رسیدگی به درمان، حمله خواب می تواند یک وضعیت خطرناک باشد
[ترجمه گوگل]وقتی نارسایی می شود، نارکولپسی می تواند یک وضعیت خطرناک باشد

4. Mutations in the orexin receptors are associated with narcolepsy, a chronic sleep disorder.
[ترجمه ترگمان]جهش در گیرنده های orexin با حمله خواب و اختلال خواب مزمن همراه است
[ترجمه گوگل]موتاسیون در گیرنده های اکسیزین همراه با نارکولپسی، اختلال خواب مزمن است

5. Two of the most common narcolepsy symptoms (excessive daytime sleepiness and cataplexy ) seem to be connected to emotional state.
[ترجمه ترگمان]دو تن از شایع ترین علائم حمله خواب (خواب آلودگی روزانه بیش از حد و خواب آلودگی)به حالت عاطفی متصل می شوند
[ترجمه گوگل]دو مورد از شایعترین علائم نارکولپسی (خواب آلودگی روزانه و کاتاپلکسی) به حالت عاطفی متصل می شوند

6. Narcolepsy is a chronic neurological disorder, affecting the part of the brain that regulates when to be asleep and when to be awake.
[ترجمه ترگمان]Narcolepsy یک اختلال عصبی مزمن است که بخشی از مغز را تحت تاثیر قرار می دهد که زمانی که باید خواب باشد را منظم می کند و وقتی بیدار می شود
[ترجمه گوگل]نارکولپسی یک بیماری مزمن عصبی است که بر قسمت مغز تاثیر می گذارد و تنظیم می کند که خوابیدن و بیداری باشد

7. Methods 30 narcolepsy subjects with cataplexy who had no direct or specific treatment since 6 months were admitted to the department for fluoxetine treatment efficacy studies.
[ترجمه ترگمان]روش های ۳۰ مورد حمله narcolepsy با cataplexy که از ۶ ماه هیچ درمان مستقیم یا اختصاصی نداشتند، به بخش مطالعات اثربخشی درمان fluoxetine تایید شدند
[ترجمه گوگل]روشها: 30 نفر از بیماران مبتلا به نارکولپسی با کاتاپلکسی که از 6 ماهگی هیچگونه درمان مستقیم یا خاصی را در اختیار نداشتند، به مطالعه درمانی اثربخشی درمان فلوکستین بستگی داشت

8. He believes that narcolepsy is attributable to an inability to suppress REM sleep during waking.
[ترجمه ترگمان]او بر این باور است که حمله خواب به ناتوانی در سرکوب خواب REM در هنگام بیداری مربوط می شود
[ترجمه گوگل]او معتقد است که نارکولپسی به علت عدم توانایی برای سرکوب خواب REM در هنگام بیداری قابل تشخیص است

9. The symptoms of narcolepsy—particularly sleep attacks and cataplexy—can wreak havoc on your ability to live a normal life.
[ترجمه ترگمان]علائم حمله خواب - به ویژه حملات خواب و cataplexy - می تواند باعث ویرانی توانایی شما برای زندگی عادی شود
[ترجمه گوگل]علائم نارکولپسی، به خصوص حملات خواب و کاتاپلکسی، می توانند بر توانایی شما برای زندگی عادی زندگی را از بین ببرند

10. Related ConditionsSleep paralysis is sometimes associated with narcolepsy.
[ترجمه ترگمان]برخی اوقات فلج ConditionsSleep مرتبط با حمله خواب است
[ترجمه گوگل]شرایط مرتبط گاهی با نارکولپسی همراه است

11. It turns out he has narcolepsy, his friend has Tourette's, and of course I'm a gimp, so a grand time was had by all.
[ترجمه ترگمان]معلوم شد که او به narcolepsy حمله کرده، دوست او تیک عصبی دارد و البته من یک gimp، پس زمان بزرگ فرا رسیده است
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد او داروی نارکولپسی است، دوستش Tourette است، و البته من یک گراز است، بنابراین زمان زیادی بود تا همه

12. Narcolepsy and restless legs syndrome can be treated with lifestyle changes and prescription medication.
[ترجمه ترگمان]سندروم پاهای بی قرار و بی قرار را می توان با تغییرات سبک زندگی و تجویز دارو درمان کرد
[ترجمه گوگل]سندروم پری ناخنک و بیقراری می تواند با تغییر سبک زندگی و دارو تجویز شود

13. Narcolepsy affects around 30, 000 people in the UK and about 70 per cent of them also have cataplexy.
[ترجمه ترگمان]Narcolepsy حدود ۳۰، ۰۰۰ نفر را در انگلستان تحت تاثیر قرار می دهد و حدود ۷۰ درصد از آن ها نیز cataplexy دارند
[ترجمه گوگل]Narcolepsy حدود 30،000 نفر در انگلستان و حدود 70 درصد از آن ها نیز دارای کاتاپلسیک هستند

14. Research has indicated that narcoleptics have a set of genes that are triggered by unknown factors to cause narcolepsy.
[ترجمه ترگمان]تحقیقات نشان داده است که narcoleptics مجموعه ای از ژن ها را دارند که توسط عوامل ناشناخته ای منفجر می شوند تا باعث حمله خواب شوند
[ترجمه گوگل]تحقیقات نشان داده است که داروهای ضدافسردگی دارای مجموعه ای از ژن هایی هستند که توسط عوامل ناشناخته ایجاد می شوند تا باعث نارکولپسی شوند

15. Seek immediate medical help because there might be a serious underlying disorder such as apnea, narcolepsy, hypersomnia, or a disease.
[ترجمه ترگمان]به دنبال کمک پزشکی فوری باشید چون ممکن است یک اختلال اساسی جدی مانند گرفتگی تنفس، حمله خواب، سکته یا یک بیماری وجود داشته باشد
[ترجمه گوگل]به کمک فوری پزشکی بپردازید زیرا ممکن است اختلالی جدی مانند آپنه، نارکولپسی، هیپرزومنی یا بیماری وجود داشته باشد

پیشنهاد کاربران

یکی از اختلالات خواب است و عبارت است از میل ناگهانی و مقاومت ناپذیر به خواب

narcolepsy ( روان شناسی )
واژه مصوب: خواب تازش
تعریف: حمله های خواب در ساعات بیداری


کلمات دیگر: