کلمه جو
صفحه اصلی

quadripartite


معنی : چهار گانه، چهار گوش، چهار تایی، چهارجانبه، چهار جزئی، چهارسویی
معانی دیگر : چهار نفره، چهار ملتی، چهار سویه، چهار بخشی

انگلیسی به فارسی

چهار جزئی، چهار تایی، چهارسویی، چهارجانبه


چهارگوشه، چهارجانبه، چهار گانه، چهار گوش، چهار جزئي، چهار تایی، چهارسویی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: having four parts or divisions.

(2) تعریف: of or involving four people or parties.

- a quadripartite agreement
[ترجمه ترگمان] توافق quadripartite
[ترجمه گوگل] توافق چهارجانبه

• divided into four parts; involving four participants, involving four sides (i.e. an agreement)
a quadripartite organization or agreement consists of or involves four parts.

مترادف و متضاد

چهار گانه (صفت)
fourfold, quadratic, quadripartite, tetraploid

چهار گوش (صفت)
square, quadripartite, foursquare, quadrilateral, quadrate

چهار تایی (صفت)
quadruple, quadripartite, tetraploid, quadric, quaternary, tetramerous

چهارجانبه (صفت)
quadripartite

چهار جزئی (صفت)
quadripartite

چهارسویی (صفت)
quadripartite

جملات نمونه

1. a quadripartite pact
قرارداد چهار سویه (جانبه)

2. Early ribbed vaults are quadripartite, that is, each bay is divided into four compartments by diagonal ribs.
[ترجمه ترگمان]طاق های شیاردار ۱، quadripartite هستند که هر خلیج به چهار قسمت توسط دنده های مورب تقسیم می شود
[ترجمه گوگل]قفسه های زردرنگ چهارگانه هستند، یعنی هر خلیج به چهار قسمت با رگه های قطر تقسیم می شود

3. Inside, the vaulting is quadripartite throughout and all of one height.
[ترجمه ترگمان]درون آن، تاق نما در تمام طول یک ارتفاع گسترش یافته است
[ترجمه گوگل]در داخل، طوفان در سراسر و تمام قد یکسان است

4. Later he describes events in Indochina as "a quadripartite game of wei qi", just at the time when genocide was under way in Cambodia.
[ترجمه ترگمان]بعدها او وقایع هندوچین را به عنوان \"بازی quadripartite وی\" توصیف کرد، درست در زمانی که نسل کشی در کامبوج در جریان بود
[ترجمه گوگل]بعدا او رویدادهای Indochina را 'یک بازی چهار جانبه از Wei qi'، فقط در زمانی که نسل کشی در کامبوج بود، توصیف می کند

5. The recent quadripartite consultations, involving Japan, the US, India and Australia, pointedly excluded China, creating fissures in the New Delhi-Beijing bilateral equation.
[ترجمه ترگمان]این رایزنی های اخیر که شامل ژاپن، ایالات متحده، هند و استرالیا می شود، چین را کنار گذاشت و باعث ایجاد شکاف در روابط دو جانبه دهلی نو - پکن شد
[ترجمه گوگل]مشاوران چهارجانبه اخیر، شامل ژاپن، ایالات متحده، هند و استرالیا، به شدت از چین کنار گذاشته شده و باعث ایجاد شکاف در معادله دوجانبه دهلی نو-پکن شده اند

6. Ah! It is difficult to let Quadripartite frequently express with ten fingers.
[ترجمه ترگمان]آه! بسیار دشوار است که بتوان آن را با ده انگشت بیان کرد
[ترجمه گوگل]آه! دشوار است که Quadripartite را با ده انگشت نشان دهیم

7. There are no capitals to the nave arcade which supports the quadripartite vault over naves and aisles.
[ترجمه ترگمان]هیچ capitals برای the شبستان وجود ندارد که the quadripartite quadripartite را بر فراز naves و aisles قرار می دهد
[ترجمه گوگل]هیچ پایتختی برای بازی ناف وجود ندارد که از طوایف چهاربعدی از ناوها و راهروها پشتیبانی کند

8. The 1945 Potsdam and London agreements and the 1971 quadripartite accord on Berlin were thus suspended.
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۴۵ معاهده پوتسدام و لندن و پیمان quadripartite در سال ۱۹۷۱ در برلین به حالت تعلیق درآمدند
[ترجمه گوگل]قراردادهای 1945 پوتسدام و لندن و توافق چهارجانبه 1971 در برلین به حالت تعلیق درآمدند

9. Mortgage loans to the parties involved in tripartite or quadripartite to sign three contracts.
[ترجمه ترگمان]وام وام مسکن به طرف های درگیر در سه قرارداد سه جانبه یا سه جانبه برای امضای سه قرارداد
[ترجمه گوگل]وام های وام برای طرفین درگیر سه جانبه یا چهار جانبه برای امضای سه قرارداد

10. Such split causes the chromosome pairs to be actually quadripartite.
[ترجمه ترگمان]این جدایی باعث می شود که جفت کروموزوم در واقع quadripartite باشند
[ترجمه گوگل]این تقسیم باعث می شود که جفت های کروموزومی در واقع چهارگانه باشند

a quadripartite pact

قرارداد چهارسویه (جانبه)



کلمات دیگر: