کلمه جو
صفحه اصلی

earmark


معنی : کنار گذاشتن، نشان هویت، اختصاص دادن
معانی دیگر : نشان، شناسه، علامت، مهر، انگ، آرم، آرنگ، مشخصه، ویژگی، خصوصیت، نشاندار کردن، علامت گذاری کردن، انگدار کردن، (با علامت) مشخص کردن، تخصیص دادن (به ویژه پول و اعتبار)، در نظر گرفتن، (در اصل - داغ یا نشانی که برای شناسایی بر گوش دام می گذاشتند) داغ گوش، نشان گوش، خط گوش، داغ زدن، نشان کردن، داه گوش، نشان درگوش گوسفند وجانوران دیگر، نشان کردن

انگلیسی به فارسی

نشان هویت، نشان کردن، اختصاص دادن، کنار گذاشتن


اختصاص دادن، نشان هویت، کنار گذاشتن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a particular quality or trait that distinguishes a person or thing from others.
مترادف: characteristic, feature, peculiarity, property, quality, trait
مشابه: attribute, mark, personality, sign, stamp, symptom, temperament, token, trademark

- The film had all the earmarks of a blockbuster.
[ترجمه ترگمان] این فیلم همه مجذوب یک فیلم پرفروش شده بود
[ترجمه گوگل] این فیلم دارای تمام اهداف یک فیلم پرفروش بود
- The man's death had the earmarks of a suicide.
[ترجمه ترگمان] مرگ آن مرد همه مشخصات یک خودکشی را داشت
[ترجمه گوگل] مرگ انسان به معنای خودکشی بوده است
- Although he could be charming, he had the earmarks of a violent man.
[ترجمه ترگمان] اگر چه او می توانست جذاب باشد، شخصیت یک مرد خشن را داشت
[ترجمه گوگل] اگر چه او می تواند جذاب باشد، او دارای اهداف یک مرد خشن بود

(2) تعریف: an identifying mark made on the ear of an animal such as a cow.
مشابه: brand, mark

- Judging by the earmark, he thought the cow belonged to the neighboring herd.
[ترجمه ترگمان] با توجه به نشان، اون فکر می کرد که گاو به گله همسایه تعلق داره
[ترجمه گوگل] او قصد داشت که گاو متعلق به گله همسایه باشد
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: earmarks, earmarking, earmarked
(1) تعریف: to designate or set aside for a special purpose.
مترادف: designate, reserve
مشابه: allocate, appropriate, assign, design

- These funds have been earmarked for research.
[ترجمه ترگمان] این وجوه برای تحقیق اختصاص داده شده است
[ترجمه گوگل] این وجوه برای تحقیق اختصاص یافته است

(2) تعریف: to make an identifying mark on the ear of (an animal).
مشابه: brand, mark

• mark on an animal's ear showing ownership
set aside, designate for a special purpose (i.e. money); mark with an earmark
if resources such as money are earmarked for a particular purpose, they have been reserved for that purpose.

مترادف و متضاد

کنار گذاشتن (اسم)
earmark

نشان هویت (اسم)
earmark

اختصاص دادن (فعل)
appropriate, assign, reserve, allocate, devote, earmark, dedicate

signature characteristic


Synonyms: attribute, differential, distinction, feature, hallmark, label, marking, peculiarity, quality, stamp, tag, token, trademark, trait


reserve


Synonyms: allocate, designate, keep back, label, maintain, mark out, name, set aside, slot, tab, tag


Antonyms: throw away, use, waste


جملات نمونه

1. under earmark
تخصیص یافته (برای)،کنار گذاشته شده،درنظر گرفته شده

2. I will earmark this money for your research.
[ترجمه ترگمان]من این پول رو برای تحقیقاتت به حساب میارم
[ترجمه گوگل]من این پول را برای تحقیق شما اختصاص خواهم داد

3. Correct speech is an earmark of the educated man.
[ترجمه ترگمان]سخنرانی صحیح، نشانه خوبی از مرد تحصیل کرده است
[ترجمه گوگل]سخنرانی صحیح مخصوص مرد تحصیلکرده است

4. He also undertook to earmark $ 235 billion in government expenditure on infrastructure projects within five years.
[ترجمه ترگمان]او همچنین متعهد شد که ۲۳۵ میلیارد دلار مخارج دولت در پروژه های زیر بنایی در عرض پنج سال را به حداقل برساند
[ترجمه گوگل]او همچنین وعده داده بود که در ظرف پنج سال آینده 235 میلیارد دلار هزینه های دولت برای پروژه های زیربنایی اختصاص داده شود

5. Mark Foley, R-Fla., that would earmark $ 210 million to purchase environmentally sensitive areas near the Everglades.
[ترجمه ترگمان]Mark Foley، R - Fla که برای خرید مناطق حساس زیست محیطی در نزدیکی the، ۲۱۰ میلیون دلار هزینه خواهد داشت
[ترجمه گوگل]مارک فولی، R-Fla, که 210 میلیون دلار برای خرید مناطق حساس به محیط زیست در نزدیکی اورگلیدز اختصاص داده است

6. It expounds the essential earmark of garbage and the limitation of garbage function transformation: garbage classification.
[ترجمه ترگمان]در این مقاله the اساسی زباله و محدودیت تبدیل تابع زباله را شرح می دهد: طبقه بندی زباله
[ترجمه گوگل]این مشخصه ضروری زباله و محدودیت انتقال زباله را مشخص می کند: طبقه بندی زباله

7. The company has decided to earmark a portion of this year's profits to invest in securities.
[ترجمه ترگمان]این شرکت تصمیم گرفته است که بخشی از سود امسال را به سرمایه گذاری در اوراق بهادار اختصاص دهد
[ترجمه گوگل]این شرکت تصمیم گرفته است بخشی از سود سال جاری را برای سرمایه گذاری در اوراق بهادار اختصاص دهد

8. The school has decided to earmark 20 percent of its funds for book purchases.
[ترجمه ترگمان]این مدرسه تصمیم گرفته است تا ۲۰ درصد از بودجه خود را برای خرید کتاب در اختیار بگذارد
[ترجمه گوگل]مدرسه تصمیم گرفته است 20 درصد از وجوه خود را برای خرید کتاب اختصاص دهد

9. We earmark more capital to increase the amount of agricultural and aquatic products to be exported.
[ترجمه ترگمان]ما سرمایه بیشتری برای افزایش میزان محصولات کشاورزی و آبی داریم که باید صادر شوند
[ترجمه گوگل]ما سرمایه بیشتری را برای افزایش میزان محصولات کشاورزی و آبزی که برای صادرات صادر می شود، اختصاص می دهیم

10. He knows the Treasury does not allow departments to earmark tax revenues.
[ترجمه ترگمان]او می داند که خزانه داری به بخش ها اجازه نمی دهد که درآمده ای مالیاتی خود را کاهش دهند
[ترجمه گوگل]او می داند که وزارت خزانه داری اجازه نمی دهد تا ادارات درآمد مالیاتی را اختصاص دهند

11. The charge has hit a nerve, persuading the company to earmark 265 Levantine buildings for special restoration.
[ترجمه ترگمان]این اتهام به یک عصب برخورد کرده است و این شرکت را ترغیب می کند تا ۲۶۵ ساختمان Levantine را برای بازسازی ویژه ترغیب کند
[ترجمه گوگل]شارژ یک عصب ضربه زده است و این شرکت را متقاعد ساخت تا 265 ساختمان لواتین را برای بازسازی ویژه اختصاص دهد

12. Because the national curriculum can not be properly taught without new textbooks, we will earmark funds for class and library books.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که برنامه درسی ملی را نمی توان به درستی بدون کتب درسی جدید آموزش داد، ما برای کلاس های کلاس و کتابخانه پول قرض خواهیم کرد
[ترجمه گوگل]از آنجا که برنامه درسی ملی نمی تواند بدون کتاب های درسی جدید به خوبی تدریس شود، ما منابع مالی را برای کتاب های کلاس و کتابخانه اختصاص خواهیم داد

13. Mechanically, electrically, behaviorally and cosmetically, our paired sounding boards are a genuine earmark of our species.
[ترجمه ترگمان]به طور مکانیکی، به طور الکتریکی، behaviorally و cosmetically، boards جفت شده ما earmark واقعی از گونه های ما هستند
[ترجمه گوگل]مکانیکی، الکتریکی، رفتاری و لوازم آرایشی، تابلوهای زنگ زده ما یک جزء اصلی از گونه های ما است

14. HAL : This assignment is likewise essential for me to earmark you to threaten it.
[ترجمه ترگمان]این ماموریت هم برای من واجب است که شما را تهدید کنم که آن را تهدید می کنید
[ترجمه گوگل]HAL: این تخصیص نیز برای من اهمیت دارد که شما را تهدید می کند

This city displays all the earmarks of poverty and hopelessness.

این شهر دارای کلیه‌ی نشانه‌های فقر و نومیدی می‌باشد.


Political extremism earmarks his family.

تندروی سیاسی، ویژگی خانوادگی اوست.


the money earmarked for the building of a dormitory

پولی که برای ساختن خوابگاه تخصیص داده شده است


They have earmarked Hassan for the job.

آنان حسن را برای آن شغل در نظر گرفته اند.


اصطلاحات

under earmark

تخصیص یافته (برای)، کنار گذاشته شده، درنظر گرفته شده


پیشنهاد کاربران

• Earmarking is usually about money

۱ - مشخصه، ویژگی بارز
A distinctive characteristic or identifying feature

۲ - تخصیص دادن ( بویژه منابع، پول، . . . )
( Designate ( resource, fund
To set aside for a specific purpose

• Among 10 swimming pools, two are earmarked for families and another for children

• state grant money earmarked for roads and other infrastructure.


کلمات دیگر: